تعقیب اخبار فیلمهای جدید سینمای امریکا همیشه هیجان انگیز بوده است. هر سینمادوست و فیلمبازی بسته به ستاره ی سوگلی یا فیلمساز محبوبش چشم انتظار فیلمی ست که شاید همیشه دوست داشته ببیند و هیچوقت ساخته نشده است! مثل همیشه سینما چیزی ست که ما را به رویاهایمان برمی گرداند.
این لیست انتخابی ماست از فیلمهای موردانتظار دو سال آینده ی سینمای امریکا. سعی کرده ایم که در این انتخاب توازنی میان فیلمهای عامه پسند و فیلمهای جدی تر برقرار باشد. بنظر می رسد مثل همیشه سینمای امریکا مشتری مداری خود را با ارائه یک سبد متنوع از انواع ژانرها حفظ کرده است. این شما و این فیلمهایی که می آیند!…
۱ . تل ماسه (Dune)
سوال اصلی این است: آیا دنی ویلنوو، موفق ترین کارگردان سالیان اخیر سینمای امریکا، در این جدیدترین قمار بزرگش هم همچنان موفق خواهد بود؟ تل ماسه که بر اساس رمان علمی تخیلی عظیم فرانک هربرت ساخته می شود یکی از بزرگترین پروژه های تاریخ سینماست.
برای اینکه کاملا درک کنید چرا می گوییم قمار بزرگ؛ کافی ست بدانید در سال ۱۹۸۴ دیوید لینچ بزرگ دست به ساخت تل ماسه زد، اما نتیجه چیزی جز یک شکست مطلق هنری و تجاری نبود! نتیجه آنقدر ناامیدکننده بود که لینچ سعی کرد تا آنجا که میتواند از فیلم فاصله بگیرد و حتی در برخی نسخ ویدیوییِ فیلم نام کارگردان به یک اسم مستعار با نام آلن اسمیثی شناخته شد.
اما تاریخچه ی جنجالی و نفرین شده ی تل ماسه به همینجا ختم نمی شود. تل ماسه در واقع پروژه ی فیلمساز شوریده ی تاریخ سینما آلخاندرو خودروفسکی بود. بلندپروازانه ترین پروژه ی سینمایی که قادر باشید تصورش را بکنید! خودروفسکی قصد داشت تلماسه را در دهه هفتاد با نقش آفرینی نوابغی چون اورسن ولز، سالوارد دالی و میک جگر بسازد. قرار بود موسیقی فیلم، قطعاتی از پینک فلوید باشد.
خود خودروفسکی بعدها گفت:
میخواستم فیلم را به یک «پیامبر» تبدیل کنم: وسیلهای که آغازگر یک جهش انسانی باشد. میخواستم یک فیلم/منجی بسازم به ژرفای یک انجیل. تهیهکنندهها به شدت وحشتزده شدند زیرا فیلمنامهی پیشنهادیِ من برای فیلمی شانزده ساعته بود!
اما در نهایت آنقدر پروسه ی ساخت تلماسه ی خودروفسکی طولانی شد که تهیه کنندگانِ بی خیال او شدند و کار را به لینچ جوان سپردند.
اما حالا دنی ویلنوو کارگردان پروژه های بزرگ این سالهای هالیوود که در آخرین کارش بلیدرانر ۲۰۴۹ را به سامان رساند عزم خود را جزم کرده که از دل ناکامی های دو غول تاریخ سینما به یک موفقیت بزرگ دیگر برسد. جمله ای از او در یکی از مصاحبه های اخیرش به اندازه کافی تحریک کننده است : تلماسه، یک جنگ ستارگان برای بزرگسالان خواهد بود.
۲ . مرد ایرلندی (The Irishman)
این بیست و پنجمین فیلم بلند داستانی مارتین اسکورسیزی در مقام کارگردان است. جمع همه ی بزرگان آشنا نیز در آن جمع است. از رابرت دنیرو(در هشتمین همکاری با اسکورسیزی) گرفته تا آل پاچینو و جو پشی و هاروی کیتل. شاید دیگر هیچوقت پیش نیاید که این جمع آشنای فیلمهای گنگستری دهه ی نود سینمای امریکا اینطور دور هم جمع شوند.
جدای از اینها فیلم درگیر حواشی خاص خود نیز بود. از تهیه کنندگی نت فلیکس( که در نهایت باعث شد فیلم در کن نمایش داده نشود) گرفته تا طولانی شدن مراحل پس تولید مسائلی بود که در رسانه ها زیاد به بحث گذاشته شد.
یکی از مسائل عمده ی فیلم تکنولوژی پیشرفته ای ست که طی مراحل جلوه های ویژه فیلم برای جوان کردن چهره ی بازیگران فیلم مورد استفاده قرار گرفته است. اتفاقی که برای اولین بار در این وسعت و حجم استفاده شده و خیلی هم هزینه بر بوده و البته اسکورسیزی بسیار در مورد آن وسواس بخرج داده است. چیزی که گویا دلیل اصلی طولانی شدن روند پس تولید فیلم است.
از همه ی اینها هم که بگذاریم کافیست بدانیم که اسکورسیزی بعد از سالها یک فیلم گنگستری ساخته است. آن هم با بازی رابرت دنیرو. این همیشه فرمول ساده ی شاهکارهای مارتی بوده است.
۳ . زنان کوچک (Little Women)
خانم گرتا گرویک را تا همین چهار پنج سال پیش به عنوان بازیگر ثابت و البته همکار نویسنده ی نوا بامباک می شناختیم. اما گرویک دو سال پیش فیلم موفق و بسیار تحسین شده ی Laydbird را ساخت و ناگهان خود را به عنوان یک فیلمساز آینده دار در سینمای امریکا مطرح کرد.
اثر جدید او «زنان کوچک» یک رمانس تاریخی بر اساس رمان معروف لوییزا می الکات است. فیلمنامه را خود گرویک نوشته و در سیاهه ی بازیگران فیلم در کنار نامهای جوانی چون اما واتسون،تیمونی شالامی و ساشا رونان به جواهری چون مریل استریپ و لائورا درن نیز برمی خوریم.
این یک خطی ساده ی فیلم است: چهار خواهر بعد از جنگ داخلی در امریکا زندگی می کنند.
رمان زنان کوچک بارها در فیلمها، نمایش ها و حتی انیمه های ژاپنی مورد اقتباس قرار گرفته است. باید دید این تازه ترین اقتباس به دست گرویک جوان چه دستاورد سینمایی تازه ای در بر خواهد داشت؟
۴ . جنتلمن ها (The Gentlemen)
همین که بدانیم نقش اصلی فیلم جدید گای ریچی را متیو مک کانهی بازی می کند به اندازه کافی کنجکاوی برانگیز است. چه برسد به اینکه شنیده شود جنتلمن بازگشت ِ ریچی به حال و هوای فیلمهای قدیمی اش مثل قاب زنی و قفل،انبار و دوبشکه باروت است.
آیا واقعی ریچی بعد از ساخت انواع و اقسام فیلمهای تجاری در سینمای امریکا دوباره به حال و هوای فیلمهای دیوانه وار گذشته اش برمیگردد؟ ترکیب بازیگران فیلم که این فرضیه را تقویت می کند. در کنار مک کانهی، کالین فارل، هیو گرانت و میشل داکری)ستاره ی سریال downton abbey) نیز حضور دارند.
داستان فیلم داستان آشنای فیلمهای گنگستری ست، مککانهی یک تاجر است که یک امپراطوری ماریجوانایی به پا کرده و حالا میخواهد کنار بکشد؛ بقیهی شخصیتها یا باعث دردسر برای او میشوند یا به او کمک میکنند…
از حواشی فیلم کنار کشیدن کیت بکینسل بعد از دو روز از فیلمبرداری فیلم بود. داکری جای بکنیسل را گرفت.
۵ . پروژه ی بی نام راجر ایلز
گریم سنگین راسل کرو درنقش راجز ایلز در سریال Loudest voice
راجر ایلز ، مدیرعامل جنجالی ِ شبکه ی فاکس نیوز ۱۷ می سال ۲۰۱۷ در ۷۷ سالگی درگذشت. مرگ او همان و شروع ساخت فیلمها و سریالها بر اساس زندگی پرماجرا و جنجالی اش همان. مثل همیشه سینمای امریکا خیلی زود به داغ ترین سوژه ها و حوادث روز جامعه واکنش نشان می دهد.
در حالی که به زودی پخش سریال “رساترین صدای اتاق” با بازی راسل کرو- در نقش ایلز- و نائومی واتس پخش خواهد شد. جی روچ فیلمساز قدیمی و کارکشته ای که پیشتر او را با ملاقات با والدین،ملاقات با فاکرها و ترمبو میشناسیم نیز دست به کار شده و با فیلمنامه ای از چارلز راندولف فیلمی بر اساس زندگی ایلز میسازد.
نام ایلز (که به عنوان مشاور رسانه ای رئیس جمهورهای جمهوری خواه امریکا نیز فعالیت میکرد) در آخرین سالهای فعالیتش همراه با اتهامات جنسی و رسوایی های اخلاقی همراه بود. چیزی که انگار با بالا گرفتن تب جنبش me too در سالیان اخیر سوژه اصلی این فیلم و سریال رساترین صدای اتاق خواهد بود.
ترکیب بازیگران زن فیلم چشمگیر است: نیکول کیدمن، مارگو رابی و چارلیز ترون.
۶ . آنهایی که مرا مرده می خواهند (Those Who Wish Me Dead)
تیلور شریدن استعداد دیریاب سینمای امریکا در سالیان اخیربعد از ساخت WIND RIVER و نگارش فیلمنامه های موفقی چون سیکاریو ۱ و ۲ و اگر از آسمان سنگ ببارد- که برای آن اسکار فیلمنامه را ربود- حالا در تازه ترین تجربه ی سینمایی اش به سراغ رمانی از یک نویسنده ی جوان رفته تا بر اساس آن یک نئووسترن ِ احتمالا متفاوت بسازد.
آشنایی زدایی در مولفه های عامه پسند سینمای امریکا، انتظاری ست که طی این سالها در دوستداران فیلمهای تیلور شریدن به وجود آمده است. او این بار داستان یک پسربچه را روایت خواهد کرد که شاهد یک قتل بوده و برای اینکه از دست قاتلین در امان بماند با یک هویت جعلی به یک مرکز آموزش نوجوانان رفته است.
نکته ی جالب در گروه بازیگری فیلم حضور آنجلینا جولی ست که امسال بعد از ۴ سال دوری از سینما (بجز حضورش به عنوان صداپیشه در چند انیمیشن) به صحنه بازمی گردد. بعید به نظر می رسد که شریدن نقشی عادی و کلیشه ای برای او در نظر گرفته باشد.
۷ . جادوگران (The Witches)
اینکه فیلمساز موفق و خوش سلیقه ای چون رابرت زمه کیس دست به بازسازی فیلمی از نیکلاس روگ بزند بخودی خود بامزه و کنجکاوی برانگیز است. روگ جادوگران را در سال ۱۹۹۰ با بازی آنجلیکا هوستون و بر اساس رمان معروف رولد دال ساخت، با همان بداعت ها و شیطنتهای همیشگی در فرم که از فیلمساز مستقل و تجربه گرایی چون او بر می آمد.
حالا زمه کیس با جایگزینی آن هاتاوی بجای هوستون، در کنار اکتاویا اسپنسر و کریس راک به سراغ بازسازی این فیلم ِ فانتزی کمدی رفته است و آنطور که در خبرها آمده، سازندگان ادعا کرده اند به نسبت فیلم روگ بیشتر به ریشه های اصلی خود کتابِ دال رجوع کرده اند.
جالب است بدانید دو فیلمساز درجه یک تهیه کننده فیلم هستند: آلفونسو کوآرن و گیرمو دلتورو. دل تورو خودش پیشتر در سال ۲۰۰۸ قصد داشت فیلم را با تکنیک استاپ موشن بسازد که در نهایت میسر نشد.
داستان فیلم در مورد پسربچه ای ۷ ساله است که با جادوگران زندگی می کند.
۸ . جوکر (Joker)
از همان اولین خبرها و اطلاعاتی که از پروژه ی جدید تاد فیلیپس به بیرون درز کرد، خیلی زود جوکر تبدیل به یکی از موردانتظارترین فیلمهای سال شد. با یک جستجوی سریع با حجم زیادی از اخبار و حرف و حدیثها و پوسترهای طراحی شده توسط هواداران جوکر روبه رو خواهید شد.
حال باید دید فیلم فیلیپس – که او را پیش از این با کمدی های عامه پسند و البته موفقی چون خماری می شناختیم- می تواند خیل عظیم دوستداران کاراکتر جوکر را راضی کند؟ آیا خواکین فونیکس- با همه ی اعتبار و نبوغش- می تواند از زیر سایه جوکری که هیث لجر ساخت و تبدیل به یکی از مهترین بدمن های تاریخ سینما کرد بیرون بیاید؟
اینها همه چالشهای فیلمی ست که سخت می توان موفقیت یا شکستش را پیش بینی کرد. با نمایش تریلر فیلم بعضی حال و هوای آن را با بهترین فیلمهای اسکورسیزی مقایسه کردند که با حضور او در تیم تهیه کنندگان فیلم خیلی هم عجیب بنظر نمی رسد. وفراموش نکنید که دنیرو هم در فیلم نقش آفرینی می کند.
۹ . آخرین چیزی که او می خواست (The Last Thing He Wanted)
سوال اصلی برای ما شاید این باشد: آیا با یک فیلم کاملا سیاسی و در نهایت ضدایرانی طرفیم؟
«آخرین چیزی که او می خواست» یک درام جنایی ست که کارگردانی آن به عهده ی دی رییس، کارگردان زن جوانی ست که بعد از ساخت چند فیلم موفق، با mudbond حتی تا نامزدی اسکار هم پیش رفت. باید دید آیا باز هم با یک فیلم سیاسی با اهداف خاص طرفیم که در نهایت سکوی پرش یک فیلمساز جوان نیز می شود؟
تاریخ ۱۳ آبان شاید برای همه ما یادآور ۱۳ آبان ۵۷ و روزی باشد که بعدها به عنوان روز دانش آموز نام گذاری شد، اما این تنها ۱۳ آبانِ نمادین در تاریخ انقلاب اسلامی و روابط میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده امریکا نیست.
۱۳ آبان ۶۵ برای امریکایی ها یادآور روزی ست که آن را بعد از ماجرای واترگیت بزرگترین رسوایی کاخ سفید در تاریخ ایالات متحده می دانند: ماجرای معروف مک فارلین و فروش مخفیانه سلاح به ایران . ماجرایی که بعدها به نام ایران گیت شناخته شد.
داستان «آخرین چیزی که او می خواست» در حال و هوای آن روزها می گذرد داستان در مورد روزنامهنگاری به نام النا مکماهن (با بازی آن هاتاوی) است که صاحب شغل پدرش بهعنوان دلال اسلحه میشود. او خیلی زود خودش را درگیر ماجراهایی خطرناک میبیند که با ماجرای مک فارلین در دور دوم ریاستجمهوری رونالد ریگان مرتبط است.
بغیر از آن هاتاوی، ویلیم دفو و بن افلک نیز در فیلم حضور دارند. حضور افلک بلافاصله ما را بیاد آرگو می اندازد.
تاریخ نمایش فیلم مصادف با انتخابات پارلمانی امریکاست و این تحلیل که اگر آرگو فیلم ضدایرانی دموکراتها علیه ایران بود، حالا آخرین چیز… فیلم جمهوری خواهان علیه ایران است خیلی هم حرف بیراه و گزافی نیست.
۱۰ . روزی روزگاری هالیوود (Once Upon a Time… in Hollywood)
فیلم جدیدی از کوئنتین تارنتینو، شاید همین عبارت کوتاه برای همه ی سینه فیلهای دنیا کافی ست تا برای تماشای آن روزشماری کنند. این نهمین فیلم کیو تی در مقام کارگردان است.
در هفته های گذشته فیلم به عنوان شاخص ترین نماینده از سینمای امریکا در کن اکران شد و اغلب منتقدان واکنشهای مثبتی به فیلم داشتند. غالبا همه از ترکیب زوج براد پیت و لئوناردو دی کاپریو هیجان زده بودند و البته فصل مشترک غالب نقدها، تمجید از یک سوم پایانی فیلم بود که گویا همراه با غافلگیری و پیچش داستانی جذابی ست. آنقدر که تارانتینو در اولین روزهای جشنواره تقاضای شکل گیری کمپینی برای لو نرفتن قصه ی فیلم داشت.
گویا داستان فیلم که در مورد یک هنرپیشه تلوزیونی در سالهای دهه شصت میلادی ست به ماجرای هولناک ِ قتل شارون تیت همسر رومن پولانسکی توسط خاندان منسون ها هم گریزی می زند. تراژدی قتل شارون تیت یکی از فاجعه بارترین حوادث تاریخ سینمای امریکا به شمار می رود. نقش تیت را مارگو رابی بازی می کند.
پرداخت قوی و دقیق حال هوای دهه ی شصت ِ شهر لس آنجلس از ویژگی های بارزی ست که در نقدهای اولیه از فیلم نوشته شده است. عده ای فیلم را بهترین فیلم سالهای اخیر تارانتینو می دانند.
پاسخ دهید