«مهدی فرشیدی سپهر»، کارگردان نمایش «پدران»، پیش از این نمایش های «عقل صورتی» و «من من من» را نیز به صحنه برده و مورد استقبال گروه های سنی مختلف قرار گرفته است. وی در سی و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر حضور داشته و نمایش «پدران» را در روزهای چهارم و پنجم جشنواره، بر صحنه ی تماشاخانه ایرانشهر برده و با استقبال مخاطبان رو به رو شده است. در ادامه گفتگوی ما را با «مهدی فرشیدی سپهر» می خوانید.
مهدی فرشیدی سپهر (کارگردان نمایش پدران)
– چرا برای نمایش« پدران»، رابطه ی پدر و دختر را انتخاب نمودید؟ رابطه ای که در ایران معمولا رابطه ی تثبیت شده ای است و در اصلاح عامیانه از این صمیمت در قالب «بابایی» بودن دخترها یاد می کنند. اما با دیدن نمایش شما، متوجه می شویم که در این رابطه ی مطلوب هم چالش های زیادی وجود دارد.
نمایش پدران لایه های گوناگونی را ارائه می دهد، به طور مثال هشت پدری که در نمایش می بینید، دو دهه قبل پسربچه هایی بودند در رابطه با پدران و مادران خودشان. هشت دختری که در قصه می بینید نیز دو دهه بعد مادران خواهند بود. بنابراین با نگاهی عمیق تر به نمایش خواهید دید که ما بدون اینکه مستقیما به همه ی ارتباطات پدر، دختری و مادر، پسری و غیره اشاره کنیم، در این بستر فضایی را ایجاد کردیم که تماشاگر می تواند خودش آنها را تعقیب کند، اگر دنبالش بگردد.
– یکی از ویژگی های پدران شخصی سازی نمایش برای مخاطب است. برخی نمایش ها مخاطبان را به یک وحدت عمومی می رسانند، اما برخی دیگر باعث رجوع مخاطب به درون خود و شخصی کردن نمایش می شوند. پدران از گروه دوم است و مخاطب پس از دیدن آن، به رابطه ی شخصی خود و پدرش، یا به رابطه ی شخصی خود و فرزندش می اندیشد. حال من این سوال با رجوع به دوره ی نوجوانی خود و چالش های شخصی آن زمان می پرسم که چرا رده ی سنی نوجوان را برای این نمایش برگزیدید؟
من تا به حال تمام آثاری که بازی کرده یا ساخته ام، مخاطب اصلی خودش را کودکان یا نوجوانان در نظر گرفته است و اگر عمری باقی باشد، در ادامه نیز همین تصمیم را دارم.
– دلیل این تصمیم و انتخاب چیست؟
به این سبب که به وضوح می بینم صاحبان قلم کمی برای کودکان مجدانه کار می کنند. استعدادهای بازیگری، کارگردانان و قصه نویس های کمی باقی مانده اند که مجدانه برای کودکان کار می کنند و کودکان و نوجوانان در واقع رسانه های اندکی در اختیار دارند. اغلب کسانی که از آثار بزرگسال یا جشنواره های داخلی و خارجی سرخورده و ملول هستند، سراغ این گونه از نمایش بی پناه که برای کودکان است می آیند. بنابراین می بینید اغلب کسانی که در تولید هنرها برجسته هستند وقت خودشان را برای تولید آثار و کارکردن برای مخاطب بالغ و بزرگساال صرف می کنند. کودکان بخشی از بشریت هستند و فاقد رسانه های کافی برای شناخت زندگی می باشند. بنابراین اگر توان و استعدادی داشته باشم، آن را صرف کودکان و نوجوانان می کنم. من این نمایش را برای بچه های هفت، هشت و ده ساله هم اجرا کرده ام، آنها هم برداشت های خودشان را دارند. این طور نیست که چون این نمایش شاد و موزیکال نبوده یا مدام در آن ریتم و رنگ به رخ کشیده نمی شود، پس برای کودکان نیست. من با این نمایش با کودکان هم حرف زده ام، با نوجوانان و حتی با بزرگسالان هم توانسته ام به واسطه ی آن گفتگو کنم.
– معمولا مادرها در خانواده ی ایرانی نقش واسطه ی بین فرزندان و پدر را بازی می کنند اما مادران نمایش فاقد این نقش هستند. چرا نقش مادرها را به اندازه ی واقعیت پررنگ نکردید؟
مادرهای نمایش ما روش ندارند. ابتدا پررنگ هستند، نقش بازی می کنند، لحظه ی ملاقات پدرها و دخترها را رقم می زنند ، صحنه گردانی می کنند، ولی بعدتر انگار به نظر می آید این مادرها را صاحب یک روش می بینیم و آن این است که نقش مترجم را این وسط بازی نکنند و بگذارند این رابطه بی واسطه و ناب باشد؛ هم بین پدران و دختران و هم بین پسران و مادران و البته بین همسران با هم نیز. کودکان نباید این وسط زبان ترجمه و بهانه ی ارتباط همسران با هم باشند. چرا که هر ارتباطی به نوع خودش مستقل و در حوزه ی خانواده حتما شریف است.
– کار متفاوتی که گروه پدران بعد از اجرا انجام می دهد، حرف زدن با مخاطب و پرسیدن تاثیر نمایش بر روی اوست. آیا از نظرات و سخن مخاطبان در نمایش نیز استفاده می کنید؟
همان طور که گفتید ما بعد از اجرا این موقعیت را ایجاد می کنیم تا تماشاگر اگر احساسی دارد، حرف بزند. جبری بر او حاکم نمی کنیم. تماشاگر آزاد است حرف بزند. اینجا می خواهم تمیز کرده و بگویم که ما از او نمی پرسیم چه برداشتی از تئاتر داشته است، ما از او نمی پرسیم که نمایش ما چه تاثیری روی او گذاشته است. ما اصلا وارد چنین موضوعی نمی شویم. جمله ی ما این است که «آیا کسی هست که دلش بخواهد با نمایش پدران حرف بزند؟!» و کسانی که دوست داشته باشند، دست شان را بالا برده و حرف می زنند. خیلی از این حرف ها در واقع از بیان تصویری است که تماشاگران در آینه ی نمایش ما دیده اند. ما منتظر این واکنش ها بودیم. البته برخی از این واکنش ها بسیار نادر بوده و از تصور و درک ما فراتر می روند. مثلا زنی در قصه ی ما وجود دارد که همسری که شوهری ندارد و نقش پدر را هم بازی می کند. یکی از تماشاگران می گوید همسر این زن شهید شده است، دیگری می گوید همسر این زن معلول بوده و در آسایشگاه است. تماشاگری هم ممکن است بگوید این زن از شوهرش جدا شده است. بنابراین تماشاگران، تصویر خودشان را در آینه ای که ما رو به رویشان گرفته ایم، دیده و راجع به آن حرف می زنند. ما حتما از این واکنش ها تاثیرات روحی و روانی می گیریم اما به قول آقای «بهرام بیضایی»، هنرمند باید مسئول فرهنگ خودش باشد نه محصول آن. در نتیجه ما متاثر از حرف های مردم چیزی را تغییر نمی دهیم، مگر اینکه آن ایده بسیار همسو، ناب و یگانه باشد که نتوانیم جلوی آن را بگیریم. در غیر این صورت دریافت حسی و عاطفی کرده و سعی می کنیم محصول آن حرف ها نباشیم؛ بلکه مسئول آن حرف ها باشیم.
– واکنش مخاطبان به نمایش پدران چگونه بود؟ آیا واکنش متفاوتی را هم ملاحظه کرده اید که در خاطرتان مانده باشد؟
ما لحظاتی داشتیم که پدران و دختران بلند شده و بدون اینکه حرف بزنند، یکدیگر در آغوش گرفتند. مرد جوانی می گفت سه چهار سال است با پدرش قهر بوده و حال می خواهد دوباره با او ارتباط برقرار کند. ولی زیباترین واکنش های کودکان و بزرگسالان برای من آنهایی است که از تفاسیر رایج ما بسیار دور بوده اند. تفاسیری که فردی بوده و در دل مخاطب اتفاق افتاده است. مثلا خانمی بعد از اجرا دستش را بالا برده و بیان کرد که ماشین پرایدی دارد که همیشه از آن خجالت می کشیده است. او می گفت وقتی دنبال دختری می رفته، پراید را سر کوچه پارک می کرده تا همکلاسی های دخترش آن را نبینند یا همین الان به تئاتر آمده، ماشینش را کوچه پشتی پارک کرده است. ولی با دیدن این نمایش به این فکر می کند که چرا باید این طور باشد؟! او باید عاشق این ماشینش باشد چون آن را با سختی و پول حلال به دست آورده و چرا از ظاهر به هم ریخته ی ماشینش خجالت می کشد؟! چیزی که این خانم گفت در هیچ جایی از نمایش مستقیما وجود ندارد، در واقع گویی این تماشاگر آن سرمه ی درون نگری را زده، چشم از ظاهر شسته و به درون نگاه کرده؛ همان چیزی که توصیه سعدی، حافظ، مولانا، سهروردی و بقیه حکما است. برای خود من این جمله ها که از این تماشاگر نقل کردم، به سبب منحصر به فرد بودنش، به سبب اینکه در دل خودش بود و فقط ترجمه ای از چیزی نبود که بنده ساخته ام، برایم بسیار مستقل و سربلند بود. در کل باید گفت که نمایش پدران در اجراهایش در تهران و همدان با واکنش های متفاوتی رو به رو گردید.
– رده ی سنی نمایش پدران، نوجوان تعریف شده، هر چند نمایش فراتر از داشتن گروه سنی خاصی است. شما در جشنواره فجر دو اجرا داشته و شهریور ماه نیز در تالار هنر پدران را به صحنه بردید. استقبال نوجوانان از کار چه طور بود؟ و همین طور رده های سنی دیگر؟
درباره رنج سنی باید بگویم که این سوءتفاهمی است که بعضی از کارشناسان ایجاد کرده اند. آنها هر محصول فرهنگی هنری را که کمی جدی تر راجع به درون و معنای زندگی حرف بزند را اصطلاحا نوجوان گفته و اگر کار دارای ریتم، رنگ، حرکت و حیوان باشد، آن را کودک نام می نهند. اما این یک سوء تعبیر بزرگ است. ما با کودکان هم می توانیم لحظات عمیق گفتگو داشته باشیم و البته باید داشته باشیم. بنابراین اینکه می گویند کارهایی که من می سازم مربوط به نوجوانان است به تعبیر بنده محصول همین سوء تفاهم بزرگ می باشد. چراکه عادت کرده اند به نمایش های موزیکالِ رایج و هر کاری را که کمی جدی تر است، نوجوان می گویند.
اما راجع به استقبال، ما اوایل کار به سبب مشکلات مالی و بازوهای لاغر روابط عمومی مان در خبررسانی مشکل داشتیم، بنابراین استقبال به شکل قطره چکانی اتفاق افتاد. اما به محض اینکه نمایش خودش را معرفی کرده و مردم در موردش به هم می گفتند، به لطف خدا هر شب تماشاگران خوبی داشته و با سالن پر اجرا می رفتیم. ما نوشتیم «نمایش پدران برای کسانی که توان خواندن و نوشتن دارند.» به این واسطه در واقع خودمان را رها کردیم از اینکه رنج های مصطلح را رعایت کنیم.
نکته ای را لازم است بیان کنم که نمایش پدران بر خلاف خوانش اولیه تماشاگران، درباره رابطه ی پدرها و دخترها نیست. نمایش پدران راجع به آن سرمه است که کنایه ای می باشد از توان تعقیب معنای زندگی به جای ظاهر آن. نمایش پدران درباره چشم درون بین و علوم انسانی و نامرئی است. درباره ی مسائل غیر مادی و غیر مرئی است که در این نمایش به بهانه ی بهتر دیدن مادران و پدران به آن نزدیک می شویم، به چه چیز؟! به چشم درون بیرون. نمایش پدران خواهر بزرگتر نمایشی است به نام «عقل صورتی»، نمایشی که سه سال پیش در کانون پرورش فکری و توسط همین گروه ساخته شد. عقل صورتی راجع به کودکان و بزرگسالانی بود که اهل اندیشیدن و عمیق شدن در معنی زندگی بوده و شبانه روز در پی خوردن، خوابیدن و پول در آوردن نیستند. در عقل صورتی در لایه های ابتدایی به رابطه ی پسران و مادران می پردازد و در لایه های دیگرش راجع به کودکی می گوید که با مدادش فقط مشق و دستورات مدرسه را نمی نویسد، بلکه کاری بزرگتر برای جامعه اش می کند. پدران خواهر بزرگ تر آن نمایش است. دو این هم قطب و هم خانواده هستند. امید داریم اگر بشود در تابستان ۹۸ فیلمنامه «باشو، غریبه کوچک» آقای بیضایی را هم توسط همین گروه روی صحنه بیاوریم. باشو از نظر خودمان، قطعه ی پایانی این سه گانه است. «عقل صورتی»، «پدران» و «باشو، غریبه کوچک» که آن هم به ظرافت و استادی تمام راجع به موضوعاتی حرف می زند که ما خودمان را در مسیرش می بینیم.
– نمایش پدران، نمایشی تاثیر گذار از لحاظ محتوایی است. این تاثیر گذاری با چه ساختاری به دست آمده است؟
ما از اثبات سواد و استعداد خودمان در زمانی که داستان را طراحی می کنیم دست می کشیم. مثلا به جای این قواعد ادبیاتی را رعایت کنیم که دوستان ادبیات دان، ما را تایید کنند، کار دیگری انجام داده که راجع به آن عرض خواهم کرد. همین طور در صحنه، گریم، لباس و بازی کردن. آنچه که باعث شود فقط من درخشیده و به چشم بیایم را قطع کرده و به جای آن یک داستان خام تعریف می کنیم، بدون اینکه بترسیم راجع به ما، قضاوت های ادبیاتی شود. پس یک داستان خام تعریف می کنیم. آن وقت شما می توانید در این داستان خام خودتان را ببینید. در شعر ابتدایی کار می گوییم: «قصه ها بخشی از جانِ ما، جانِ ما بخشی از قصه هاست، نقش ما مثل آینه هاست» آیینه هایی که شما خودتان را در آن ببینید. بنابراین چنانچه مثال زدم، خانمی می گوید همسر آن زنِ تنها معلول است، خانمی می گوید همسر آن زنِ تنها شهید شده و خانمی می گوید همسر آن زنِ تنها، طلاق گرفته است. اینکه ما این داستان خام را تعریف می کنیم به تماشاگر اجازه ی کشف، ساخت و ساز می دهیم که خود باعث تاثیرگذاری است. اگر من داستان کاملی را با همه ی جزئیات روی صحنه بیاورم، این وسط فقط هوش من مورد تصدیق و تایید قرار می گیرد، من می درخشم و تمام. اما من که لامپ نیستم که درخشندگی مد نظرم باشد. کار من به عنوان یک هنرمند این است که اگر شانس با ما یار بود و درخشیدیم، این درخشش را روی گوشه های تاریک زندگی خودمان و دیگران بیاندازیم و اجازه بدهیم آنها جلوی پایشان را ببیند. وقتی که این فرصت برای تماشاگر ایجاد می شود، او کشف کرده، دیده و خودش را لا به لای قصه پیدا می کند و از آن لذت می برد.
– نمایش شما بیش از سی بازیگر بین رده ی سنی چهار تا پنجاه سال دارد، مدیریت کردن این تعداد بازیگر در رده های سنی متفاوت با چه چالش هایی همراه است؟
در حرفه ی ما و در گونه ی نمایش کودکان و نوجوان، به خاطر اوضاع اقتصادی نامناسب، اغلب تولید کننده ها سعی می کنند قصه های سبکی را با دو سه نفر اجرا کنند و اگر نقش بیشتری دارد، خودشان سه چهار نقش را بازی کنند تا کارشان پیش برود یا از سایه، متکا و امثالهم استفاده می کنند. ما برای اینکه این جدیت را برای تولید اندیشه و خرد برای کودکان نشان داده و به دیگر همکارانمان توصیه کنیم که کودکان و نوجوانان را یک مرحله ی پایین تر از جامعه نبینید. باید به آن ها هم خرد، تمدن، زیبایی و اندیشیدن آموخت و کمک شان کرد در این زمینه ها رشد کنند. به همین سبب از اینکه نقش ها را حذف کرده و به جایش عروسک و سایه بگذاریم پرهیز کرده و از این تعداد بازیگر حرفه ای و تازه وارد به تئاتر (نیمی از بازیگران ما حرفه ای و نیمی تازه وارد هستند) دعوت کردیم که دستمزد کمتری گرفته و کمک کنند این اندیشه با مردم حرف بزند. آنها هم واقعا غیرت به خرج داده و تا جایی که برایشان معقول بود، به مال دنیا پشت پا زده و با دستمزدهای اندک (ما نزدیک به سی و پنج نفر هستیم) حضور پیدا کرده و این نمایش را تولید کردند.
درباره ی چالش گرداندن این تعداد بازیگر باید عرض کنم برای بنده چالش نبود. همه ی بازیگران واقعا حرف شنو و با هدف های روشن و البته آدم های مسئولی نسبت به کارشان بودند. هر چیزی از هر کسی خواستم تا آخرش اجرا کرده و حتی بهتر از آن چیزی که فکر می کردم هم انجام دادند. بنابراین من چالشی در گرداندن این بازیگرها نداشتم. بزرگترین چالش اما در گردانندگی خودم بوده که چطور دست از میل به درخشش کشیده و با عموم مردم حرف ساده ای را در میان بگذارم، طوری که بازیگرها احساس لذت و رشد کنند، تماشاگر احساس لذت و رشد کنن و خودم هم در این میان احساس لذت و رشد کنم.
– در راستای اجرای بیشتر این نمایش و تداوم اجرای آن چه اقداماتی کرده اید؟
این کار یک نمایش شکننده است. ده نفر از بازیگرهای این نمایش دانش آموز هستند و نمی توانند هر جایی و هر ساعتی که می خواهیم اجرا برویم همراهی کنند. ما از معاونت هنری تشکر می کنیم که نمایش ما را دیدند و درخواست داریم که در سالنی که مناسب اجرای ما باشد، مانند همان سالنی که در فجر اجرا کردیم(تماشاخانه ایرانشهر) به مدت دو سه هفته، برای پدران اجرا در نظر بگیرند. همین طور خیلی دلمان می خواهد که این نمایش را فیلمبرداری مناسبی کرده و بتوانیم در رسانه ها منتشر کرده و در اختیار مردم در شهرهای دور نیز قرار دهیم. من در حال حاضر به کمک نمایش نت، فیلمی با دو، سه دوربین از این کار گرفته و با خودم به شهرهای مختلف برده و پخش می کنم. بعد از اتمام فیلم مردم ساعت ها حرف زده و فکرهایی را که ذهن شان رسیده است بیان می کنند. بنابراین لازم است که بتوانیم این فیلم را با کیفیت بهتری ضبط کرده و وارد رسانه ی خانگی کنیم.
– و حرف پایانی:
حرف آخر اینکه از همکارانم دعوت می کنم، اگر استعداد، قلم و توانی دارند، برای کودکان و نوجوانان هم آن را استفاده کنند، چنانچه آقای «بهرام بیضایی»، «امیر نادری»، «کیومرث پوراحمد»، «ناصر تقوایی» و «علی حاتمی» نیز برای کودکان کار ساخته اند. حتما مهم بوده که این بزرگان برای کودکان و نوجوانان فعالیت کرده اند، آن هم نه کارهای سخفیف بلکه کارهای عمیق و ماندگار.
پاسخ دهید