در طول زندگی روزمره و با یک قدم زدن معمولی در خیابان با انواع نا به سامانیها و خود رایایها در معماری شهری روبرو میشویم. ساختمانهای ناموزون و بد ترکیب که چهره شهرهای ما را تغییر دادهاند. در این مقاله در رابطه با انواع مشکلات معماری ایران و وظیفه ما به عنوان افرادی که با این مسئله درگیر هستند صحبت میکنیم.
وقتی یک توریست که برای اولین بار وارد ایران میشود، از فرودگاه امام خمینی به سمت تهران تاکسی بگیرد با چه چیزی مواجه میشود؟ آیا تصویر ساختمانهای با اندازهها و مصالح رندوم که بیشتر شبیه به صفوف نامنظم بلوکههای سیمانی هستند، شباهتی با تصاویری که پیش از این ما از مسجد شیخ لطف الله یا مسج نصیر الملک در راهنماهای سفر به ایران به آنها نشان داده بودیم، دارند؟ رضا کارفر (۱)، معمار تهرانی در این رابطه میگوید: «به نظر من معماری در ایران همانند بسیاری از کشورهای جهان، معماری در مشخصات و ساختار کلی، تغییراتی داشته است. معماری در ایران نیز با گذشت زمان تغییر کرده است و ما امروز در جایی ایستادهایم که همه چیز را به طور انبوه میسازیم. فقط و فقط به فکر استفاده کردن هستیم و سعی در خلق هیچ خاطرهای نداریم. خب مسلم است که به مرور زمان آن حس تعلق کم کم از بین میرود. خانههای ۵۰، ۶۰ و یا حتی ۲۰۰ سالهای را میبینید که کوبیده میشوند به جای آنها یک ساختمان ۴ – ۵ طبقه ساخته میشود که آن هم قرار است چند سال دیگه جای خودش را به یک ساختمان چند طبقه دیگر بدهد.»
نه که بخواهیم بگوییم ایران را باید به شکلی جذاب و متشکل از ردیفهای خانههای زیبا و یک دست برای جلب نظر توریستها بسازیم، بلکه، با وجود اماکن تاریخی متعدد که به لطف تاریخ غنی کشور و البته با تلاشهای سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کماکان سر پا هستند، ترس و تهدید محو شدن خاطرات با از بین رفتن فضاهای عمومی در شهرهای بزرگ ایران بسیار قوی و قابل تامل است. همان طور که از عنوان نیز به آن اشاره شده است، این مقاله به بررسی این پدیده در ایران میپردازد اما همان طور که آقای کارفر اشاره کرد این موضوع یک معضل جهانی است که کشورهای زیادی با آن دست به گریبان شدهاند.
زاینده رود، رودی که اصفهان پیرامون آن شکل گرفته و بزرگ شده است، با اجرای سیاستهای انتقال آب و خشک شدن آب رودخانه دیگر نشانی از آن زایندگی قدیم خود ندارد. خاطره نشستن در کنار رودخانه و آب تنی در آن شاید دیگر هیچوقت به این نسل از کودکان اصفهان منتقل نشود و برای آنها زاینده رود نام محوطهای خشک در لا به لای بافت شهر باشد. لزوم حرکت با تغییرات در دنیای امروزی غیر قابل انکار است و بناهای جدید و مدرن نیز میتوانند زمینه ساز خاطرات خوب بسیاری برای ما باشند. اما مشکل اینجاست که ما چگونه میتوانیم بین چیزی که بوده، چیزی که هست و چیزی که قرار است بماند، تعادل برقرار کنیم، بی آنکه چیز ارزشمندی را از دست بدهیم. در این نقطه بسیار مهم است که بدانیم چه چیزی را میخواهیم به نسل بعدی تحویل دهیم.
سرعت ساخت و ساز در دنیای امروز باور نکردنی است و ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. همان طور که مهندس کارفر به آن اشاره داشت، ساختمانها در ایران ساخته میشوند و خراب میشوند بدون این که فرصت داشته باشند خاطرهای بسازند و احساس تعلق در کسی ایجاد کنند. معماری نیز همانند بسیاری از حرفههای دیگر چیزی بیشتر از ساخت و ساز است. مهندس کارفر این موضوع را به یک سفر تعبیر میکند. در معماری سنتی ایرانی این سفر با آموختن و تمرین در کنار استادکار شروع میشد و بعد از کسب تجربه کافی به پختگی رسیدن آموزهها و فنون فراگیری شده، معمار وظیفه کمک به صاحب بنا در طراحی و اجرای ساختمانی را داشت که فرد میخواست در آن احساس راحتی کند و خود را متعلق به بنایی بداند که خودش دارد میسازد. سریعتر شدن زندگی امروزی خودش را در قالب «بی صبری» در معماری ما بروز داده است؛ غذاهای سریعتر، حمل و نقل سریعتر، تصمیمگیریهای سریعتر و در نهایت معماری سریعتر.
برخی ممکن است بر این عقیده باشند که چنین تغییراتی برای زندگی مدرن و امروزی لازم است و هزینه این تغییرات و «معماری سریع» مد نظرمان را ما در قالب کیفیت ساختمانهایی که میسازیم، میپردازیم. رضا کارفر: «ما سقف کاذب میسازیم، سقفهایی که واقعی نیستند ولی ما همچنان به عنوان جزئی از خانههایمان آنها را قبول داریم و وقتی که روی تختمان دراز میکشیم، این سقفها را میبینیم. خودمان را گول میزنیم تا با واقعیت خودمان روبرو نشویم.» این عدم علاقه به روبرو شدن با “واقعیت” و “حقیقت معماری”، نتایجی جز تغییر معیارهای زیبایی شناسانه دارد. این فرار از واقعیت با از بین بردن تاریخ و رسوم ساخت بنا در یک جامعه، منجر به بیگانگی بیشتر مردم با محیط پیرامونشان میشود. این معماری سریع که با تولید انبوه همراه شده است باعث شده تا ما با عوامل و تعاریف گیجکننده زیادی درگیر شویم و به دنبال آن ارزشهایی که میبایست به نسل بعدی منتقل – به عنوان قشری که مسئول آینده ایران هستند – را فراموش کردهایم. رضا کارفر: «ظرفیتهای زیادی وجود دارد و کارهای زیادی باید انجام دهیم. ایران به معماریاش در جهان معروف است و ما باید حسابی حواسمان به این موضوع باشد.»
یکی از سوالاتی که میبایست به آن پاسخ دهیم، معیارهای تشخیص یک بنای اصیل و حقیقی از یک بنای تقلبی و کاذب است. مسلمان چیزی در فضای معماری ایران وجود دارد که اوضاع را بهم میریزد ولی رضا کارفر معتقد است که هنوز نمیدانیم مشکل از کجاست؟ کارفر معتقد است «در عصری که ما با انبوه زیادی از تعاریف و اطلاعات روبرو هستیم، باید برخی مفاهیم را برای خودمان باز تعریف کنیم. یکی از آن مفاهیمی که باز تعریف آن از اهمیت زیادی برخوردار است، خود لفط مشکل در معماری است. معماری پدیده قرن بیست و یکم است و ما داریم وارد عصر جدیدی در معماری میشویم. اگر ما با فکر و برنامه در این رابطه عمل نکنیم، شک ندارم که دوباره غافلگیر میشویم.» به عبارت دیگر مسئلهای که در رابطه با مشکلات معماری ایران داریم این است که خود مشکل را نمیشناسیم و تا وقتی این مسئله حل نشود نمیتوانیم به دنبال راه حل برای این مشکل بگردیم. وظیفهای که در این رابطه بر عهده مردم است این است که سوالات جدیدی بپرسند. رضا کارفر: «ما با نسل جدیدی از مردم رو به رو هستیم که فکر میکنند ما نیز باید هر آنچه که دیگران انجام میدهند را انجام دهیم. در همین دوره، افرادی از همین نسل جدید نیز وجود دارند که اگر برای آنها وضعیت موجود را شرح دهیم و منابع محیطی در دسترس را نیز برایشان روشن کنیم، میتوانند سوالات جدیدی در مورد منشاء مشکلات معماری ایران مطرح کنند که واقعا به درد بخور خواهند بود.»
نقطه شروع میتواند این پرسش باشد: معماری ایرانی چیست؟ مسئلهای که رضا کارفر در سفرهای خارجی خود با آن رو به رو شد، این بود که به دنیا آمدن در ایران و تحصیل در رشته معماری در ایران او را تبدیل به یک معماری ایرانی نکرده است. این موضوع با درک عمیقتر از مثالی ملموستر همراه است. کارفر: «در خارج از ایران یکی از دوستانم من را به عنوان «معمار ایرانی» معرفی کرد. شاید من باید «معمار» معرفی میشدم چون معماری خواندهام ولی هنوز معمار ایرانی نشدهام. این موضوع که به چه کسی باید بگوییم «معمار ایرانی» و اصلا «معماری ایرانی» چیست برای من تبدیل به دغدغه شد.» کارفر برای این که به «معمار ایرانی» بودن نزدیکتر شود شروع به تحقیق و شناخت فرهنگ، تاریخ، مردم و ارزشهای موجود در جامعه ایران کرد. عاریه گرفتن ارزشها از دیگر کشورها امری ضروری در رابطه با تعامل با دیگر کشورها و جهانی شدن است، ولی برای جامعهای که هنوز نمیداند با چه مشکلاتی رو به رو است، یا تا چه حدی باید این ارزشها را با ارزشهای جامعه ایرانی در هم آمیخت، میتواند بیش از آنکه راهنمایی در جهت جهانی شدن باشد، به مجالی برای سردرگمی بیشتر تبدیل شود.
در حوزهای مثل حوزه بحث ما، معماری، برای حل یک مسئله و یا تعریف یک پروژه دانش تئوری و فنون عملی به یک اندازه اهمیت دارند، از این رو، بسنده کردن به پرسشگری در راه فهم معضلات موجود نمیتواند چندان موثر واقع شود. در بحث معماری ممکن است گاهی اوقات ایدههای مطرح شده خیلی پخته و کامل به نظر برسند، به خصوص اگر در رابطه با آنها با دیگران بحث و تبادل نظر هم شده باشد، ولی تا قبل این که قدمی برای اجرای آن ایده برداشته شود، نمیتوانیم بگوییم راه حلی برای مسئله پیدا شده است. نقد کارفر به رابطه پر سر و صدا و دائمی مابین تئوری و عمل در معماری، متوجه آموزش معماری است. کارفر در این رابطه میگوید: «همه اینها مربوط به شخصی پنداشتن معماری است، چیزی که متاسفانه در دانشگاههای تدریس میشود. من باید تصمیم بگیرم. من باید خلاقیتم را نشان بدهم. من باید بگویم که چه فکر میکنم. ولی یک بار از خودمان نمیپرسیم چه میشود اگر این منها را کنار بگذاریم و بعد مجدد سراغ معماری برویم؟»
یکی از منابع اصلی دانش در زمینه اصول طراحی و ارزشها در هر موضوعی، مجموعه افرادی هستند که به صورت تجربی در آن صنف مشغول به کارند و فنون رشتهشان را ورای مباحث تئوری میدانند. در ایران نیز به مانند بسیار دیگری از کشورها، موج عظیم شهرگرایی باعث افزایش مهاجرت به سوی تهران شده است که این موضوع باعث غفلت و فراموشی آن دسته از معماران تجربی و کارکشتهای شده است که در دیگر شهرهای کوچک کشور مشغول به کارند. کارفر در این رابطه طرحی دارد که اجرای آن در عمل شاید از آنچه گفته میشود سختتر باشد. در واقع کارفر در نظر دارد تا با خارج کردن شهر نشینی از محور توجه و در عوض یافتن معماریهای جایگزین از اقلیمها و شرایط متفاوت از سرتاسر ایران که هر کدام در پاسخ به یک سری از مسائل شکل گرفتهاند، پراکندگی ارزشها و اصول معماری در ایران را به نمایش بگذارد. به عبارت دیگر، اگر معماران علاقهای به فهم آن چه که در گوشه و کنار ایران میگذرد دارند نباید خودشان را در حدود جغرافیایی تهران محدود کنند.
پیدا کردن مشکلات معماری ایران به وسیله شناخت شخصی تاریخ و فرهنگ ایران مزایایی دارد که نمیتوانیم از آنها چشم پوشی کنیم. برای مثال و در رابطه زاینده رود، اهمیت وجود فضای عمومی به منظور ارتباط و تعامل برای مردم اصفهان وقتی احساس شد که زایندهرود از دست رفته بود. کارفر میگوید: «حقیقت این است که هم ما به عنوان عموم جامعه و هم حکومت از این مزایا آگاهی نداشتیم. یک جامعه وقتی ارزشهای خود را فراموش کند میمیرد و مسلماً میراث شهری ما هم یکی از ارزشهای ماست.» نسل جوان فعلی جامعه ایران فرصتی دارند که این فرصت در اختیار نسلهای بعد قرار نخواهد گرفت؛ نسل جوان ایران هنوز خاطراتی از حال و هوای محیطهای عمومی ایران در ذهن دارند که به کمک آن میتوانند آن فضاها را مجدد احیا کنند. این پرسش که آیا نسل مذکور موظف به حفظ و انتقال این دانستهها به نسل بعدی است یا خیر، جای بحث دارد، ولی شکی در آن نیست که پاسخ این سوال کلیدی برای درک مشکلات معماری ایران و پیدا کردن راه حل آنها است. کارفر وظیفه شخصی خودش در قبال این مقوله را در قالب «تلاش برای شناخت ارزشهای قدیم و تلاش برای ادغام این ارزشها با راه حلهای نیازهای امروز جامعه» بیان میکند.
این امر که بخواهیم ارزشهای شخصی یک معمار را در بستر جامعه ارزیابی کنیم کاری سخت و گیج کننده است؛ گیج کننده است چون مشکلات ناشناخته زیادی وجود دارد و سخت است چون هر کسی معیارهای خود را به عنوان مسئولیت حرفهای دارد. هیروشی سانبویچی (۲) در خلال یک سخنرانی خود در یکی از سمینارها گفت: «معماری نامهای است که به آینده مینویسیم.» فرزندان ما وقتی در کوچه پس کوچههای شهرهای ایران قدم میزنند چه چیزی خواهند دید؟ ما میخواهیم آنها چه چیزی را از ما به عنوان یادگاریهایمان در جامعه ببینند؟ معماری ایرانی و جامعه ایران در طرح این پرسشها تنها نیست، همان طور که نباید در تلاش به رسیدن پاسخهای آن تنها بماند. کارفر به عنوان سخن نهایی در پیامی برای ایران میگوید: «حتی در شرایطی که ما وضعیت را به خوبی بفهمیم، مشکلاتمان را بدانیم، و اصول و ارزشها را به طور کامل بشناسیم، اگر کاری نکنیم، راهی به هیچ جا نمیبریم.» پیام مهمتری که در پس تمامی این ماجراها برای معماران جوان و با آتیه وجود دارد این است که تمامی مسئولیتهای خودشان در قبال گذشته، حال و آینده را مورد پرسش قرار دهند و وقتی میخواهند که پروژهای را شروع کنند، تمام تلاششان برای انجام این مسئولیتها به بهترین نحو باشد. اگر این طور رفتار کنیم، مطمئن باشید نامهای که برای آیندگان مینویسیم همان ارزش و زیبایی را خواهد داشت که نامه گذشتگان امروز به دست ما رسیده است.
برگردان از Archdaily
۱- دانش آموخته معماری از جامعه ملی اسلامی هندوستان
۲- Hiroshi Sanbuichi
پاسخ دهید