پرونده نمایش «آنامورفیک» ( گفتگو با عارف شریفی – کارگردان)

 

«عارف شریفی»، دانش آموخته کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران است. او سال گذشته نمایش «این خانه من است» را روی صحنه برد و امسال با نمایش «آنامورفیک» به عمارت نوفل لوشاتو آمده است. از ویژگی های اجراهای این کارگردان، تجربی بودن و خلاقیتی است که در آثارش به کار می گیرد؛ خلاقیتی که این بار با مضمونی متفاوت و مهم به صحنه آمده است.

نمایش «آنامورفیک» را بهانه کرده و با طراح و کارگردان آن «عارف شریفی» به گفتگو نشسته ایم. با ما همراه باشید.

عارف شریفی – کارگردان

عارف شریفی (طراح و کارگردان)

– ابتدا کمی بیشتر در مورد نام نمایش «آنامورفیک» توضیح دهید و اینکه چرا این نام را برای نمایش خود برگزیدید؟

واریخت­ سازی یا آنامورفوسیس، به معنی خلق تصاویر یا آثار هنری است که تنها از یک زاویه خاص به شکل اصلی و معقول دیده می­ شوند و در زوایای دیگر به صورت اشکال درهم و برهم و بی­ معنا به نظر می­ آیند. از هنر آنامورفیک بیشتر در نقاشی و هنرهای تجمسی استفاده می شود و اثر را از تنها یک زاویه می توان به شکل واقعی اش دید. در معنی نیز این نام حکایت از واقعیتی ثانویه دارد که جایگزین واقعیت اصلی می شود و آن را در بر می گیرد. این نام بسیار با مضمون نمایش «آنامورفیک» ارتباط داشته و به این دلیل برای این نمایش انتخاب شد.

– ایده ی اولیه نمایش «آنامورفیک» چه بود و چه شد تصمیم گرفتید از نمایشنامه «هملت» به چنین اجرایی برسید؟

قصد اولیه من این بود که هملت را به کلاسیک ترین شکل ممکن و با دیالوگ های خودش روی صحنه ببرم، مشابه اتفاقی که در اجراهای خارجی این نمایش افتاده است؛ که مهم ترین آن به کارگردانی «اوستر مایر» حدود ده سال است که در کشورهای مختلف در حال اجراست. اما با جلوتر رفتن در تمرینات به فضایی متفاوت و آدم هایی افسار گسیخته رسیدم که نمایش فعلی را شکل دادند.

– در نمایش «آنامورفیک» بر خلاف نمایش «این خانه من است» مضمونی کلی و مهم وجود دارد که کاملا قابل لمس است. این مفهوم جهانی را نشان می دهد که در آن قدرت برتر (که می توان آن را کارگردان نمایش نیز در نظر گرفت) به دیگران امر و نهی کرده و با کنترل بیش از حدش، آنها را به جنون می رساند. این جهان را چطور خلق کردید؟

قصه ی ما از هملت، شکلی متعارف ندارد. مخاطبان باید قبلا هملت را خوانده باشند تا بدانند ما از چه کنش هایی استفاده کرده ایم، اما آن چیزی که شما گفتید قائم به ذات اجراست. در استیتمت اول اجرا جمله ای وجود دارد که می گوید: «این اجرا تظاهر می کند یک تمرین است و در عین حال می تواند یک تمرین نیز باشد». نمایش «آنامورفیک» ترکیبی از جهان تمرین و اجراست و قطعا در این جهان اولین چیزی که مطرح می شود کارگردان است. کارگردان به مثابه یک اتوریته و قدرت است و در واقع چشم جهان بین و سراسر بینی است که همه چیز را می بیند و طراحی می کند. ما سعی کردیم هملتی را کار کنیم که متناسب با وضعیت اجتماعی مان باشد. این هملت، فردی است که به هیچ قانونی، (قانون از منظر اینکه حکم است) تن نمی دهد، نقشی را نمی پذیرد و مدام در حال رفتن به سمت تخریب و آشوب است. او یک آنارشیست است، یعنی کسی که اساسا رهبر است و به فرمان دیگری تن نمی دهد. این موضوع برایم چنان جالب بود که خواستم در نظام اجرا به آن شکل دهم. در این رابطه هر جلسه، ساعت ها با بازیگرها صحبت کرده و به نتایج متفاوتی می رسیدیم و این نتایج مدام تغییر می کرد. شدت این تغییرات تا حدی است که حتی اجرای فردا شب می تواند با اجرای امشب بسیار متفاوت باشد. فضای کار به صورتی است که می توانیم صحنه های مختلفی را جایگزین کرده و برداریم. این نمایش به هیچ حکمی پایبند نیست، مبنی بر اینکه کاری باید انجام بشود یا نشود.

– پروسه ی تمرینات نمایش «آنامورفیک» به چه شکل پیش رفت که به اجرایی چنین انعطاف پذیر رسید؟

البته اجرای ما امشب الکن بود، زیرا به دلیل مشکلات فنیِ سالن امکان نمایش بالانویس و جملات مربوطه وجود نداشت و مجبور شدیم به صدا بسنده کرده و دستورات را بخوانیم. پس موفق نشدیم ایده ی اصلی مان را پیاده کنیم.

– ولی با وجود این تغییرات باز هم مخاطب کاملا با نمایش «آنامورفیک» همراه شده و به نظر می رسید کار کاملی را دیده است.

منظور نمایش به مخاطب منتقل شد، اما بی شک نوشتار تعریف دیگری دارد که به منظور ما نزدیک تر بود. نوشتار به مثابه حکم است که باید انجام بشود یا نشود. اگر به جای صدا، از نوشتار استفاده می شد، اوتوریته ی بهتری می داشت و مهم تر اینکه نوشتار خود تولید فضا می کرد؛ فضایی که با صدا به نحوی که مدنظر ما نبود، تولید نشد.

– پروسه ی تمرینات نمایش «آنامورفیک» چند ماه طول کشید و معیارهایتان در انتخاب بازیگران این نمایش چه بود؟

ما نه ماه تمرین کردیم و همچنان با وجود شروع اجرا، تمرینات خود را ادامه می دهیم. از ابتدای تمرینات این نمایش، آقایان رمضانی نسب و کرمانی همراه گروه بودند. در این بین دو تن از بازیگرها، آقایان «مجید گنجی» و «پارسا قربانی» از تمرینات جدا شده و خانم «لاوین خادم گیلانی» و آقای «سینا علیپور» جای این دو نفر را گرفتند. بخشی از آن چیزی که روی صحنه می بینید چیزهایی است که هیچ وقت به وقوع نمی پیوندد. به عبارتی ذات صحنه و ذات تمرین به دگرگونی و غیرقابل منتظره بودنش است که خود ایده ای جذاب است؛ اینکه چطور خود ما، در مواقعی به آن قدرت ها تبدیل می شویم. به عنوان مثال من به عنوان کارگردان همین کار را انجام می دهم؛ یعنی درست است که در اجرا بر ضد این موضوع حرف می زنم، اما ناخواسته این قدرت را به بازیگرانم تحمیل می کنم. این پارادوکسی است که گروه با آن درگیر هستیم و من به شخصه بیشتر با آن برخورد دارم و این امر اجتناب ناپذیر است.

– چه ایده هایی هملت را به اجرای «آنامورفیک» رساند؟

اگر این اجرا چهارماه پیش به روی صحنه می رفت، بسیار قصه محور می بود، اما کاری که گروه انجام داد مبتنی بر حذف است. ما هر آنچه را که اطلاعاتی مبنی بر اینکه در حال دیدن نمایش هملت هستیم می دهد، حذف کردیم. این موقعیت خود ماست؛ چند بازیگر که در حال تمرین هستند. اما آن چیزی که بسیار مهم است و در خود نمایشنامه نیز وجود دارد این است که این آدم ها در حال بازی کردن نقشی هستند و عده ای در یک گوشه آنها را نظاره می کنند. این فضا سازی در اجرا تبدیل به دوربین شده و مخاطب و بازیگر مدام زیر نظر قدرت این دوربین هستند.

– دقیقا! استفاده از دوربین ابتدا ضروری به نظر نمی رسد، اما هر چقدر اجرا جلو رفته و مضمون نمایش «آنامورفیک» مشخص تر می شود، می توان به اهمیت حضور آن و کنترل شدن دائمی آدم های این نمایش پی برد. برای آینده ی این اجرا چه برنامه هایی دارید؟

سعی می کنیم در سالن های دیگری اجرا عموم داشته باشیم.

– به نظر می رسد نمایش «آنامورفیک» به توجه به شکل تجربی و خلاق آن، امکان اجرای بین المللی را نیز داشته باشد. آیا برای اجراهای خارج از ایران این نمایش برنامه ای دارید؟

اگر امکانش باشد، همه استقبال کرده و خوشحال خواهیم شد.

و حرف پایانی:

مسئله ای که برای من بسیار جذاب است، این بود که ما یعنی گروه های تئاتری مدام تلاش می کنیم نمایشی را به تولید برسانیم و وقتی آن را روی صحنه می آوریم، به نوعی در حال نابود کردنش هستیم، زیرا تئاتر میراست. این پرسش برایم جذاب بود که اگر انتهای چیزی به مرگ ختم شود پس باید به آن سمت حرکت نکنیم؛ بلکه به سمتی برویم که امروز قرار نیست کسی، جای دیگری بمیرد. نمایش «آنامورفیک» بیشتر تئاتری بود برای تئاتر و به قول بزرگی هیچ چیز سیاسی تر از این نیست که در یک تئاتر در مورد نظام تئاتر صحبت شود.

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران