«مبارزه همراه خانوادهام»(Fighting with My Family) محصول ۲۰۱۹ و به کارگردانی استفن مرچنت یک درامِ زندگینامهای با مایههای کمدیست که بر اساس داستان واقعی زندگی سرایا جید بویس، کشتیگیر زن انگلیسی ساخته شده است. داستان فیلم درباره سرایا و خانوادهی عجیب و غریب او در شهر نورویچ انگستان است. فیلمِ مرچنت که قصهاش را در بستر یک خانواده با رویای خانوادگیِ حضور در مسابقات کشتیکج wwe تعریف میکند موفق شد در اکران بینالمللی فروش قابل قبولی کسب کند.
فیلم در مواجهه با منتقدین نیز توانست گلیم خودش را از آب بکشد و رضایت نسبی آنها را از یک کمدی عامهپسند جلب کند. نگاهی داریم به «مبارزه همراه خانوادهام» که برای اولین بار در فوریه ۲۰۱۹ به نمایش عمومی درآمد. با آرادمگ همراه باشید.
رویای خانوادگی
داستان «مبارزه همراه خانوادهام» دربارهی خانوادهایست که همگی از طریق برپایی و برگزاری مسابقات کشتیکج در شهر کوچک نورویچ امرار معاش میکنند. پدر و مادر خانواده که زمانی خود کشتیگیر بودهاند حالا برگزارکنندهی مسابقاتاند و فرزندان آنها سرایا و زک، کشتیگیران اصلی برنامههای آنها هستند.
در صحنهی افتتاحیه فیلم خیلی خوب و سریع با این خانوادهی عجیب و غریب آشنا میشویم. زک در حال تماشای مسابقه کشتیکج از تلویزیون است که سرایا کانال تلویزیون را برای دیدن سریال محبوبش عوض میکند. آنها با هم درگیر میشوند. ریکی(پدر خانواده)که – انتظار داریم بچهها را از هم جدا کند- صحنه را میبیند و شروع به تشویق و راهنمایی پسر میکند. بعد مادر نیز به این جمع اضافه میشود و او نیز انتظار ما را برآورده نمیکند!
در ادامه خطر لو رفتن داستان فیلم وجود دارد.
خیلی زود میفهمیم موجودیت این خانواده در کشتیکج و کشتیگیر بهتری بودن خلاصه میشود. بعد از این افتتاحیه کوتاه به زمان حال میآییم و با تشکیلات کوچک این خانواده در برگزاری برنامههایشان آشنا میشویم.
در این بین زک و سرایا فیلمی از مسابقات خود ضبط کرده و برای برگزارکنندگان مسابقات wwe فرستادهاند تا شانس خود را برای پیوستن به مسابقات آنها امتحان کنند. کاری که پیشتر برادر بزرگتر آنها انجام داده و بعدتر که نتواسته در تستهای ورودی موفق شود دچار افسردگی شده و با پرخاشگری و دعوا کارش به زندان کشیده و حالا در زندان است.
برگزارکنندگان wwe با دیدن فیلم ِ زک و سرایا از آنها برای تستهای حضوری دعوت میکنند. زک و سرایا در تستها شرکت میکنند و برخلاف انتظار سرایا موفق میشود نظر مربیان را جلب کند و زک در انتخاب رد میشود. سرایا که اصلا متصور نبوده بدون برادرش-که در واقع ماهرتر و قویتر هم بوده- بخواهد به امریکا برود و در مسابقات جهانی شرکت کند سخت برآشفته و مردد میشود.
در ادامه سرایا بخاطر آنچه که زک رویای خانواده میداند، قبول میکند که تنهایی به استقبال ماجراجویی در امریکا برود. قصهی فیلم در ادامه چالش سختِ این دخترِ جوان است که باید در جامعه و فرهنگی متفاوت پتانسیل و توانایی خودش را نشان دهد.
خواهر و برادر
خانواده یکی از کلیدواژههای اصلی فیلم «مبارزه همراه خانوادهام» است. ما از ابتدا با خانوادهای آشنا میشویم که به لحاظ فرهنگی و اخلاقی در سطح پایینی هستند. پدر و مادر هر دو آنقدر بددهن و بیمبالاتاند که حتی جلوی پدر و مادر نامزد زک نمیتوانند برای دقایقی کوتاه حفظ ظاهر کنند.
آنچنان که فیلمساز در فیلم ترسیم میکند حتی روابط بین اعضای خانواده در قالب مسابقات و برنامههای کشتیشان برقرار میشود. هر چند که بین ِ پدر و مادر رابطهی عشقی عمیقی نیز برقرار است که آن را در قالب قصهای کوتاه در صحنهی آشنایی با والدین نامزد زک میشنویم.
اگرچه منبع ِ الهام فیلمنامهنویس، خانوادهی واقعی نایتها بوده است اما یکی از ضعفهای فیلم شخصیت مادر خانواده(با بازی لنا هدی)ست. او که در ابتدا- احتمالا برای درآوردن شوخیها و فضای کمدی فیلم- بسیار بددهن و بیشعور تصویر میشود در میانهی فیلم ناگهان از اینرو به آنرو میشود. هرچند که حضور سنگینِ لنا هدی هم بنظر انتخابِ نامناسبیست که بیشترین تاثیر را در غیرصمیمی شدن نقشی داشته که یک مابهازای حی و حاضر داشته است.
اساسا وجه کمدی فیلم در شوخیهای کلامی عمدتا جنسی و حاضرجوابیهای کاراکترها خلاصه شده است و تقریبا شما با هیچ موقعیت کمدی جدیای مواجه نیستید. برگِ برندهی فیلم اتفاقا چیزی نیست که سازندگان فیلم با تاکید بر کمدی بودن فیلم در تبلیغات آن لحاظ کردهاند. نویسندهی فیلمنامه با پرداخت دقیقی از یک رابطهی خواهربرادری،درام فیلم را همزمان که در سطح بیرونی و رقابت ِ دختر با یک جامعهی بزرگ پیش میبرد، آن را به درون خانواده و یک رابطهی پاک خانوادگی نیز میآورد.
برادر معتقد است خواهرش رویای او را دزدیده است. و خواهر نیز نقش همیشگی برادر را در همیاری و همراهی او متوقع است. اینجاست که باید خانواده فارغ از سطح فرهنگیِ بالا یا پایین خود،نقش حمایتی خود را ایفا کند.
رویاهای تلویزیونی
یکی از عناصر تکرارشونده در فیلم «مبارزه همراه خانوادهام»، خود تلویزیون در قامت یک رسانهی جهانی و فراگیر است. همانطور که گفتیم فیلم با صحنهی تلویزیون تماشا کردن سرایا و زک در کودکیشان آغاز میشود. این تلویزیون است که رویای آنها را میسازد. زک برای راک(دواین جانسون،بازیگر و قهرمان معروف کشتیکج) هورا میکشد و هلهله میکند و سرایا نیز چشم به شخصیت یک سریال تلویزیونی دارد که بعدها اسم او را(پیج) به عنوان اسم ورزشی خود انتخاب میکند.
اساسا وجه بارز مسابقات wwe پخش تلویزیونی آن در سرتاسر جهان و داستانسراییها و قهرمانپردازیهای فانتزی آن است. سرایا و زک نیز دو تن از میلیونها نوجوان ِ معمولیِ دیگرند که مفتون این نمایش پرزرق و برق و اغواکنندهاند.
جایی از فیلم سرایا به برادرش زک که آشفته و مستاصل است میگوید:«چقدر مهمه که میلیونها نفر برات دست بزنن و هورا بکشن؟» و بعد سعی میکند برادرش را متوجه چیزهایی کند که حالا در زندگیاش دارد: یک زن عاشق و یک بچه. و جمعی از پسران جوانی که زیر نظر او آموزش میبینند. و پسر نابینایی که زک به او کشتی آموزش میدهد. سرایا با تمام وجودش میپرسد: فکر میکنی اینا چیزای کوچیکی هستن؟
بعدتر در ارتباط بین سرایا و مربیاش بیشتر با ماهیتِ جلوهگری و نمایشیِ رویایی که خانوادهی نایتها در سر دارند آشنا میشویم. با چیزی که البته فیلمساز بطرزی محافظهکارانه سعی میکند بیشتر به آن نپردازد تا کام فیلم ِ پرامیدش را تلخ نکند.
بامزه اینکه حتی در پایان فیلم هم خانوادهی نایتها از طریق تلویزیون است که میتوانند رویای محقق شدهی خود و دختر جوانشان را ببینند. آنها از طریق تماس تلفنی راک متوجه میشوند که باید چه ساعتی پای تلویزیون بنشینند تا رویایی که برای آن یک عمر هزینه دادهاند را در یک قاب ِ شیشهای کوچک نظاره کنند.
ماهی کوچولو
فیلم بطور آگاهانه با تمرکز بر شخصیت ِ سرایا کمتر به حواشی و خط و ربطهای مسابقات wwe میپردازد. فیلمساز ضمن اینکه تصویری سیاه و منفی از پشتصحنهی مسابقات نشان نمیدهد، در عین حال قواعد نانوشتهی مضحک و حماقتباری را که به فراخورِ وجه سرگرمیسازی این مسابقات بر آن حاکم است را به باد تمسخر میگیرد.
فیلمساز به عوض اینکه به صرافت ِ نمایش پشتصحنههای این نمایش ِ خشن و بزکشده بپردازد روی پیرنگ بلوغ کارشده و دقیق فیلمنامهاش تمرکز میکند. سرایا به عنوان شخصیت اصلی قصهی او به طرزی دلچسب و تاثیرگذار شخصیتپردازی شده است. او نه یک آدم دستوپاچلفتی و عاجز است که قرار باشد طی یک مسیر تحول قوی و توانا شود و نه یک موجود قوی متکبر که قرار باشد کمی به خود بیاید و پا بر زمین بگذارد. او چیزی در این میانه است. مثل همهی ما تواناییهایی دارد و در عین حال تردیدهایی.
سرایا قوی هست اما نه به اندازه کافی. از تمام رقبای دخترش کشتیگیرتر هست اما در عینحال بواسطه سن و تجربهی پایین و موقعیت خانوادگیاش، در روابط اجتماعی خام و عجول است. او ضمن اینکه باید سعی کند در غیاب خانواده، خودش را آمادهی مسابقات کند، باید توانایی همزیستی مسالمتآمیز با دیگران را در محیطی بزرگتر و جدید بیاموزد.
سرایا ترجیح داده است بجای آنکه نهنگ بزرگی در یک تنگ کوچک باشد، ماهی کوچولویی در یک اقیانوسِ بزرگ باشد. و این انتخاب ضمن مزایا و محاسنش، هزینهها و تاوان خود را دارد. سرایا بیش و پیش از هر چیز باید خودش را پیدا کند.
غربتِ خویشتن
شاید درونمایه فیلم را درنهایت بتوان اتکا به خویشتن و باور به تواناییها و ویژگیهای خود در نظر گرفت. فیلم از همان صحنههای ابتدایی بر وجه تمایز سرایا با همسن و سالها و همجنسهایش تاکید میکند. بر «عجیب و غریب» بودن ِ کاراکترِ سرایا و جدایی از دیگران.
در ادامه نیز سرایا به عنوان یک نمونهی خاص و ویژه برای حضور در رقابتهای wwe انتخاب میشود. او یک انگلیسی ۱۸ ساله است. با لهجه و ظاهری متفاوت از دخترانِ رقاصه و مدلی که به واسطهی ویژگیهای ظاهریشان موفق به حضور در wwe شدهاند. این جدایی و تکافتادگی همچنان با سرایا هست تا اینکه تحمل این تنهایی برای او دشوار میشود.
سرایا پوستش را برنزه میکند و موهایش را بلوند. سعی میکند مثل دیگران رفتار کند اما این چیزی نیست که رمز پیروزی در یک رقابت ِ کلاس جهانی باشد. لااقل این چیزیست که فیلم و راک-که تهیهکننده اجرایی فیلم نیز هست- به ما میگویند. رمز موفقیت از نظر آنها اینست: اولینِ خودت باش!
هوشمندی فیلمساز در این است که درام فیلمش را هر بار در نهایت به خانواده شخصیت اصلی بازمیگرداند. همه چیز آنجاست. گویا دلیل هر موفقیت یا شکستی را آخر باید در کانون یک خانواده جست. و اینگونه است که رمز پیروزی را در نهایت برادر سرایا در قالب یک خاطره شخصی مضحک به سرایا میگوید و سرایا با فنی که از برادرش آموخته رقیب معروف خود را شکست میدهد.
وجه مثبت دیگر فیلم اینست که علیرغم بستر مناسبش برای غلتیدن در صدور بیانیههای فمنیستی باب طبع روز، با هوشمندی از این کار سر باز میزند و قهرمان زن فیلمش را آلودهی جریاناتِ فرصتطلبانه روز نمیکند.
بازی ِ خوب بازیگران-مخصوصا فلورنس پیو و وینس وان- در کنار کارگردانی روان و بیتکلف استفن مرچنت از ویژگیهای مثبت فیلمیست که در نهایت تجربهی سرگرمکنندهی قابل قبولی برای مخاطب خود میسازد.
پاسخ دهید