محمدرضا قلی پور، استاد فیلمنامه نویسی دانشگاه سروش، این روزها نمایش تروکاژ را با بازی سوده ازقندی، فرشته فرشاد، محمد طیب طاهر، یوحنا حکیمی، حامد قریشی، معصومه عزیز محمدی و علی ابراهیمی روی صحنه مجموعه تئاتر محراب برده است. نمایشی که با دیدنش مخاطب به شک افتاده که فیلم می بیند یا تئاتر تماشا می کند.
تروکاژ تئاتریست سینمایی. ایده نو و به شدت جذابی که قلی پور به خوبی از پس اجرای آن بر آمده است. داستان نمایش در تهران دهه پنجاه اتفاق می افتد و در مورد هنرپیشه ای است که به تازگی جسد دخترش در باغ خانوادگی شان پیدا شده است. نمایشنامه تروکاژ جایزه بهترین نمایشنامه از ششمین جشنواره تئاتر شهر را دریافت کرده که پس از دیدن نمایش متوجه می شویم که بی شک لیاقت دریافت این جایزه را داشته است.
تروکاژ قصه ای منسجم دارد و داستان دو زمان حال و گذشته را به صورت موازی و با صحنه هایی در هم تنیده بازگو می کند. داستان با کشف جسد فروزنده در باغ خانوادگی افخم آغاز می شود، نیمی از صحنه ها در اتاق بازجویی و نیمی دیگر در باغ خانوادگی افخم، حول ماجرای فروزنده و طلا که از حادثه ای جان سالم به در برده و به باغ پدر فروزنده پناه آورده اند، می گذرد.
روایت داستان به خوبی از دهه پنجاه ایران اطلاع می دهد. از سیاسی بازی ها و اتفاقات مرتبط به آن دوران، از عشق ها و کینه ها و نفرت ها. دیالوگ های نمایش بسیار خوب است و البته ادبیات دهه پنجاه جاری شده در دیالوگ ها نیز به تاثیر گذاری آنها کمک بسیاری نموده است؛ واژه هایی که شنیدنش در هیچ دهه ای غیر از پنجاه این قدر لذت بخش و جذاب نیست.
تروکاژ قصه ای منسجم دارد و داستان دو زمان حال و گذشته را به صورت موازی و با صحنه هایی در هم تنیده بازگو می کند…
قلی پور نمایشنامه کاملی آفرینده که به سختی می توان در روایت آن ایرادی یافت، اما وجه امتیاز کار سبک اجرایی نمایش است. نمایش دوبله شده و بازیگران فقط لب می زنند؛ کاری بس عجیب، خلاقانه، جذاب و صد البته دشوار. به عبارتی، قلی پور بارِ دو نمایش و دو سری تمرینات را به دوش کشیده است، تمرین با بازیگران تئاتر که باید عینا متن را بیان کنند و تمرین با دوبلورهای سینما که باید دیالوگ های تئاتری این نمایش را اجرا نمایند و سخت تر از همه، هماهنگی این دو گروه با هم است؛ بازیگری که باید به موقع لب بزند تا به صدایی که برایش انتخاب شده است برسد.
ظاهر نمایش تروکاژ کار کاملا دهه پنجاهی است، استفاده از شخصیت هنرپیشه ما را به یاد ستاره های بی بدلیل دهه پنجاه می اندازد، طنین انداختن صدای دوبلورهای خوش صدا نیز همین کار را می کند و البته متن قوی نیز موفق می شود تماشاگر را به چهل و چند سال پیش بکشاند و خاطره هایی را به یادش بیاورد که شاید فقط در فیلم های آن دوران دیده باشد.
طراحی صحنه نمایش نیز به نوبه خود خوب است. داستان در یک آکواریوم می گذرد و فاصله تماشاگر و صحنه فقط یکی از اضلاع آکواریوم است. استفاده از چراغ علاالدین و پنکه پره آهنی، میز آهنی و چمدانی قدیمی و حتی انتخاب درِ چوبی ورودی باغ نیز نوستالژی دهه پنجاه است و به خوبی فضای آن دوران را یادآور می شود. صحنه نمایش با وجودی که نیاز به بیش از یک مکان دارد اما تغییر نمی کند، بلکه به دو بخش تقسیم شده است: سمت راست صحنه، اتاق بازپرسی است و سمت چپ خانه باغ هنرپیشه است که فروزنده و طلا در آن چند روزی را سپری می کنند.
نورپردازی کار بی شک یکی از نقاط قوت تروکاژ است. استفاده از صحنه اصلی و پس زمینه فرعی نیز ایده ای بسیار جذاب است، اینکه در شروع هر صحنه با استفاده از نور پشت دیوارِ پرده ای انتهای صحنه، تماشاگر اتفاقات قبل از شروع صحنه را سایه وار می بیند به جذابیت بصری کار بسیار کمک کرده است.
بعد از نورپردازی باید به صدا گذاری خلاقانه کار اشاره کرد. با توجه به موازی بودن صحنه ها، صدای باران دائمی در باغ که انگار قرار نیست بند بیاید، به خوبی فضای باغ و اتاق بازپرسی را از هم مجزا کرده است، صدای خاک باران خورده، ماشینی که نگه داشته می شود و گام هایی که به روی خاک خیس حرکت می کنند، به خوبی به تفکیک صحنه های خانه باغ و اتاق بازپرسی کمک کرده است. موسیقی کار نیز کم از صداگذاری ندارد. برای این نمایش دو آهنگ ویژه ساخته شده است که اولی به آهنگسازی و خوانندگی آرمان محمودی نیا و با ترانه سرایی مرضیه قلی پور است و دومی به ترانه سرایی، آهنگسازی و خوانندگی حسین جمالی اجرا میشود.
بازی های نمایش هم خوب و قابل قبول است. استفاده از مردی کوتاه قد که تا به حال در صحنه های تئاتری جایی نداشته اند نیز دوباره ما را به دهه پنجاه می برد. فروزنده و طلا، سرگرد و استوار، مرد روزنامه فروش، هنرپیشه و همسرش، همه در نقش های خود به خوبی جا افتاده اند که این هماهنگی نشان از تمرینات طولانی و سخت داشته است.
نورپردازی کار بی شک یکی از نقاط قوت تروکاژ است. استفاده از صحنه اصلی و پس زمینه فرعی نیز ایده ای بسیار جذاب است.
شاید تنها ایراد تروکاژ را به بتوان به طراحی لباس وارد کرد، گویی که برای این نمایش طراحی ای انجام نشده است، بلوز و شلواری که فروزنده و طلا پوشیده اند لباس دهه پنجاه نیست، لباس مادر فروزنده نیز دم دستی انتخاب شده که خود نشان از ضعف طراحی لباس و فقدان این مهم در تروکاژ دارد. طراحی بروشور و پوستر تروکاژ نیز جذاب است؛ استفاده از نام های قدیمی خیابان های تهران روی بروشور نیز به دهه پنجاهی بودن نمایش کمک کرده است.
تروکاژ در مجموعه تئاتر محراب اجرا می شود، سالنی که هیچ آگاه آن طور که باید مورد علاقه مخاطبان تئاتر نبوده و محجور مانده است و این محجور مانندگی دامن نمایش تروکاژ را نیز می گیرد. تروکاژ که بی شک یکی از خلاقانه ترین و بدیع ترین نمایش های چند سال اخیر است، اگر در سالنی دیگر اجرا می رفت قطعا بیشتر از محراب مخاطب جذب می کرد و علاقه مندان تئاتر فقط به خاطر سالن محجور مانده محراب، نمایشی به این خوبی را از دست نمی دادند.
واژه «تروکاژ» به معنی حقه های سینمایی است و نمایش تروکاژ نیز خود حقه ای عجیب است و مرز سینما و تئاتر را چنان در هم می آمیزد که ببیننده پس از خروج از سالن هنوز نمی داند تئاتر دیده یا فیلم نگاه کرده است.
پاسخ دهید