پرونده نمایش «حیاط خانه حشمت خانم» (گفتگو با عظیم موسوی)

 

«عظیم موسوی» سالهاست در حوزه ی تئاتر ایرانی کار کرده و نمایش های زیادی را به صحنه آورده است که از جمله آنها می توان به نمایش های «اندر حکایت بلدیه اصفهان»، «کابوس های مرد مشکوک» و «رسم عاشقی» اشاره کرد. او حتی نمایشنامه «خواستگاری» چخوف را نیز بر پایه ی الگوهای اصیل تئاتر ایرانی به نمایش درآورده است. وی در تازه ترین اثر خود، نمایش «حیاط خانه حشمت خانم» را بر صحنه تماشاخانه سنگلچ به اجرا رسانده و در آن فضایی صمیمی از گذشته هایی را ترسیم کرده است که  حیاط مهم ترین بخش خانه و محلی برای ارتباط آدم ها با هم بود.

نمایش «حیاط خانه حشمت خانم» را بهانه کرده و با نویسنده و کارگردان آن «عظیم موسوی» به گفتگو نشسته ایم. با ما همراه باشید.

عظیم موسوی (نویسنده و کارگردان»

عظیم موسوی (نویسنده و کارگردان)

– نمایش «حیاط خانه حشمت خانم» نمایشی یادآور خاطرات و گذشته ها است. کمی بیشتر از ایده ی خلق و چرایی انتخاب این نوع نمایش بگویید.

این نمایش به خاطر نوستالژی ای که در خود دارد، ذهن مرا درگیر کرده بود. در «حیاط خانه حشمت خانم» از فضایی حرف زده می شود که در حال از بین رفتن است. ساخت و ساز آپارتمان های بسیار که ارتباطات را قطع می کند و همچنین ورود اینترنت و تکنولوژی به روابط آدمها، باعث عدم ارتباط آنها با یکدیگر شده است. این دلایل باعث شد نمایشی را به صحنه بیاورم که فضایی ساده و صمیمی دارد.

– با توجه به تعدد شخصیت های نمایش و ملموس بودن آنها برای مخاطب، آیا این کاراکترها را بر اساس شخصیت های واقعی خلق کرده اید؟

هر نویسنده ای در نگارش و خلق شخصیت ها، مصداقی بیرونی را در نظر می گیرد، اما در روند نوشتن، این تخیل نویسنده است که دخالت کرده و باعث می شود شخصیت ها برای مخاطب ملموس به نظر برسد و آنها را حس کند.

– نمایش «حیاط خانه حشمت خانم» همان طور که اشاره کردید یادآور گذشته ها است. در این نمایش، شخصیت ها ساده و روان هستند و دغدغه هایشان برای مخاطب قابل درک است؛ اما این نمایش های ساده و روان، کمتر مورد توجه مخاطب جوانِ امروز قرار می گیرد. هنرمندان جوان کمتر سراغ به صحنه بردن این نوع نمایش می روند و مخاطبان جوان نیز کمتر برای دیدن آن به سالن می آیند. به نظر شما چرا این نوع نمایش ها برای مخاطبِ جوان جذاب نیست؟

بسیاری از دوستان، کارهای نمایشی من مانند نمایش «حیاط خانه حشمت خانم» را جوان پسند نمی دانند و این اشتباه فاحش کسانی است که چنین نظری دارند. در تلویزیون، سینما و حتی تئاتر دائم گفته می شود که چه کاری مناسب جوانان است، اما نسل میان سال و همچنین سالخورده کاملا از قلم افتاده و فراموش شده اند. من برای این فراموش شدگان کار می کنم. جوانان دغدغه ی من نیستند، زیرا چه بسیار کارهایی که ادعای جوان پسند بودن دارند، اما بسیار سخیف بوده و سلیقه ی جوانان را نزول می دهند. در برخی از این کارهای به اصطلاح جوان پسند، به روابط بد و مسائل نادرست دامن زده می شود و پر از نشان دادن عشق و عاشقی های بی پایه و اساس است. برخی از این کارها زیربنا و استحکام ندارند. ما اگر بخواهیم با روند فعلی جامعه که حالتی از پوکی پیدا کرده است، جلو برویم، باید علیه این اتفاقات قدم برداریم. اگر هشتاد درصد افراد موضوعی غلط را قبول دارند، باز هم آن موضوع غلط است. به نظر من یکی از دلایلی که جوان ها کمتر به سراغ نمایش های این چنینی می آیند این است که تعداد این کارها کم شده. جوانان به قول شما دنبال خاطره هستند و این خاطره را عملا می توانند روی صحنه ببیند. چند نفر از همین افراد جوان که در ابتدا این نوع کار را نمی پسندیدند، بعد از دیدن نمایش، سراغ گروه ما آمده و اعلام کردند که دوست دارند با این گروه کار کنند. افراد زیادی فکر می کنند به صحنه بردن نمایش ایرانی کار راحتی است، در صورتی که این طور نیست. کار کردن نمایش ایرانی بسیار سخت تر از دیگر نمایش هاست. پارامترهایی دارد که اگر رعایت نکنید، نمایش با سر به زمین خواهد خورد. نمایش ایرانی یک هنر کامل است، ولی عدم شناخت نسل هنرمند جدید به این مقوله باعث شده به جای دست یافتن به یک تئاتر ایرانی، بیشتر از آن دور شویم.

– شما پارامترهای نمایش ایرانی را برای موفق عمل کردن آن بسیار مهم می دانید. چه پارامترهایی در نمایش ایرانی وجود دارد که در صورت رعایت نشدن، منجر به شکست نمایش خواهد شد؟

برای رشد تئاتر کشور، شناخت تئاتر ایرانی لازم است. اگر تئاتر جهانی شده به دلیل بومی شدن آن است. این طور می توان گفت که تئاتر هر کشور، شکل و شمایل همان کشور را به خود گرفته و به همین دلیل است که تئاتر یکباره در تمام جهان گسترش پیدا می کند. به عنوان مثال کوروساوا وقتی نمایشنامه ی مکبث شکسپیر را می سازد، آن را بومی کرده، به فرهنگ خودش نزدیک می کند و در قالب فیلم «سریر خون» عرضه می دارد. دغدغه ی تئاتر ایران، کشور ایران و مردم ایران است. من دغدغه ی یونان و آمریکا و مردم این کشورها را ندارم. من برای مردم ایران کار می کنم و ما باید هنر خودمان را بشناسیم. هنر ما تعزیه، تخت حوضی، پرده خوانی، نقالی، بازی های نمایشی و نمایش بازی هایی است که از قدیم برای ما به یادگار مانده است. ما باید آیین های ایرانی را بشناسیم تا بتوانیم با وام گرفتن از آنها به نمایش ایرانی دست پیدا کنیم. نمی توان با پارامترهای تئاتر اروپایی یک تئاتر ایرانی خلق کرد. اول باید فرهنگ نمایش ایران را بشناسید و بعد به فکر چگونگی ارائه آن باشید.

– دنیای امروز، دنیای پیچیده ای است. این پیچیدگی همه ی عناصر از جمله روابط را نیز در بر گرفته اما در نمایش شما همه چیز ساده و شفاف است. آیا می توان این طور گفت که دلیل فاصله ی مخاطب جوان از این نوع نمایش ها، دور بودن آنها از پیچیدگیِ دنیای امروزی است؟

جواب سوال شما در خود سوال نهفته است. می گویید به همین سادگی، بله، زندگی گذشته ساده بوده و این ما هستیم که آن را پیچیده می کنیم. این ما هستیم که خودمان را درگیر مشکلات کرده و به جای اینکه آنها را حل کنیم، پیچیده ترشان می کنیم. در زمان های گذشته هم این مشکلات وجود داشت، اما مهم ساده کردن آنهاست. من قصد ندارم در این نمایش معضلات جامعه را حل کنم بلکه سعی در ارائه فکری دارم که در گذشته وجود داشته، ارائه ی شکلی از زندگی که در گذشته جاری بوده و حالا از بین رفته است. دیدن شکل ساده ی زندگی این سوال را به وجود می آورد که ما الان کجا هستیم؟ در نمایش «حیاط خانه حشمت خانم» اینترنت و تکنولوژی نیز وجود دارد، اما آدم های این قصه (همچون آدم های گذشته) دوست دارند کنار هم باشند، با هم چای بخورند و صحبت کنند. همه ی حرف من نیز همین است، اینکه تکنولوژی نیز نمی تواند مانع ارتباط آدم ها با هم شود.

– شما به نکته ی بسیار مهمی اشاره کردید که کمتر مورد توجه قرار گرفته است، اینکه قشر میان سال و سالخورده نیز به نمایش نیاز داشته و باید نمایش هایی برای آنها عرضه شود، درحالیکه همیشه قشر جوان مورد توجه بوده و در بیشتر نمایش ها آنها به عنوان مخاطب اصلی در نظر گرفته می شوند.

چندی پیش یکی از مخاطبان که بزرگ یک خاندان اش بود، شبِ بعد از دیدن نمایش، تمام نوه ها و نتیجه هایش را برای دیدن این کار به سالن آورد. چند شب پیش نیز اتفاقی عجیب برای یکی از مخاطبان افتاد. او که مردی پا به سن گذاشته بود، چنان تحت تاثیر آواز خواندن بازیگر روی صحنه قرار گرفته بود که به روی صحنه رفت و روی سر بازیگر اسکناس پنجاه هزار تومانی پاشید و سالن را به وجد آورد. یا در یکی از شب های اجرا یکی از مخاطبان که خانمی سالخورده بود، به روی صحنه رفت و بازیگر نقش حشمت خانم را بوسید. برخی از دوستان به من انتقاد می کنند و لازم می دانند مانع ورود مخاطب به صحنه شوم، اما من این اتفاق را خوشایند می دانم زیرا این نوع مخاطب، آن چیزی است که من می خواهم. مخاطبی صمیمی که مرز میان صحنه و تماشاگر را می شکند. برشت نیز به این موضوع اشاره کرده و گفته است که دوست دارد تماشاگری به سالن بیاید که راحت سیگارش را بکشد، کلاهش را بردارد و با او مشارکت کند. من تماشاچی عصا قورت داده نمی خواهم، زیرا آنها آفت تئاتر هستند و جو سالن را خراب می کنند. در برخی از شبهای اجرا که تعداد این افراد در سالن زیادتر بود، جو کاملا سنگین می شد و موجی از انرژی منفی سالن را در بر می گرفت. آنها حتی سعی می کردند به زور جلوی خنده شان را بگیرند گویی خندیدن برایشان گناه است. برخی از همین افراد در بحث های خود به نبود شادی در جامعه اشاره می کنند و نمی دانند شادی زمانی به وجود می آید که شما جلوی خندیدن خودتان را نگیرید.

– در طراحی صحنه نمایش «حیاط خانم حشمت خانم»، حیاط را بستر اتفاقات در نظر گرفته و هیچ گاه وارد اندرونی و اتاق ها نمی شویم. تصمیم های مهم، اتفاقات مهم و حتی عروسی و مهمانی در این مکان رخ می دهد. چرا حیاط را به عنوان مکان اجرای این نمایش و وقوع اتفاقات انتخاب کردید؟

حیاط باعث می شد صاحبخانه پذیرای مهمانان بیشتری باشد و زندگی در حیاط و در کنار طبیعت می گذشت. طبیعتی که از حوض، آب، ماهی، دار و درخت و هوای آزاد و پاک تشکیل می شد. حیاط جزئی از فرهنگ ما بود، اما الان سبک زندگی ها به زندگی آپارتمانی تغییر پیدا کرده است. واژه ی آپارتمان خود نشان می دهد که حیاط از خانه جدا شده است. به همین دلیل تاکید داشتم که همه ی اتفاقات در حیاط خانه بیافتد، در آن نیز حل شود و این موضوع باعث طراحی صحنه ای شد که در نمایش می بینید.

 

– پروسه تمرینات این نمایش چه مدت طول کشید و چه معیارهایی را در انتخاب بازیگران نمایش «حیاط خانه حشمت خانم» مد نظر داشتید؟

برای این نمایش بیش از دو ماه تمرین داشتیم. برخی از بازیگرهای نمایش «حیاط خانه حشمت خانم» در کارهای قبلی، همراهم بودند و حتی نقش را برای آنها نوشته ام. برخی از آنها سالهای طولانی با من کار کرده و روحیات شان را می شناسم، پس دیالوگ ها را نسبت به شخصیت خودشان در کار قرار دادم. در نمایش طنز، روحیه بازیگر و به اصطلاح شیرین بودن او مهم است، زیرا باید بتواند با مخاطب ارتباط صمیمانه بگیرد. بعضی از بازیگرها شاید بسیار توانمند باشند، اما ذاتا تلخ اند و به درد کار کمدی نمی خورند. دلیل دیگرم برای انتخاب بازیگرهای این نمایش، دوری کردن از چهره های سینمایی بود. تئاتر رسالت و تعهدی دارد که حضور چهره در نمایش به آن لطمه وارد می کند. مخالفت من تنها با چهره های سینمایی است نه چهره های تئاتری، مخالفتم با بازیگرهایی است که هیچ وقت رنگ صحنه تئاتر را ندیده و شهرت شان را مدیون مدیوم سینما و تصویر هستند. به نظرم انتخاب چهره های سینمایی در کار تئاتری یک نوع حقه بازی است که نه مرکز هنرهای نمایشی توانسته است مانع آن شود و نه هنرمندان. تئاتر را چهره های سینمایی نابود کرده اند. مردم ما نیز تنها تماشاچی هستند نه مخاطب. فرق تئاتر من با دیگران این است که مخاطبینم ثابت اند و برای دیدن نمایش ها به سالن می آیند. تماشاچی اما کسی است که فقط دنبال عکس و امضا می گردد. او مخاطب تئاتر نیست بلکه کسی است که هر جا چهره ای حضور داشته باشد، او نیز هست. اگر یک چهره ی سینمایی به تماشاخانه سنگلج بیاید بی آنکه در نمایشی بازی کند، تماشاچی می آید و عکسش را با او می اندازد. به همین دلیل است که تئاتر کم کم مخاطبش را از دست می دهد. این روزها، سالن های زیادی وجود دارد که می توان در آنها نمایش به روی صحنه برد. گروه ها و هنرمندان نیز دوست دارند از خود رزومه داشته باشند و اولین کارشان را حتی اگر بد باشد نیز به واسطه ی چهره ها روی صحنه می برند. تماشاگر برای دیدن چهره به سالن می آید و کار می فروشد. بعد گروه کار دوم و سوم را که باز هم کارهای بدی هستند روی صحنه می آرود و مخاطب مدام کار بد می بیند. پس از جایی به بعد تصمیم می گیرد دیگر به سالن نرود و تئاتر نبیند و مخاطبان تئاتری به همین سادگی از دست می روند.

– شما سابقه ی زیادی در اجرا در تماشاخانه سنگلج دارید که از جمله ی آنها می توان به نمایش های «خواستگاری»، «اندر حکایت بلدیه اصفهان»، «کابوس های مرد مشکوک» و «رسم عاشقی» اشاره کرد. چرا این تماشاخانه را باز هم برای به اجرا بردن نمایشی جدید انتخاب کردید؟

دلیل اصلی انتخاب تماشاخانه سنگلج، صمیمی بودن این سالن و استاندارد بودن آن است. برخی هنرمندان دوست دارند در تئاتر شهر یا دیگر سالن ها اجرا روند، اما من اعتقاد دارم سنگ اول بنای تئاتر ما تماشاخانه سنگلج است و باید در حفظ و نگهداری از آن کوشید. چنان این سالن را دوست می دارم که هر وقت امکان اجرا در آن را داشته باشم با سر به سوی اینجا خواهم دوید.

– و حرف پایانی:

از دوستانی که نمایش «حیاط خانه حشت خانم» را ندیده اند دعوت می کنم برای دیدن آن به سالن سنگلج بیایند و به قضاوت بنشینند.

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران