درباره مستند «تمام چیزهایی که جایشان خالی ست»

مستند تمام چیزهایی که جایشان خالی ست ساخته ی زینب تبریزی است که در گروه هنر و تجربه اکران شده. این فیلم درباره ی جمیله و مهناز حرف می زند. جمیله، زنی که بر مرگ غلبه کرده و مهناز زنی که مرگ شکستش داده است.

راوی قصه مهناز، استاد دانشگاه است که در سی و پنج سالگی به علت سرطان سینه از دنیا رفته. پنج سال از فوت مهناز گذشته و حال او با عکس ها و فیلم های یادگاری اش، روایتش از زندگی، بیماری و مرگ می گوید.

مستند تمام چیزهایی که جایشان خالی ست

داستان با تولدی شروع می شود که برای مهناز گرفته اند. مهناز از کودکی، خاطره هایش از شهرستان نایین و از دوران مدرسه و علاقه اش به ریاضی حرف می زند. او پس از دبیرستان ازدواج کرده و بعد از ازدواج درس را ادامه می دهد و تا دکترا پیش می رود. در یکی از روزهای معمولی زندگی، دردی در سینه اش احساس کرده و توده ای را لمس می کند. پزشک توده خارج کرده اما زیر زخم دوباره توده ای دیگر رشد می کند و سرطان سینه به راحتی در زندگی مهناز وارد می شود. او به شیمی درمانی تن داده و دو سال با این بیماری مبارزه می کند، اما سرطان برای بردن جانش آمده است. مهناز حتی یکی از سینه هایش را تخلیه می کند، ولی فایده ای ندارد و او جان می سپارد.

در مسیر تعریف این قصه، مخاطب خیلی زود متوجه می شود که یک راوی مُرده دارد برایش حرف می زند. مهناز در مسیر روایتش از قصه با جمیله آشنا می شود. زنی که بر سرطان سینه غلبه کرده و حال در راستای آگاهی بخشی این موضوع فعالیت می کند. مهنازِ واقعی، کسی که پنج سال پیش از دنیا رفته، هیچ وقت از حضور جمیله آگاه نشده بود. اما مهنازِ روای با حسرت از این آشنایی دیرهنگام حرف می زند و اینکه شاید اگر همچون جمیله به جای دردها را در خود ریختن، پیش مشاور می رفت و از او مدد می گرفت می توانست بر این بیماری غلبه کند.

مستند تمام چیزهایی که جایشان خالی ست

روایت مهناز از زندگی اش آن قدر واقعی است که مخاطب نمی تواند بپذیرد این فرد مرده و دیگر در دنیا نیست. در تمام واژگانی که مهناز بیان می کند، امید و آرزو موج می زند. زنی که با سختی های زندگی زناشویی و بچه داری توانسته تا مدرک دکترا پیش برود و استاد دانشگاه شود، آن قدر امید در صدا و واژگانش هست که مخاطب باور نکند این زن مرده. «زینب تبریزی» با انتخاب مهناز به عنوان راوی، مرگ را هم به چالش می کشد و مفهوم آن را برای مخاطب عوض می کند.

سرطان پیوند عجیبی با مرگ دارد. بیماری ای که حتی علم با همه ی پشرفتش هنوز از پس آن برنیامده است. این بیماری جان بسیاری از افراد را گرفته اما سرطان سینه با وجوه ظاهری بیماران نیز سر و کار دارد و روح آنها را هم به شدت آزار می دهد. سرطان سینه در نود درصد مواقع در زنان و در ده درصد مواقع در مردان اتفاق می افتد. سینه یکی از اعضای مهم بدن زن و یکی از عناصر زنانگی اوست که علاوه شیردهی نوزاد، زیبایی و زنانگی هم را هم به دنبال دارد. وقتی زنی با سرطان سینه رو به رو می شود کابوس تخلیه سینه اش را می بیند. اتفاقی که تقارن بدن را برهم زده و ظاهر بیمار را برای همیشه دستخوش تغییر می کند؛ تغییری که پذیرش آن برای بیمار و خانواده اش کاری دشوار است. فیلم به خوبی این دغدغه ی زنانه را هم نشان می دهد. رنج و درد بیماری و هزینه های سرسام آور دارو یک طرف و رنج تخلیه سینه و از دست دادن زیبایی در سویی دیگر ،بیمار را می آزارد. مهناز به درستی از نگرانی اش برای پذیرفته نشدن توسط همسرش می گوید. همسر مهناز مردی فداکار است که تا آخرین لحظه عمر مهناز، عاشقانه همسرش را دوست داشته و در تمام لحظات کنارش بوده است، اما فیلم از زنانی نیز می گوید که در این پروسه تنها مانده و همسرشان پس از این اتفاق ترک شان کرده اند یا نتوانسته اند بدن جدید این زنان را بپذیرند. مستند تمام چیزهایی که جایشان خالی ست عنوان بسیار مناسب برای این فیلم است. فیلمی که از جای خالی مهناز حرف می زند و از جای خالی سینه ی زنانی که برای بقا مجبور به تخلیه آن شده اند.

مستند تمام چیزهایی که جایشان خالی ست

در مستندهایی که در مورد بیماری ساخته می شود، وجه درمانی و تمرکز بر روی اطلاعات و پروسه ی درمان وجه غالب فیلم است که معمولا با مصاحبه های مختلف پوشش داده می شود. در این فیلم اما فیلمساز بر روی داستان تمرکز کرده و وجه داستانی را غالب بر وجه مستند قرار داده است. این اتفاق باعث شده این مستند به تلخی مستند های دیگر از این دست نباشد. فیلم از کودکی مهناز شروع کرده و خوشی های زندگی را هم نشان می دهد. حتی فیلم عروسی مهناز نیز نشان داده می شود تا مخاطب بتواند به درستی به شناختی از این زن برسد تا او را در پروسه ی بیماری اش همراهی کند. این اتفاق اندوه فیلم را کم کرده و سوژه ای را که ظرفیت اشکبار شدن دارد، تلطیف نموده و داستانی ارائه می دهد که وجه غم و شادی اش برابر است. همان قدر که مهناز از رنج بیماری اش می گوید، از روزهای خوش ازدواجش هم حرف می زند. همان قدر که عکس های او را در دوران بیماری می بینیم، عکس های او را در سفر، عروسی و دانشگاه هم می بینیم.

«تمام چیزهایی که جایشان خالی ست»، فیلمی زنانه از موضوعی زنانه است و سعی کرده به وجوه روانشناسی این ماجرا بپردازد. فیلمی که می تواند مخاطب را با خود همراه کرده، هم به او در رابطه با سرطان سینه اطلاعات دهد، هم در مورد دغدغه های این بیماران حرف بزند و هم دو نوع برخورد با این بیماری را نشان دهد. یکی خودخوری و در خود ریختن است و حرف نزدن. دیگری سوگواری اولیه است و کمک گرفتن از مشاور و روانشناس برای پذیرش و غلبه بر بیماری. فیلمساز سرنوشت این دو انتخاب را نیز نشان می دهد که یک راه به جمیله ختم می شود و تلاشش در راستای آگاهی بخشی این بیماری و راه دوم که به مرگ می رسد.

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران