نقد نمایش نقاشی اشر

«فریبرز کریمی» از «گروه تئاتر بوهمی»، این روزها نمایش «نقاشی اشر» را با بازی «مونا احمدی»، «آوا شریفی»، «جاوید قائم‌مقامی»، «مهسا طهماسبی»، «آوا درویشی»، «نوید فیاض» و «سینا رستگاری» در مجموعه تئاتر شهر و سالن قشقایی به روی صحنه برده است. این گروه پیش ‌از این نمایش ‌هایی همچون «لانه خرگوش»، «پینوکیو»، «مده‌آ» و «نمی‌دونم فردا چی می‌شه» را در ایران و فستیوال ‌های خارجی اجرا کرده ‌اند. میکروتئاتر «دینید اینچ» آخرین اجرای این گروه بود که در مرداد و شهریور امسال در عمارت روبرو و سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان به روى صحنه رفت.

متن نمایش نقاشی اشر را «محمد حسین معارف» با نگاهی به نمایشنامه ی «ستوان آینیشمور» از «مارتین مک دونا» نوشته و در موضوع و ترسیم فضای نمایش از او الهام زیادی گرفته است.

نقاشی اشر داستانی فانتزی را در فضایی واقعی روایت می کند. این نمایش منطق منحصر به فرد خود را دارد و روایتی را تعریف می کند که در قالب دنیای رئال قابل پذیرش نیست. دنیای نقاشی اشر دست به نوعی آشنازدایی از باورها و قوانین انسانی می زند و روایت هایی را که می تواند در دنیای واقعی وحشیانه و غیر انسانی جلوه نماید را در قالبی باورپذیر و طنز به خورد مخاطب می دهد؛ طوریکه وقتی نل جون تصمیم به قتل فرزند ناخوانده اش می گیرد، تماشاگر به خاطر غلو بودن این تصمیم زیر خنده می زند. یا وقتی نل جون تصمیم می گیرد روی جسد فرزندانش معامله کند، تماشاگر به مهلک بودن این اتفاق می خندد و می پذیرد که این اتفاق در فضای ساخته شده ی نمایش این قدر بامزه می آید تا حدی که می تواند مخاطب را بخنداند و این ویژگی اصلی نمایش نقاشی اشر است. ویژگی ای که این نمایش را متفاوت از نمایش های فعلی روی صحنه می کند، اینکه نمایش قوانین خودش را دارد و منطق خودش را ساخته است.

نل جون سه پسر به نام های سپاس، فِرِدی و آرام دارد که در ابتدای نمایش مشخص می شود فقط سپاس فرزند واقعی اوست و دو نفر دیگر فرزند خوانده های او هستند. آرام که کوررنگی دارد نقاشی ای از نقاش معروف هلندی، اشر، را به دست آورده و دوست دارد آن را ببیند. برای این منظور فکر می کند اگر رنگ ها را ترکیب کرده و بخورد رنگ به چشمانش باز می گردد و می تواند ببیند. برای اینکه از این عمل مطمئن شود از سپاس می خواهد این کار را انجام دهد. سپاس که زیر بار بدهی است، با آرام شرط می بندد که اگر این کار را کرد، نقاشی اشر به او برسد تا بتواند با پولش بدهی هایش را پرداخت کند. آرام قبول کرده، سپاس رنگ را می خورد و می میرد. آرام به جنوب فرار می کند تا اوضاع آرام شود و پنتی همسر آرام یک روز متوجه می شود که در خواب راه رفته و روی نقاشی اشر رنگ سیاه پاشیده است. او و فِرِدی به آرام زنگ می زنند تا به خانه بازگردد. داستان تازه از اینجا شروع می شود و این پیش داستانی است که در چند دقیقه ی اول نمایش متوجه می شویم.

تمام اتفاقات نمایش اتفاقاتی فانتزی است؛ همانند انیمیشن که در آن شخصیتی تعریف می شود که می تواند از دیوار رد شود و بیننده آن را بپذیرد، این نمایش نیز اتفاقاتی غیر قابل باور دارد که بیننده آن را می پذیرد. نمونه ی دیگر این اتفاقات را می توان طراحی صحنه نمایش در نظر گرفت. نمایش در فضای همکف اتفاق می افتد اما مخاطب باور می کند که پارت انتهایی صحنه طبقه ی دوم است و پارت جلوی صحنه طبقه ی اول و گوشه ای از صحنه حیاطی است که یکی از شخصیت ها به آن سقوط می کند. ببنده می پذیرد که وقتی تفنگی در جلوی صحنه به سمت سقف شلیک کند، نفری در عقب صحنه گلوله بخورد. ساختن منحصر به فرد دنیای یک نمایش کاری است که کارگردانان زیادی از انجام آن عاجز هستند و در این مورد باید به فریبرز کریمی تبریک گفت که دنیای غیر واقعی نمایش اش را برای مخاطب باور پذیر کرده است.

البته در اینجا باید به تفاوت میان واقعی بودن یک نمایش و باور پذیری آن اشاره کرد که دو مفهوم جدا را در بر می گیرند. واقعی بودن یعنی با دنیای واقعی و با منطق تماشاگر همسو بودن، اما باور پذیر بودن یعنی اتفافات رخ داده در چارچوب و دنیای ساخته شده در نمایش قابل باور باشد و بیننده بپذیرد که یک نفر می تواند دیگری را بخورد و یک مادر می تواند جسد فرزندانش را بفروشد.

escher painting (1)-min

از دنیای ساختگی و باورپذیر نمایش که بگذریم به بازی های خوب بازیگران می رسیم. نقاشی اشر بازی های یک دستی دارد. همه ی بازیگران نمایش به خوبی نقش خود را ایفا می کنند و شخصیتی را که در نظر دارند به تماشاگر می شناسانند. در این میان باید به بازی آوا درویشی در نقش نل جون به صورت پررنگی اشاره کرد. بازیگری که به خوبی هر چه تمام تر نقشش را بازی کرده، پیری و بامزگی نل جون را در هم ترکیب می کند و با دیالوگ ها ی خوبی که نویسنده نوشته است و با تصمیمات عجیب و غریبش تماشاگر را به خنده وا می دارد.

مهم ترین اتفاقی که در نقاشی اشر می افتد فضاسازی و خلق دنیای نمایش است. اتفاقی بسیار مهم و ضروری در هر اجرای نمایشی که ضعف بسیاری از گروه های نمایشی است، اما نقاشی اشر بیننده را فقط به مدت هفتاد دقیقه درگیر می کند. بیننده تمام این هفتاد دقیقه را از نمایش لذت می برد، می خندد، سرگرم می شود و گروه اجرا را برای خلق آن تحسین می کند اما نمایش او را تفکر وا نمی دارد. بیننده پس از خروج از سالن موضوعی برای فکر کردن به نمایش پیدا نمی کند به جز لبخند های گاه و بیگاهی که از داستان و طنازی بازیگران در ذهنش مانده است. نقاشی اشر به درک و تفکر مخاطب چیزی اضافه نمی کند اما دنیای خلق می کند که مختص خودش است و این دنیای ساختگی و فانتزی می تواند تا مدتی در ذهن مخاطب جا خوش کند.

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران