پرونده نمایش «روایت فرزانه از جمعه ۱۴ آبان»

 

«محمد حسین زیکساری» بازیگر، کارگردان و فارغ التحصیل دکترای فلسفه هنر است. او نمایش هایی از جمله «باغ وحش شیشه ای»، «چشم بر هم زدن» و «آسایشگاه» را بر روی صحنه آورده و در تازه ترین نمایش خود به روایتی از یک ماجرای واقعی پرداخته است. از جمله ویژگی های این کارگردان، تجربه گرایی و شیوه های متفاوتی است که او در اجراهایش به کار برده.

نمایش «روایت فرزانه از جمعه ۱۴ آبان» را بهانه کرده و با نویسنده و کارگردان آن «محمد حسین زیکساری» به گفتگو نشسته ایم.

محمد حسین زیکساری

محمد حسین زیکساری (نویسنده و کارگردان)

– پیش از شروع این گفتگو، صدای شما در آوای تیوال را شنیده و متوجه شدم که شما ایده ی این نمایش را از یک خبر واقعی گرفته اید. از داستان واقعی زنی که شوهر و دو فرزندش را می کشد و در سال ۹۵ توجهات زیادی را به سوی خود جلب کرد. اتفاق جالب اما این است که نمایش «سرزمین پدری» که در همین سالن سایه و سانس قبل از اجرای شما، به روی صحنه می رود نیز از این اتفاق به اسطوره ی «مده آ» رسیده است. شما نیز این اتفاق را مصداقی عینی و امروزی از اسطوره ی «مده آ» دانسته اید. آنچه جالب است همزمانی اجرای شما و نمایش «سرزمین پدری» است که هر دو کارگردان آن با شنیدن یک خبر مشترک به یک اسطوره رسیده و پس از آن تصمیم گرفته اند که این اسطوره را به شکلی امروزی به روی صحنه بیاورند. هر دوی شما نیز سالن سایه را در یک بازه ی زمانی مشخص برای نمایش خود برگزیده اید. جدای از تفاوت بسیاری که این دو نمایش با هم دارند، سوال من از شما این است که از اهمیت اخبار و تاثیر آن برای به اجرا بردن این نمایش بیشتر بگویید. خبری که همزمان حداقل دو هنرمند را به آفرینش یک اثر هنری رسانده است.

من اجرای آقای «محمد قاسمی» و نمایش «سرزمین پدری» را ندیده ام و نمی توانم در مورد این اجرا، تفاوت ها و شباهت هایش با اجرای خودمان سخن بگویم. در مورد ایده نیز باید گفت در مواقع زیادی یک ایده می تواند به ذهن چندین نفر برسد. گاهی این اتفاق همزمان نیز رخ می دهد. در بازه ای که این اتفاق افتاد و خبرش در روزنامه ها و خبرگزاری ها منتشر شد، من در حال تحقیق و پژوهش بر روی اسطوره ها وک هن الگوها و به دنبال مصداقی از آنها بودم. وقتی این خبر را شنیدم به نظرم رسید که شخصیت فرزانه و زندگی او می تواند همپوشانی مناسبی با اسطوره ی «مده آ» داشته باشد.

– نوع بازی ها در این نمایش و رابطه ای که بازیگران روی صحنه ساخته اند، صمیمیتی را به وجود آورده است که همان ابتدای کار مخاطب را با خود همراه می کند. جنس دیالوگ ها، نوع حرف زدن، شوخی، خنده و حتی بحث ها شبیه به آن چیزی است که در زندگی های امروزی رخ می دهد. چرا از فضای تئاتری مرسوم فاصله گرفته و به فضای زندگی عادی نزدیک تر شده اید؟

ایده ی اصلی این نمایش، بازی در بازی است. تا آخر نمایش و روایتی که اتفاق می افتد، عناصری وجود دارد که به مخاطب می گوید این یک بازی است. بین فضای واقعی و فضایی غیرواقعی رفت و برگشتی وجود دارد که از یک فضای صمیمی و رئال شروع می شود تا به حالتی غیر رئال برسد. دلیل این امر نیز القای این موضوع به مخاطب است که این اتفاق برای هر کسی شاید برای هر یک از مخاطبانی که در سالن نشسته اند، می تواند رخ دهد.

– فرم رئال و صمیمانه ی اجرا از جایی به بعد تغییر می کند. بازیگران از نیمه نمایش، رو به مخاطب حرف زده، او را شاهد گرفته و اتفاقات رخ داده را برایش تعریف می کنند؛ شیوه ای که تا پایان اجرا هم ادامه دارد. آیا دلیل خاصی داشت که از این شکل اجرا استفاده کردید؟

این فرم راحت و روانی که روی صحنه وجود دارد از جایی به بعد رنگ می بازد و فرم دیگری به خود می گیرد. این اتفاق البته پیش از این نیز در کارهای دیگر افتاده و جدید نیست.

– صحنه شما تماما به رنگ سبز است، حتی کوچکترین آکسسوارهای روی صحنه نیز سبز هستند. این رنگ همان قدر که در ابتدای ورود به سالن به چشم آمده و مخاطب را جذب می کند، این سوال را نیز ایجاد می کند که چرا چنین سبزِ یکدستی برای این تمام اجزای این صحنه انتخاب شده است؟

ایده ای که در ذهن داشتم، یک استودیوی کروماکی بود که البته پیاده سازی کامل آن، اتفاق نیافتاد. دلیل این ایده نیز آن چیزی است که در پس این تکنیک وجود دارد و به فرم اجرا برمی گردد که مجازی بوده و واقعی نمی باشد. بین واقعیت و حقیقت تمایز وجود دارد. هر چیزی ممکن است واقعی نباشد اما دم از یک حقیقت بزند. در کروماکی نیز مخاطب می تواند هر چیزی را در نظر بگیرد. این فضا قصد دارد همین موضوع را منتقل کند که هر چیزی می تواند در پس از این رنگ سبز وجود داشته باشد. مثلا می تواند یک کاغذ دیواری در انتها وجود داشته باشد، یک خانه، یک استودیو یا هر چیز دیگری.

– شما در این نمایش از تم خیانت استفاده کرده و آن را به شکلی متفاوت از نمایشنامه «مده آ» ارائه داده اید. در نمایشنامه «مده آ»، مده آ نیز خیانت می کند اما به خانواده و سرزمین پدری اش. در این نمایش شما با افزودن زوج دوم یعنی سعید و مائده این خیانت را بسط داده اید. محسن به فرزانه در مواقعی شک کرده و این شک را به صورت نمایش بازی می کنند. همین شک اما در زندگی واقعیِ مائده و سعید، عینیت می یابد و وقتی او، مائده و محسن را در خانه می بیند به آنها شک می کند. در این مورد این شکِ جاری در تمام لحظات نمایش کمی بیشتر توضیح دهید.

این سوال را نمی توانم به دلیل ممیزی های که در کار وجود داشت، توضیح دهم.

– یکی از ویژگی های نمایش شما، پیوستگی صحنه هاست. شما کاربرد نور را که برای تغییر صحنه استفاده می شود، از آن گرفته و در راستای تغییر صحنه ها از رفت و برگشت نور استفاده نکرده اید. بازیگران وقتی کارشان در صحنه تمام می شود، بلافاصله از آن خارج نمی شوند، آرام به گوشه ای از صحنه رفته و دو نفر دیگر داستان را ادامه می دهند و در حال دیدن داستان این دو، زوج قبلی به آرامی از صحنه بیرون می روند. این موضوع به نوعی صحنه را به شکل جذابی به هم وصل کرده و وقفه ی تعویض صحنه را از بین برده است.

برعکس آنچه شما گفتید صحنه ها پیوستگی ندارند. در درام عملا پیوستگی ای وجود ندارد و زمان می شکند. درام مجموعه ای از زمان هایی است که در بازه های مختلف اتفاق می افتد؛ بازه ای حتی چند ساله.

– منظورم از پیوستگی، پیوستگی روایت نیست. روایت به شکل آشکاری شکستگی زمانی دراد. منظورم از پیوستگی در فرم اجرا و وصل شدن صحنه ها به هم است.

رفت و آمد نور را دوست نداشته و نمی خواستم با قطع و وصل نور، صحنه ها در امتداد هم قرار گیرند. بدین منظور و برای اینکه تماشاگر به خط واحدی برسد، صحنه ها را به نوعی در هم دیزالو کردم تا به صحنه ی بعدی برسیم.

اما نکته ای که در مورد فرم اجرا لازم می دانم بیان کنم، این است که این چهارمین نمایشی است که به اجرا رسانده ام و در تمام این نمایش ها، سعی کرده ام تجربه ی جدیدی را رقم بزنم. آنچه برایم در تئاتر مهم است، رسیدن به تجربه ای نو در اجراست. نمایش های پیشین من هیچ کدام به دیگری شباهت نداشته و در همه لحاظ از فرم گرفته تا کارگردانی، فضا و قصه با هم متفاوت بوده اند. علاقه ام این است که فضاهای جدید را تجربه کرده و اتفاقات نو را رقم بزنم. این موضوع شاید کمی ترس ایجاد کند که مبادا مخاطب از نمایش خوشش نیاید؛ اما سعی می کنم با این ترس بجنگم. وقتی کاری را انجام می دهم تلاش می کنم چیزی نو را در قاموس کار خودم عرضه کنم. ممکن دیگر کارگردانان پیش از این، سراغ این ایده ی نو رفته باشند. سعی ام در این سالها این بوده تا سراغ تجربه هایی که قبلا چالش هایم را با آن پشت سر گذاشته ام، نروم. در کارنامه ی تئاتری ام، هم کارِ کاملا رئال دارم و هم کاری کاملا تئاتریکالیته. در اجراهایم دنبال تجربه ی فضاهای جدید هستم چه در قصه، فرم یا کارگردانی. ممکن است در این راه موفق باشم و ممکن است نباشم، اما این دلیل برایم کافی نیست تا به خاطرش کار جدید انجام ندهم.

– یکی از ویژگی های این نمایش که پیش از این نیز اشاره کردم، صمیمیتی است که در اجرا وجود دارد. کمی بیشتر از پروسه ی تمرینات بگویید و اینکه از چه راهکارهایی برای رسیدن به این صمیمت استفاده کردید؟

برای رسیدن به این صمیمیت در طول تمرینات دو، سه ماهه ی گروه، به بازیگر اجازه دادم که برخورد راحتی با متن داشته باشد. در مواردی اجازه دادم که ادبیات خودش را لا به لای دیالوگ ها جای دهد تا به فضا نیز طراوت ببخشد. در مواقعی متن را کنار گذاشته و از بازیگر خواستم خودش اتود بزند شاید به فضای جدیدی برسد. برایم مهم بود که مخاطب در شروع اجرا فکر کند با یک نمایش رئال طرف است. می خواستم فضا خیلی راحت و صمیمی باشد گویی مخاطب خود در این دورهمی حضور دارد. اما به مرور از این فضای رئال دور شده و وارد بخشی تئاتریکال و غیرواقعی اجرا می شویم، به  این خاطر که برای رسیدن به یک تراژدی در دل فضای امروزی، راهی به ذهنم نمی رسید، مگر اینکه از فضای رئالیستی فاصله بگیریم. شاید برای اجرا در جشنواره فجر در متن تغییراتی ایجاد کرده و فضای دیگری را رقم بزنم. در حال حاضر این تنها راهی بود که برای هم پوشانی این داستان و نمایش مده آ به ذهنم می رسید.

– جنس نمایش شما پیش از وارد شدن به بخش تئاتریکالیته کار، کاملا سینمایی است. مثلا زمانی که دختربچه و مادرش با نور شروع به تعریف قصه می کنند، مخاطب بیشتر به یاد فیلم های سینمایی می افتد تا اثری تئاتری. دلیل استفاده از جنس سینمایی بازی ها، دیالوگ ها و فضای کار چه بود؟ آیا تعمدی در این کار وجود داشت یا بر اساس علاقه تان به تجربه فرم های جدید دست به این کار زدید؟

دلیل این کار به علاقه ی من به سینما باز می گردد. دوست دارم مخاطب روی صحنه نماهای مختلف مانند کلوز آپ و غیره را ببیند و بتواند نمایش را همانند یک فیلم دنبال کند. این موضوع کاملا سلیقه ای است و البته به ایده ی ابتدایی ما یعنی استودیو کروماکی نیز باز می گردد. اینجا یک استودیو کروماکی و مجاز است، پشتش می تواند هر چیزی قرار بگیرد. خود ایده ی استودیوی کروماکی نیز جنس کار را به سینما نزدیک می کند.

– برای آینده ی این اجرا چه برنامه ای دارید؟ آیا قصد دارید مانند برخی از گروه هایی که در تئاترشهر اجرا رفته و بلافاصله بعد از اینجا، کار را به یک سالن خصوصی می برند و اجرایشان را تداوم می بخشند عمل کنید یا پس از اتمام اجراها در تئاتر شهر، تنها به اجرا در جشنواره بین المللی تئاتر فجر بسنده کرده و پرونده این اجرا را خواهید بست؟

فکر می کنم فقط در جشنواره فجر اجرا کنیم و تمام.

– و حرف پایانی:

سخنی نیست. ممنون از شما.

 

 

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران