سیمونه ماسی (متولد می ۱۹۷۰ در پرگولا) تصویرگر، انیماتور و فیلمساز مستقل ایتالیایی است که انیمیشن های کوتاه و شاخص بیشماری پس از فارغ التحصیلی اش از آکادمی هنرهای زیبای آربینو (Urbino) ساخته است. سیمونه ماسی که در یک خانواده روستایی به دنیا آمده و در کودکی، زندگی سخت و فقیرانه ای را تجربه کرده است، در انیمیشن های خود خاطرات و تجربیات گذشته اش را به وضوح نشان می دهد. این آشنایی با زندگی دهقانی موجب شده تا سیمونه ماسی در آثارش تصاویر متعددی از مزارع، ساختمان و خانه های ساده، حیوانات و انسانهای رنج دیده را به تصویر بکشد.
در انیمیشن سه دقیقه ای میدانم که هستم (I Know Who I Am، ۲۰۰۴) ماسی بیان می کند: “من میدانم که هستم. من پدر بزرگ و پدرم هستم. همان چهره هایی که دیده ام و به آنها اندیشیده ام و یا بوسیده ام. من خانه ای هستم که در آن متولد شده ام … و خیابانها و سقف ها و سرزمینی که همه را درون چمدانم گذاشته ام… “. این چنین، ماسی به وضوح علاقه خود به گذشته و هویت شکل گرفته از بستر آن را بیان می کند و پیوند ناگسستنی خود را با افراد و مکانی که در آن بزرگ شده است اینگونه شرح می دهد. در این انیمیشن، ماسی، مردی را نشان می دهد که تمام گذشته و داشته هایش را درون یک چمدان می گذارد و با خود حمل می کند. گذشته ای که همیشه با اوست و در ذهنش مدام پرسه می زند و هر کجا باشد به ذهن او برمی گردد.
علاوه بر این هویت مملو از خاطره، سیمونه ماسی انیماتور و تصویرگری بسیار مشهور در سراسر جهان است و بیش از ۲۰۰ جایزه در بیش از ۶۰ کشور جهان کسب کرده است. هویت هنری او نه به یکباره بلکه به لطف فیلم های بی شماری که در طی بیست سال ساخته است، قدم به قدم شکل گرفته و تثبیت شده است.
در اثری به نام عشق، سیب زمینی است (Love Is Potatoes، ۲۰۱۷) به کارگردانی آلیونا وندرهورست ( Aliona van der Horst) ماسی، مسئولیت ساخت بخشی از قسمت های انیمیشنی این فیلم مستند را به عهده داشته است. او از تکنیک متفاوت خود برای نمایش وقایع غیرقابل تصور و دردناک گذشته یک زن روس بهره می برد و به همراه تیم کوچکش حدود ۴۸۰ فریم برای هر دقیقه از این کار طراحی می کند. این اثر، درباره مادر آلیونا و زندگی طاقت فرسایی او و خواهرانش در زمان حکومت استالین و قحطی و جنگ آن دوران است که به جهت آشنایی سیمونه ماسی با زندگی روستایی و مشابهت تجربیات زندگی اش در روستا با جریان زندگی این زنان، توانسته است به خوبی از عهده بازنمایی این خاطرات برآید.
سیمونه ماسی، تصاویر آثارش را به صورت طراحی های دستی خلق می کند و اغلب از حکاکی و خراش صفحاتی که با پاستیل روغنی پوشیده شده و خلق جداگانه فریم ها بهره می برد. او به این شیوه، لرزشی مداوم در آثارش به وجود می آورد که این لرزش بی وقفه در خطوط و اشکال، با حرکت در عمق تصویر و نماهایی بدون مرز همگام می شود و بی ثباتی جهان آن ها را دوچندان می سازد.
آثار ماسی، اغلب تنها فضاهای سیاه و سفید و خالی از رنگ اند و گاهی تک رنگ هایی مثل قرمز برای تاکید در بخشی از کارش ظاهر می شود. ماسی برای صداگذاری کارهایش نیز از صداهایی خاص و ناآشنا استفاده می کند و مثل تصاویرش رویکردی تجربی برای صدا و موسیقی به کار می گیرد. تصاویر آثار ماسی یا در عمق حرکت می کنند یا از عمق بیرون می آیند. مثلا از نمایی لانگ شات از یک دشت تنها در عرض چند ثانیه به سیاهی چشمهای یک پسربچه می رویم یا وارد خطوط پیشانی یک پیرمرد شده و دوباره به مکانی دیگر وارد می شویم.
انسان، در آثار ماسی نقش مهمی دارد و با ورود به چشم، گوش، دست و سر شخصیت های داستان هایش گویی وارد ذهنیات و ادراکاتشان می شود. اغلب این انسانها چهره هایی خاکستری و خنثی دارند که گاهی تنها به دوربین خیره می شوند و کنشی خاص از خود بروز نمی دهند. ماسی، همچنین در روایتش از حیواناتی مثل گاو، سگ، خوک و اسب که مرتبط با خاطرات کودکی او و زندگی در یک مزرعه است، استفاده می کند و به رابطه بین انسان و حیوانات می پردازد.
در آثار ماسی، خطوط در جریان اند و تصاویر شجاعانه و شاعرانه آن ها از عواطف و دردهایی عمیق و شخصی حکایت می کنند. او حتی به شکلی خلاقانه از تبدیل لکه نوشته های یک نامه به تصاویر دیگر چون تپه هایی از نمای دور بهره می برد و به زیبایی از آزادی های انیمیشن سود می جوید. این چنین سیمونه ماسی به عنوان هنرمندی برجسته، زبانی شخصی و زیبا برای بیان احساسات و تفکرات با ایجاد تجربه ای متفاوت در دیدن یک اثر نمایشی خلق کرده است.
سیمونه ماسی از شیوه متفاوت برای بیان وقایع مختلف بهره می برد و به طور همزمان، دنباله ای از وقایع داستانی به ظاهر پیچیده را نمایش می دهد و برای ارتباط بهتر آنها از موتیف و عناصر تکراری و نمادین استفاده می کند. مثلا در کار درباره کشتن یک خوک (About Killing the Pig، ۲۰۱۱) ما شاهد حرکت در عمق و گذر از مناظر متعدد هستیم در حالی که یک نوار قرمز رنگ آنها را به یکدیگر وصل می کند و در پایان، مردی که ابتدای کار، درِ خانه اش را جدا می کند، در را روی زمین گذاشته و روی آن می خوابد.
تبدیل تصاویر به هم در آثار ماسی به قدری در پی هم رخ می دهد که گویی تنها احساسات گذرا و خاطراتی را مرور می کند و مدام در گذشته و زمان سفر می کند و این سفر را نه به شیوه عادی و تنها با یک فلاش بک، بلکه به شیوه خاص خود و با شناور بودن در تصاویر مختلف و رفت و برگشت های مداوم انجام می دهد.
سیمونه ماسی هنرمندانه از بستر انیمیشن استفاده می کند تا داستانهای آزادانه و شخصی خود را بسازد. داستانهایی که محدودیت های قصه گویی های معمول را به دوش نمی کشند و به عنوان نمونه هایی منحصر به فرد از آثار مستقل شناخته می شوند.
انیمیشن های ماسی ملغمه ای از تصاویر بی ربط نیست؛ بلکه او هوشمندانه ذهنیات خود را بیان می کند. این شیوه روایت با تصاویر متعدد و حرکت و تبدیل های پی در پی آنها به یکدیگر از جهتی دیگر موجب می شود، زمانی که در لحظه دیدن این انیمیشن ها احساس می شود، بیشتر از زمان حقیقی آن ها به نظر برسد. به همین جهت، روایت در انیمیشن های سیمونه ماسی به راحتی قابل درک و هضم نیست و این آثار مخاطبان خاص خود را دارند که صبورند و به دنبال نتیجه ای مشخص در پایان داستان نبوده و با علاقه در پی کشف نشانه هایی نهفته در آن ها هستند.
پاسخ دهید