نمایش های بخش بین الملل سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر امسال از کشورهای نظیر آلمان، فنلاند، نروژ، رومانی، فرانسه، مجارستان، سوریه، لبنان و همین طور گرجستان است. نمایش «زندگی احمقانه» که ترجمه ی درست آن «زندگی یک احمق» است، نمایشی از کشور گرجستان به کارگردانی «دیوید دواشویلی» است. دواشویلی که خود طراحی صحنه ی این کار را بر عهده داشته و اقتباس متن را هم انجام داده است، در این نمایش از بازیگرانی مانند «آرچیل سولوقاشویلی» و «گئورگی باخوتاشویلی» استفاده کرده و آن را در روزهای دهم و یازدهم جشنواره تئاتر فجر در سالن اصلی تئاتر شهر به اجرا برده است.
نمایش زندگی احمقانه بر عکس بسیاری از نمایش های خارجی اجرا شده در جشنواره به صحنه اهمیت زیادی داده است. دیگر نمایش های جشنواره معمولا بر صحنه ای مینیمال، بازی بازیگران و فرم اجرایی تکیه داشتند، اما زندگی احمقانه، صحنه ای عظیم و جذاب دارد. صحنه ای که به شدت تماشاگر را جذب کرده و او را روی صندلی نگه می دارد. صحنه ی نمایش از ماشینری نیز استفاده کرده و اتاقی را که نشان درخت کاج می باشد با ماشینری به حرکت و چرخش در می آورد و همه ی اینها از نقاط جذاب این اجرا است.
اما زندگی احمقانه با تمام جذاب های بصری اش نمی تواند مخاطب را به مدت ۱۲۰ دقیقه در سالن نگه دارد و مهم ترین دلیل آن پخش ناهماهنگ ترجمه در پرده های نمایشی است. در اولین اجرای زندگی احمقانه، تنها یک پرده در سمت راست سالن اصلی تئاتر شهر وجود داشت که زیرنویس روی آن نمایش داده می شد. این اتاق باعث دیده نشدن زیر نویس توسط مخاطبان دیگر بخش های سالن خصوصا سمت چپ بود. در کنار این اتفاق، همزمان پخش نشدن زیرنویس و دیالوگ ها نیز معضلی در درک داستان این نمایش محسوب می شد که باعث شد گروه اجرا در نیمه ی نمایش، آنتراکتی اعمال کرده تا شاید این مشکل حل شود. اما حل نشدن این مشکل باعث خالی شدن تدریجی سالن شده و مخاطبان کمی در سالن باقی ماندند.
در شب دوم اجرا البته پرده ی دیگری در سمت چپ صحنه نیز نصب شد که کمی اوضاع را تسهیل کرد، اما مشکل زیر نویس و غیر همزمان بودن آن با دیالوگ های روی صحنه همچنان باقی ماند. موضوعی که ارزش اجرای نمایش با شکوه «زندگی احمقانه» را پایین آورده و نفهمیدن داستان نمایش باعث شد که مخاطبان زیادی ناراضی سالن را ترک کنند. این اتفاق البته ضربه ی زیادی به کار گرجستان وارد آورد و مخاطبی را که می توانست لذتی ویژه از این اجرای ویژه ببرد، به سوی نارضایتی سوق داد.
در بروشور «زندگی احمقانه» در مورد این نمایش که آن را پرفورمنس نامیده است، چنین گفته شده: «پیچیدگی مطلق … پیچیدگی سنت های اخلاقی … گیجی معیارهای ازریابی … انقلاب ارزش ها … در این نوع جهان، جای تعجبی وجود ندارد از اینکه یک نابغه را احمق بخوانیم؛ جای تعجب نیست اگر یک خدمتکار جوان احمق با این امید زندگی کند که از استادش حرفه مقدس را یاد بگیرد.»
زندگی احمقانه ترکیبی از چند داستان کوتاه از نویسنده ی ژاپنی، ریونوسوکه آکوتاگاوا. می باشد که منبع الهام کارگردان اثر شده است. داستان در مورد نویسنده ای است که در میان شخصیت هایی که خلق کرده است گیر افتاده، او خدمتکاری هم دارد که به او خدمت می کند. با توجه به نامفهوم بودن زبان نمایش و گم کردن خط داستانی آن به بروشور نمایش برای درک داستان رجوع می کنیم: «دنیای واقعی بسیار انتزاعی تر از آن است که برای یک نویسنده منزوی ساخته شده باشد. کاراکترهای غیر واقعی که او برای داستان هایش خلق کرد، واقعی تر و محسوس تر از وجود واقعی خدمتکارش است.
دومی او از طریق مسیرهای دشوارش دنبال می کند، در طول مسیری پر از ایده ها و دیدگاه های پیچیده، تبدیل ایده ها، جستجو به دنیال سبک، شکل گیری و توسعه شخصیت هایش. در نهایت، خدمتکار به پا می خیزد … او شروع می کند به دیدن همان کاراکترها و دیدگاه ها همانند استادش، خالق و نویسنده آن پرسوناژها و زاویه های دید … و اذعان می کند که او مقدس است.
در جهانی که همه چیز گیج کننده و درهم برهم است، جایی که یک موجود ساده می تواند پرواز کند، خودکشی می تواند دوباره باشد.»
داستان زندگی احمقانه که از خلاصه آن و البته بازی های خوب بازیگران بر می آید که جذاب هم بوده، لا به لای مشکلات سالن و زیرنویس گم می شود. نمایشی که از لحاظ بصری، صحنه پردازی، نورپردازی، طراحی لباس و البته بازی بازیگران، یکی از نمایش های شاخص جشنواره است، اما این نمایش شاخص هم در صورت فهمیده نشدن نمی تواند مخاطب را در سالن نگه دارد، چرا که یکی از عناصر مهم تئاتر یعنی چرایی این حرکات و طراحی صحنه با سوال مواجهه می شود. اینکه این همه عناصر جذاب قرار است چه داستانی را به مخاطب منتقل کنند و وقتی این مهم فهمیده نشود، مخاطب نمایش را با همه ی جذابیت هایش، پس خواهد زد.
پاسخ دهید