نقد فیلم هشتگ

نقد فیلم هشتگ

هشتگ “زنان بی دغدغه ی بالای شهر”

ژوبین و نغمه(بهاره رهنما و نیوشا ضیغمی)، دو مادر هستند که بچه های کلاس ششمی شان در یک مدرسه درس می خوانند. هر دوی این زنان باشگاه ورزشی داشته و تا حد ممکن با یکدیگر رقابت و چشم و همچشمی دارند و داستان با عکس گرفتن آنها از اسپانیایی که نرفته اند، شروع می شود.

هشتگ که نزدیک به دو ماه از اکران آن می گذرد چیزی نزدیک به سه میلیارد تومان فروخته است و این سوال را به وجود می آورد که چرا این فیلم بی دغدغه به مرز میلیارد رسیده است؟! آیا مردم پر دغدغه ی ایران دنبال راهی برای گریز از این وضعیت شان می گردند و برای دیدن فیلمی که نشانی از این روزهای کشور را در خود ندارد پول خرج می کنند؟!

دومین ساخته ی رحیم بهبودی فر در گونه ی سینمای کمدی قرار می گیرد و محوریتش مربوط به چشم و همچشمی مادران دو نوجوان می شود. رحیمی فر که قبلا «آدم آهنی» را برای نوجوانان ساخته بود، این بار هم دست روی این قشر گذاشته و تمام قد در فیلمی که بیشتر تبلیغاتی به نظر می رسد، موسسه اندیمشند را که گویا حامی مالی این فیلم بوده، تبلیغ کرده است. در واقع فیلم معضل خاصی را بررسی نمی کند، گویی فقط ساخته شده است تا موسسه مورد نظر را تبلیغ کند.

فیلمی که با هشتگ و دنیای مجازی شروع می شود، اما ارتباط خاصی به اسم جذابش پیدا نمی کند و هشتگ در همان اول فیلم فراموش می شود. فیلم در مورد کَل کَل دو مادر کم سواد و سطحی اما ثروتمند است. مادرانی که شعور رفتار اجتماعیِ برخورد با یکدیگر را ندارند چه برسد به شعور تربیت فرزند. این دو زن که نغمه و ژوبین نام دارند، از ابتدای فیلم تا انتها به شکلی غلو شده و سطحی با هم کشمکش داشته و مدام چشم و همچشمی می کنند، حتی در مورد سکته کردن و نکردن شوهرهایشان.

فیلم می توانست حرف زیادی برای گفتن در قالب همین طنزی که انتخاب کرده است داشته باشد اگر به جای مادرهای ثروتمند فاقد شعور و دست گذاشتن روی این موضوع، به فرزندان این مادران می پرداخت و قصه ها را حول محور آنها می چرخاند؛ چراکه فرزندان در این فیلم به خاطر مادرانشان حضور دارند و وجود و عدم وجودشان کاملا وابسته به آنهاست.

فیلم می توانست بهتر باشد اگر به جای تبلیغ مستقیم و عجیب موسسه اندیشمند و نشان دادن پسر نابغه و باهوش فیلم که کاملا غلو شده، غیر قابل باور و پس زننده است، به شیوه ای زیرپوستی موسسه مورد نظر را تبلیغ می کرد. نشان دادن دختری چهار ساله که یکباره آغوش مادرش را رها می کند و خود را با شوق به یکی از کلاس های موسسه مذکور می رساند، نشان دادن پسری که فقط با خواندن کتاب موسسه اندیشمند از خنگی ذاتی اش رها می شود و امثال این نوع تبلیغ کردن آشکار در یک فیلمِ مثلا سینمایی خود افتضاح بزرگی است که رخ داده است. حتی اگر به فرض مثال، تنها سرمایه گذار این فیلم موسسه اندیشمند باشد، نباید یک فیلمساز تمام موضوع، قصه، شخصیت ها و کل اثر را فدای تبلغ این موسسه کند. بهتر بود این موسسه به جای ساختن یک فیلم سینمایی ضعیف سراغ ساختن یک تبلیغ خوب و با کیفیت می رفت تا رسالتش را حفظ کند، چراکه گفته اند: «اگر می خواهید چیزی (یا کسی) را خراب کنید، بد از آن (او) دفاع کنید» و ساختن یک فیلم نازل و سطحی برای تبلیغ یک موسسه آموزشی، خود مصداق بارز این جمله است.

از آنجایی که فیلم را واقعا نمی توان داستانی به حساب آورد و بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد به همان میزان حرف زدن در موردش را سخت می کند. قصه سرا پا اشکال است؛ پر از غلوهای شدید و بزرگ نمایی های مفرط. نشان دادن چشم و همچشمی زنانه، آن هم در نوع بُلد شده ی خود، مخاطب را پس می زند. نشان دادن یک مدرسه ی بی در و پیکر که مادرهای بچه ها در آن با لباس مهمانی و مدلینگ ظاهر می شوند و مراسم جشن و پایکوبی می گیرند، مخاطبی را که واقعیت جامعه را دیده است جذب نمی کند. این حربه های از مد افتاده دیگر جذاب نیست برای ساختن یک کمدی، یک کمدی به دغدغه ای بیشتر از معرفی فلان موسسه در باهوش کردن ذاتی فرزندان نیاز دارد و کاش فیلمساز بداند که این تبلیغ بد، این احمق فرض کردن مخاطب و در تمام فیلم تبلیغ به خورد او دادن، چقدر او را پیشمان می کند از پولی که خرج کرده و وقتی که صرف کرده است تا فیلم را ببیند.

نقد فیلم هشتگ

بازی های فیلم هم در همان سطح فیلمنامه می مانند. نیوشا ضیغمی لوس ترین مادری را بازی می کند که می تواند؛ بی مزه، لوس و فارغ از اندکی هنر بازیگری، با عشوه های دخترکان شانزده ساله و بدون اندکی دغدغه ی مادر بودن. بهاره رهنما هم همان نقش همیشگی اش را دارد، زنی مسلط به شوهر که قبلا هم نمونه اش را بسیار بازی کرده و جا افتاده است و البته به همان میزان هم تکراری و غیر جدید. بیژن بنفشه خواه هم که نقش شوهر توسری خور را قبلا داشته و اینجا هم آن را حفظ کرده است. نوجوانان قصه اما خوبند و حداقل آنها توانسته اند دغدغه ی خود را به مخاطب برسانند که آهای مخاطب ما مادران کم شعوری داریم، به دامان برسید.

هشتگ، فیلم کمدی این روزهای ماست، فیلمی ضعیف و بی دغدغه از قشر مرفه جامعه. در این روزهای آشوب و تلاطم، در این روزهای پر دغدغه که هر نسلی و هر سنی از جامعه هزاران تایش را در سر، آستین و جیب هایش دارد، فیلمی روی پرده می رود که هنوز دغدغه اش این است که موبایل بزرگتر یعنی کلاس بیشتر. در مورد هشتگ بیش از این نمی توان گفت، فیلمی که مهم ترین اتفاقش در نقش مرد ظاهر شدن نیوشا ضیغمی است که باز هم کمکی به اصل قصه و بی داستانی اش نمی کند و شاید بهترین تعریفش را بشود با نام خودش نشان داد: با #فیلم_بد

 

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران