انیمیشن مسخ آقای سامسا: اقتباس از روایتی کافکایی

انیمیشن مسخِ آقای سامسا، انیمیشنی کوتاه و تجربی است، که در ۱۹۷۷ میلادی و با حمایت هیئت ملی فیلم کانادا توسط کارولین لیف، ساخته شده است. کارولین لیف، انیماتور و کارگردان زن کانادایی مشهور این موسسه، به جهت شیوه داستان گویی، محتوای عاطفی و سبک گرافیکی و خلاقانه انیمیشن‌هایش شناخته شده است.

انیمیشن مسخِ آقای سامسا، از کتاب مسخ (The Metamorphosis) فرانس کافکا اقتباس شده و از اینرو دارای جهانی تیره و مرموز و مشابه داستان و ذهنیت کافکایی است. به همین جهت بیننده‌ای که پیش از دیدن این انیمیشن، کتاب کافکا را خوانده باشد؛ به تبدیل مناسب زمینه و بستر نوشتار به تصویر و مشابهت تصور خود از کتاب با آن اذعان می‌کند.

Caroline Leaf

«متامورف»، «مسخ» و یا «دگردیسی» از نظر لغوی به معنی دگرگونی به صورتی زشت‌تر از صورت قبلی است؛ که این عبارت همچنین یادآور یکی از مشخصه‌های مختص رسانه انیمیشن است. از اینرو کارولین لیف در مسخ آقای سامسا به شکل هنرمندانه‌ای از تبدیل و دگرگونی اشکال و تصاویر به یکدیگر بهره می‌برد، تا مشابهتی با نام اثر و مفهوم آن ایجاد کند. فضایی که لیف با استفاده از  ماسه و فضای مثبت و منفی و قهوه‌ای های متنوع آن می‌سازد، مشابه مسخ شدن و احساس مرموز و تیره و تار داستان کافکا است.

کارولین لیف، استاد به کار گیری تکنیک‌های انیمیشن زیردوربین و تجربی است و در آثارش از شیوه‌هایی چون خراش امولسیون فیلم خام، رنگ و روغن روی شیشه و یا ماسه از زیر نورپردازی شده بهره می‌برد. لیف در انیمیشن مسخِ آقای سامسا، مشابه انیمیشن جغدی که با یک غاز ازداج کرد (۱۹۷۴) از تکنیک ماسه روی شیشه بهره می‌برد. تکنیکی که در آن سطح شیشه مات از زیر نور می‌خورد و فریم به فریم با حرکت دادن ماسه‌های ریز با دست یا ابزارهای ساده و عکسبرداری از آن‌ها متحرکسازی صورت می‌گیرد.

لیف در این فضای ماسه‌ای با قالبی مناسب سر و کار دارد که فرم اثر و محتوا را با یکدیگر همسو می‌سازد. لیف، معتقد است که محدودیت این تکنیک در نشان دادن جزئیات کوچک، به او کمک کرده تا در این کار، ساده سازی های لازم در کاراکتر، فضا و شیوه متحرک‌سازی ایجاد کرده و در داستان پردازی شیوه خاص خود را خلق کند.

لیف، با نمای ابتدایی ساعت و تخت خواب شروع می‌کند و با انیمیت شاخص خود در جایی که رواندازی راه راه از روی گره گور کنار می‌رود،  بیننده را متحیر می‌سازد. او هوشمندانه داستان را از تخت خواب و اتاق گره گور شروع می‌کند؛ همانگونه که در داستان کافکا نیز گره گور سامسا پس از بیدار شدن از خواب متوجه می‌شود به سوسکی زشت و غول پیکر تغییر شکل داده است و بلند شدن از تخت به شیوه عادی برایش غیرممکن است.

کارولین لیف، روند داستان و شخصیت‌های این انیمیشن، اتفاقات و برخی جزئیات کوچک چون جایی که مادر به میز می‌خورد و ظرف چای افتاده و محتویاتش روی زمین می‌ریزد، جزئیات متن کافکا را برمی گیرد. به همین ترتیب او همچنین در کار خود از پنجره اتاق گره گور و بارانی که فضای راز آلود و خفقان آور اثر را بیشتر می‌کند و نیز از دو دری که کافکا در داستان مطرح می‌کند، به زیبایی بهره می‌برد.

درِ اتاق گره گور چون حفاظی است بین او و خانواده‌اش و لیف آن را به کار می‌گیرد تا تضاد دنیای تاریک درون اتاق و دنیای بیرون را نشان دهد. در داستان، گره گور  از پشت در به گفتگوهای خانواده و ویولون زدن خواهرش گوش می‌سپارد و در حالی که به سختی قادر به شنیدن صدای آن‌هاست در تنهایی و تاریکی به سر می‌برد.

 لیف همچنین با استفاده از گفتگوها و کلمات مبهم و غیر قابل تشخیص و صداهای محیطی که خودش خلق کرده، این احساس به هم ریختگی فضای داستانی را تشدید کرده و ما را بیشتر با اثرش همراه می‌سازد. او در نمای انتهایی و در جایی که گره گور زیرتخت پنهان شده با خلق حرکتی دایره وار اطراف پاهای کرک دار گره گور تا درون گوش او  یکی از بهترین بخش‌های این اثر را می‌سازد.

لیف، علاوه بر شیوه متحرک‌سازی متفاوت، زوایای دید و حرکت آن‌ها را به گونه‌ای سامان داده که در بهترین حالت خود برای انتقال حس و حال صحنه باشند. گاهی نماها را به زیبایی به هم تبدیل می‌کند و از دید اول شخص به سوم شخص می‌رود و چرخش مدام صفحه‌ای را که انگار بدون مرز و محدودیت است ایجاد می‌کند. این عمل گاهی سرگیجه آور و نشان دهنده فضای درهم داستان کافکا است. از اینرو نیز به عقیده رایان پی یرسن، حس وجود زمین و درک جهان عادی در این اثر کمرنگ است و عنصر دوربین و حرکت آن به شیوه معمول و سینمایی آن در مسخ آقای سامسا نیست، به گونه‌ای که بیگانه احساس می‌شود. از اینرو پی یرسن در مقاله‌ای با نام دگردیسی تمام صفحه و دوربین خیالی، این‌گونه تصاویر و نماهای متحرک و حرکت‌های ژرف نمایانه در کار لیف را که جهانی بی ثبات و متزلزل می‌سازند، تکنیک «دگردیسی تمام صفحه» می‌نامد. (پی یرسن: ۲۰۱۵)

لیف با استفاده از فضاهای سیاه و سفید و تبدیل‌های سریع پس زمینه و حجم‌های ماسه به یکدیگر و دیزالوهایی که خود با تبدیل تصاور ماسه‌ای به هم ایجاد می‌کند، پرش‌های زمانی و مکانی ایجاد می‌کند و بدون ایجاد پرش روایی داستانش را ساده و مختصر بیان می‌کند. نمونه‌ای از این جابجایی در نمایی رخ می‌دهد که خواهر گره گور از پشت در، او را صدا می زند و با صدای زنگ در نما به سرعت تغییر کرده و دختر را می‌بینیم که کنار پدر و مادر و معاون گره گور در مقابل در دیگر اتاق  ایستاده است.

انیمیشن مسخِ آقای سامسا، این ایده را که کتاب بهتر از فیلم، قادر به بیان احساسات و درونیات فردی است، نفی می‌کند و اقتباسی خوب از اثری نوشتاری به شمار می‌آید. لیف از بستر انیمیشن به خوبی بهره می‌برد و به خوبی زبان نوشتار را به زبان تصویر ترجمه می‌کند. البته لیف در اقتباس خود به دنبال وفاداری صرف به اثر و کپی برداری از تک تک جملات داستان کافکا نیست و همین رویکرد این انیمیشن را جذاب و خارق‌العاده می‌سازد.

جفری بیتی، در مقاله خود با نام مشکل حل شده اقتباس، رسانه انیمیشن و بخصوص تکنیک‌های خاص آن را در بازتولید و اقتباس محتوا و تجربه ادراکی حاصل از یک اثر ادبی توانا بر می‌شمرد و از انیمیشن مسخ آقای سامسا به عنوان نمونه بارز این بازنمود و اقتباس نام می‌برد. (بیتی، ۲۰۱۰) در حقیقت لیف، احساس و برداشت عاطفی اثر را بازنمود می‌کند و به محتوای آن وفادار می‌ماند. او حتی بهتر از کتاب، حس و حال کافکایی گره گور را نشان می‌دهد. لیف به این منظور از نظر تکنیکی مهارت بالایی به کار می‌برد و ماسه را به خوبی برای خلق اغراق و جابجایی‌های زمانی و مکانی کنترل می‌کند و متحرک‌سازی منحصر به فرد خود را اجرا کرده و اثری متفاوت از لحاظ شیوه روایت به واسطه تسلسل نماها می‌سازد.
الهه فلاحیان
کارشناس ارشد کارگردانی تصویر متحرک دانشگاه هنر تهران