نقد فیلم تنگه ابوقریب

 

 

«تنگه ابوقریب» آخرین ساخته «بهرام توکلی» با تهیه کنندگی «سعید ملکان» است که برای اولین بار در جشنواره فجر سال ۱۳۹۶ به نمایش درآمد و توانست سیمرغ های بلورین بهترین جلوه های ویژه میدانی، بهترین چهره پردازی، بهترین صدابرداری، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را از آن خود کند.

این جوایز مهم، خود دلیل محکمی را برای تماشای این فیلم متفاوت بهرام توکلی به بیننده می دهد. توکلی که قبلا با فیلم هایی مانند «اینجا بدون من» خود را تثبیت کرده و به خیل تماشاگران مشتاق و ثابت برای دیدن کارهایش رسیده است، این بار سراغ سینمای دفاع مقدس رفته. تنگه ابوقریب درباره عملیاتی است که در تیرماه ۱۳۶۷ و برای دفاع از تنگه ابوقریب صورت گرفت. عملیاتی که گردان عمار در آن افتخار آفرینی کرده و با وجودی که در حال بازگشت به تهران بود، خود را برای دفاع از تنگه رساند و در این راه نیروهای زیادی را نیز از دست داد. پنج روز پس از پایان این عملیات، قطعنامه ۵۹۸ امضا شده و این عملیات مهم لا به لای اتفاقات پایان جنگ از خاطره ها محو شد که حال بعد از گذشت قریب به چهل سال با روایت توکلی از این عملیات، دوباره در خاطره ها جان گرفته است.

 

 

تنگه ابوقریب از لحاظ اجرایی قوی ترین فیلمی است که در ژانر دفاع مقدس در سینمای ایران ساخته است. فیلمی بسیار خوش ساخت، سخت و خوش ریتم که امکان ندارد بیننده را خسته کند. فیلم با سکانسی طولانی از یک سد، مردمی که در کنار سد نشسته و خوش هستند و گاهی در آب شنا می کنند شروع شده و به دو نفری می رسد که لب آب ایستاده و حرف می زنند، دو نفری که ما پیش بینی حرف هایشان را از صداهای روی تصویر می شنویم و به مجید (با بازی جواد عزتی) و حسن (با بازی امیر جدیدی) می رسیم که کمی دورتر از آب نشسته و درباره حرف های دو نفر دیگر شرط بندی می کنند. صحنه ای آرام و دلنشین که اگر ماجرای فیلم را ندانیم ما را به سمت فیلم های خانوادگی می برد.

با اضافه شدن خلیل (حمیدرضا آذرنگ) و عزیز (علی سلیمانی) به میز چهار نفره، متوجه رزمنده بودن این چهار نفر می شویم. خلیل فلکه آب خانه اش را بسته و آمده تا لوله بخرد، به خانه برود و فلکه را باز کند، عزیز دو تا گل سر خریده که رویش گل پارچه ای چسبیده شده است. حسن قرار است به تهران برگردد و مجید که با عنوان دکتر خطاب می گردد و شرط بندی را برده. فیلم ماجرای یک روز زندگی این رزمندگان است. رزمندگانی که مجبور می شوند همان لحظه برای دفاع از تنگه اعزام شوند. در قرارگاه این چهار نفر در کنار دیگران رزمنده ها از جمله علی نوجوان (با بازی مهدی قربانی) و فرمانده گروهان (با بازی مهدی پاکدل) قرار گرفته و برای دفاع از تنگه اعزام می شوند.

 

 

تنگه ابوقریب ماجرای دفاع است و قهرمانی، قهرمان فیلم یک نفر نیست، قهرمان همه رزمنده هایی هستند که برای دفاع از تنگه اعزام می شوند. قهرمان فیلم همه زنان، مردان و کودکان آواره و بهت زده ای هستند که راهی جاده شده و فقط می خواهند دور شوند، قهرمان فیلم پیرمرد و پیرزنی هستند به رزمنده ها جا و غذا داده اند. قهرمان فیلم تک تک رزمنده هایی هستند که گاهی فقط یک دیالوگ از آنها می شنویم یا یک تصویر از آنها می بینیم. توکلی در این فیلم معنی قهرمان را از یک شخص به یک گروه و حتی به یک جامعه تغییر داده است. او همه رزمنده هایش را دنبال می کند و به یک اندازه به همه شخصیت های مهمش می پردازد و بار قهرمانی را از روی دوش یک نفر بر می دارد. حضور «قهرمان جمعی» در این فیلم است که تنگه ابوقریب را متفاوت از دیگر کارهای دفاع مقدس کرده است. این بار دیگر مسئولیت دفاع به عهده یک نفر نیست، یک نفر نیست که دوربین با او همه جا برود و تنها دغدغه های او را دنبال کند؛ بلکه دوربین توکلی به همه شخصیت هایش به یک میزان می پردازد. او حتی قهرمان جمعی اش را هم واقعی نشان داده و فرشته خلق نمی کند. در میان رزمنده های او کسانی هم هستند که دیگر توان جنگیدن ندارند، تشنگی به آنها فشار آورده، زن گرفته و دلشان نمی خواهد جلوی توپ و تانک برود، همیشه مهربان و راضی نیستند، گاهی عاصی و عصبانی می شوند، داد می زنند، شوخی می کنند، گریه می کنند، قضاوت کرده و مردمی را که بر می گردند متهم می کنند و … قهرمان توکلی همه این ویژگی ها را با هم دارد که او را باور پذیر کرده، از حالت فرشته گونه در آورده است و باعث می شود مخاطب بتواند این قهرمان جمعی را دوست باشد.

توکلی حتی عنصر طنز را در فیلم تماما هولناکش فراموش نکرده است، حسن گاهی در حین گلوله و بمباران، زمانی که بیننده منتظر است خون یکی از رزمنده ها روی دوربین بپاشد، با دیالوگ هایی که چنان با شخصیتش عجین شده و باور پذیر گشته است بیننده را لحظه ای از این پهنه آتش و خون دور می کند و لبخندی کوتاه روی لبش می آورد که نشان می دهد شاید فیلم قهرمان های زیادی دارد اما توکلی حواسش به پرداخت همه این شخصیت ها بوده است.

 

 

اما مهم ترین ویژگی فیلم توکلی که او را یک سر و گردن بالاتر از تمام فیلم های دفاع مقدس قرار می دهد، واقعی نشان دادن جنگ است. در تنگه ابوقریب، دست و پاهای زیادی از بدن جدا شده و می تواند حال بیننده را چنان منقلب کند که سالن را ترک کند، در این فیلم رزمنده جلوی چشم ما تیر به گردنش خورده و خونش فواره می زند. فیلم پر از صحنه های آوارگی است، پر از بچه هایی که از پدر و مادرهایش دور افتاده اند، پر از خون و خاک و آتش و جسارت توکلی در نشان دادن همه آنچه در جنگ است باعث متفاوت شدن فیلمش شده است. او نخواسته برای نرجاندن تماشاگر از پاشیدن خون رزمنده روی دوربین که انگار روی صورت تماشاگر پاشیده است بگذرد، نخواسته مجروحان شیمیایی را چون ظاهر آزار دهنده ای پیدا می کنند و ممکن است تماشاگر را پس بزنند پنهان کند، توکلی دوربینش را سمت همه واقعیت های جنگ چرخانده است، بی پرده خون را روی صورت تماشاگر می پاشد و او را منزجر می کند که بله جنگ این است، این همه مرگ و خون و دست و پاهای قطع شده، نه آنچه تا به حال در فیلم های دقاع مقدس دیده ایم، نه فقط خاک و عرق. جنگ پر از خون است، پر از مرگ، پر از رنج و ترس و هراس.

توکلی به خوبی از پس نمایش واقعیت های جنگ بر آمده است. او با جلوه های میدانی ویژه، چنان کاری می کند که مخاطب روی صندلی اش خشک می شود و قلبش با دیدن انفجارهایی که دست و پای رزمنده ها را قطع می کند، برای لحظه ای متوقف می شود. چهره پردازی فیلم هم کم از جلوه های ویژه اش ندارد. زخم های رزمنده هایی که در هر صحنه عمیق تر می شود مخاطب را بیشتر با واقعی بودن جنگ همراه می کند. دوربین «حمید خضوعی ابیانه» نیز کم معجزه به همراه ندارد و گاهی چنان ما را در میدان جنگ می دواند و می ترساند که نا خودآگاه دست روی سر برده و می ترسیم همین الان بمبی روی سرمان منفجر شود.

 

بازی های فیلم را می توان عالی دانست. امیر جدیدی که در عرق سرد در نقشی صد و هشتاد درجه متفاوت ظاهر شده بود برای این دو فیلم سیمرغ بلورین دریافت کرد و الحق که در هر دو عالی درخشیده است. جواد عزتی نیز که همزمان هزارپا را روی پرده دارد، نشان داده همان قدر که در طنز تواناست، همان قدر هم می تواند رزمنده توانمندی باشد و صد البته مهدی قربانی، نوجوان تنگه ابوقریب، کسی که از همان اول فیلم همه دل نگران سلامتی اش هستند و تنها کسی است که سالم از میدان عبور می کند و در صحنه آخر با نگاهش که انگار به جای یک روز، ده سال توی جنگ بوده و به بزرگی و پختگی رسیده است، دود و آتش را پشت سر می گذارد، از کنار دوربین و ما رد می شود و به راه خود می رود.

 

تنگه ابوقریب با سکانس، پلان های طولانی و سخت خود، با ریتم و تمپوی مناسب، ادای دین کاملی به روزهای سخت دفاع مقدس و قهرمانانی است که لا به لای جریان های دیگر کشور گم شدند و باید به توکلی برای ساخت برای این اثر متفاوت احسنت گفت و ایستاده تشویقش کرد.

 

 

 

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران