نمایش پدران
در جامعه سنتی ایرانی و حتی جامعه مدرن امروز، رابطه ی فرزندان و پدران همیشه به واسطه ی مادر صورت گرفته است. این مادرها بوده اند که در بسیاری موارد به یاری پدر و فرزند آمده و لینک ارتباطی این دو را برقرار کرده اند. مادرانی که اگر نباشند معمولا لینک ارتباطی پدر و فرزند نیز قطع می شود. حتی در دنیای امروز ما، باز هم این مادران هستند که ارتباط را برقرار می کنند نه پدران. پدران معمولا هیچ وقت برای برقراری ارتباط اقدام نمی کنند و در بسیاری از خانواده های ایرانی رابطه ی پدر و فرزند در قالب احترام، بسیار رسمی و گاهی خشک جلوه می نماید.
حال «مهدی فرشیدی سپهر» که پیش از نمایش های «عقل صورتی» و «من من من» را برای گروه سنی نوجوان به صحنه برده، نمایشی با عنوان «پدرآن» را در چهارمین و پنجمین روز «» به صحنه ی تماشاخانه ایرانشهر آورده است. این نمایش در شهریور ماه در تالار هنر، اجرای عموم نیز داشته است اما متن پیش رو بر اساس اولین اجرای این اثر در جشنواره تئاتر فجر است.
فرشیدی سپهر که خود این نمایش را نگاشته در اجرای آن از تیمی بزرگ استفاده کرده است. بازیگران پدرآن را «مانلی نفر»، «ونوس شمس»، «هلیا و هستی هاشمی»، «آریانا کیهانفر»، «ماهک بدرخانی»، «ارغوان دماوندی»، «هانا صراف»، «نفس صادقی»، «سکینه و نرگس محمدی»، «الهه نوری»، «حمیدرضا گودرزی»، «مریم رادپور»، «شیما لطیفی»، «میلاد محمدی»، «معصومه آرواز»، «خالق استواری»، «شراره طیار»، «فهیمه باروتچی»، «گیتا صالحی»، «مریم آشوری»، «هدیه حاج طاهری»، «سعید ابک»، «مهرداد باقری»، «هادی ولی لو» و «محسن صادقی» تشکیل می دهند.
داستان در مورد هشت دخترِ دبیرستانی و بازیگوش است. دخترانی که سر کلاس نشسته و هیچ کدام از آنها نمی تواند سوال معلم را مبنی بر نام بردن پنج درخت، پاسخ دهد. پس از آن نوبت انشا خواندن دخترها می رسد. موضوع انشا در مورد پدر و مادرشان است. دخترها در انشای خود خیلی مختصر در مورد پدر، مادر و شغل آنها حرف زده و هیچ نکته ی خاصی را از آنها ذکر نمی کنند، موضوعی که معلم را حساس کرده و از آنها می خواهد که توجه شان را به زندگی و دور و بر خود بیشتر کنند. اما این حرف معلم در گوش بچه ها فرو نمی رود و تا زنگ تفریح می خورد به بیرون از کلاس هجوم می برند.
این دخترها، نوجوانان امروز اند. نوجوانی که هیچ را نمی بینند، هیچ کس را، آنها پدر و مادرشان، دوستانشان و محتی معلم شان را نمی بینند و در دنیای سطحی مانند بسیاری از نوجوانان این مملکت زندگی می کنند تا اینکه یکی از آنها سرمه ای در مدرسه پیدا می کند و به چشم دیگران و خودش می کشد. سرمه، گویی همان بصیرتی است که دخترها نداشته اند. با کشیدن سرمه نگاه آنها به اطراف تغییر می کند و آنها فراتر از دیدن سطح هر چیز عمل می کنند. تازه آنجاست که دخترها یکدیگر را می بینند، معلم را می بینند و خوب درس می خوانند. آنها دیگر برای بیرون رفتن از کلاس عجله ندارند و عاشق کاری شده اند که انجام می دهند.
دختر ها به خانه می روند و مادرانشان را در آغوش می کشند. گویی سرمه آنها را به آغوش خانواده بازگردانده است. اما تازه اینجاست که معلوم می شود این سرمه ی جادویی هم توان برقرار کردن ارتباط بین آنها و پدرانشان را ندارد. دخترها نمی توانند همان قدر به مادرشان نزدیک شده اند به پدرشان هم نزدیک شوند. گویی برای ارتباط با پدر چیزی فراتر از جادو نیاز است.
پدرآن نمایشی به غایت تاثیر گذار و مورد نیاز امروز جامعه است. فرشیدی سپهر در این نمایش سراغ مهم ترین مهره مفقوده روابط دنیای کهن و مدرن رفته است؛ رابطه فرزند و پدر. دخترهای نمایش فرشیدی نمی توانند با پدرهایشان ارتباط برقرار کنند. اگر درست به اطرافیان خود نگاه کنیم و رابطه پدر و فرزندی های دور و برمان را با دقت بنگریم، متوجه می شویم که فرشیدی دست روی مهم ترین رشته ارتباطی گذاشته است؛ رشته ای که تا به حال توسط مادران نگه داشته شده بود.
دخترها سراغ معلم شان رفته و از او می خواهند که سرمه را از ناظم مدرسه پس بگیرد تا بتوانند به کمک جادوی آن، دوباره سراغ پدرانشان رفته و سعی کنند با آنها ارتباط قرار کنند. معلم اما می داند که سرمه فقط ضربه ای بوده تا آنها را متوجه پدرانشان کند و حال این خود دخترها هستند که باید دست به اقدام بزنند. دختر ها سعی می کنند اما موفق نمی شوند.
فرشیدی در نمایش پدرآن فقط به فقدان این رشته ارتباطی اشاره نمی کند، بلکه دنبال شروع این گسستگی نیز می گردد. دخترهای نمایش نمی دانند از کِی ارتباطشان را با پدرانشان از دست داده اند. آنها به یاد دارند که روزی در پنج سالگی مورد توجه پدر بوده اما کِی حرف زدن با او را یاد برده اند مشخص نیست.
فرشیدی فقط به بیان مسئله نمی پردازد، بلکه برای آن راه حل نیز ارائه می دهد. این بار نوبت فرزندان است که اولین قدم را به سوی برقراری ارتباط بردارند. دختران نمی دانند چه حرفی می تواند این پل ارتباطی را بسازد. معلم دوباره از دانش آموزان مستاصلش می خواهد اقدام کنند، حرف بزنند و سعی کنند پدرانشان را به حرف زدن وا بدارند؛ پدرانی که آن قدر درگیر زندگی شده که دیگر قدرت ارتباطی شان را از دست داده اند.
دخترها باز هم تلاش می کنند و بلاخره موفق می شوند با پدرانشان حرف بزنند. حرف زدنی که شاید با دلخوری همراه می شود اما بلاخره اتفاق می افتد. فرشیدی در اینجا به موضوع مهمی اشاره می کند، به همان مثل معروف که اگر تو گامی برداری، او نیز گامی خواهد برداشت. پدرها گویی منتظر دخترانشان بوده اند تا برای دلِ آنها کاری کنند. پدرها بعد از دلخوری ای که بین آنها و دخترها پیش می آید در راستای رفع این دلخوری اقدام کرده و کاری را می کنند تا شاید یک قدم به سوی آنها بردارند.
صحنه پایانی نمایش، زیباترین و بهترین اتفاقی است که می تواند برای یک رابطه رخ بدهد. پدرها و دخترها شروع به حرکت کردن به سمت هم می کنند. هر دو دست هایشان را دراز کرده تا دست یکدیگر را بگیرند و در نهایت موفق می شوند.
پدران نمایشی است که شاید برای گروه سنی نوجوان تعریف شده باشد اما بی شک هر فردی در هر سنی می تواند با این نمایش ارتباط برقرار کرده و مهم تر از آن تاثیر بپذیرد. یکی از کارهای مهمی که گروه اجرا بعد از اتمام نمایش انجام می دهد، ارتباط مستقیم با تماشاگر است. کارگردان از تماشاگران می خواهد که اگر حرفی دارند با نمایش در میان بگذارند و واکنش تماشاگران به این نمایش یکی از تاثیرات مهم اثر است. در روز اول اجرای این نمایش در جشنواره، مردِ جوانی در حالی که اشک می ریخت بیان کرد که سالهاست با پدرش ارتباطی نداشته و امشب به محض رسیدن به خانه او را در آغوش می گیرد. پسری نوجوانی نیز بیان کرد که اهل رابطه و بیرون رفتن از خانه نیست اما این نمایش باعث شده تا بار دیگر با پدرش برای دیدن آن اقدام کند و دیگر بازخورد های تماما مثبتی که نمایش پدران با آن مواجه شد.
بار اصلی نمایش پدران، بحث محتوایی و تاثیرگذاری آن است اما بی شک شیوه ی اجرایی این نمایش نیز در تاثیر گذاری آن به شدت اثر داشته است. پدران، گروه بزرگی از بازیگران را در خود دارد، بازیگرانی که از رده ی سنی چهار تا پنجاه سال را در بر می گیرد و همه ی این بازیگران در تمام طول اجرا بر روی صحنه حضور دارند. صحنه به دو بخش تقسیم شده است. سمت راست مدرسه است و سمت چپ خانه. دخترها در مدرسه در مورد پدرشان حرف می زنند و مخاطب همزمان پدرِمورد نظر را می بیند که در سمت راست در حال اجرای حرفهای دخترش است.
این نمایش هشت نوجوان و هفت پدر و هفت مادر دارد. انتخاب شیوه ی زندگی خانواده ها نیز از دیگر نکات مهم نمایش است. در این نمایش خانواده ی ثروتمند در کنار خانواده ی فقیر ، در کنار خانواده ای که پدرِ خانواده غائب است، در کنار خانواده ای که مادرِ خانواده فوت کرده و در کنار یک خانواده ی افغانستانی، مجموعه ی کاملی از فرهنگ ها را ساخته و به خوبی نشان می دهد که مهم نیست در چه خانواده ای زندگی می کنیم، مهم رابطه ای است که در همه ی این خانواده ها دچار لنگش است.
نمایش پدران نمایشی موزیکال نیست اما به درستی از آواز خوانی دسته جمعی و شعر و موسیقی بهره برده است تا هم موضوع مورد نظرش را جذاب تر کند و هم آن را مناسب برای رده ی سنی نوجوان سازد، هر چند نمایش پدران فراتر از یک رده ی سنی عمل کرده و می تواند با هر قشری ارتباط برقرار کند. پدران درباره ی ارتباط پدر و دختر نیست، در مورد موضوع مهم «ارتباط» است و در زیر لایه ی دیگرش به تغییر نگاهِ زندگی نیز می پردازد. سرمه ای که در نمایش پدران تلنگری به دخترها وارد می کند همان تلنگری است که فرشیدی سپهر سعی کرده بر مخاطبش وارد کند. اینکه زندگی را می شود بسیار زیباتر نگریست و هر کدام از ما برای زیباتر نگریستن نیاز به سرمه ای داریم که برایمان تلنگر شود؛ اما در ادامه بیان می کند که زیبایی از وجود بر می آید و سرمه نمی تواند آن را حفظ کند. این خود ما هستیم که باید بی هیچ تلنگری، سرمه ی وجود را کشیده و با چشمانِ معمولی مان، نگاهی زیبا بیافرینیم.
پاسخ دهید