نمایش شاهنامه آخرش خوشه؟ داستان رستم و شغاد را به روی صحنه آورده است. از مهمترین ویژگیهای این نمایش، شیوهی اجرایی مدرن آن است. این نمایش را بهانه کرده و با بازیگران آن «مریم شیرک وند»، «رها رفیعی» و «نصیر ابرچی» به گفتگو مینشینیم.
این مصاحبه در دو بخش تنظیم شده است. برای خواندن گفتگوی «شاهین گل کار»، کارگردان نمایش «شاهنامه آخرش خوشه؟» به این لینک مراجعه کنید.
مریم شیرک وند (بازیگر)
«مریم شیرک وند»، دانش آموخته ادبیات نمایشی و از بازیگران نمایش شاهنامه آخرش خوشه؟ به کارگردانی «شهرام گل کار» است. از عمده فعالیتهای او میتوان به «آخرین برگ» از مرحوم «داود سرلک» اشاره کرد.
– نمایش شاهنامه آخرش خوشه؟ با نقالیِ شما شروع میشود و بیش از ده دقیقه شما تنها نقطهی دید و تمرکز مخاطب هستید و دیگر بازیگران پشت به تماشاگر قرار دارند. این موضوع چه تأثیری بر روی نقالی و بازی شما دارد؟
گمان میکنم بحث نقالی برای همهی مردم ایران، مبحث جالبی است. در این سالها نقالی از یاد رفته، پس مواجههی تماشاگر با آن بر روی صحنهی تئاتر، حسی از نوستالژی را برای مخاطب زنده کرده و به نوعی خاطره سازی میکند. در این اجرا، کارگردان اثر قصد داشت مروری بر پایه و اساس نمایش ایرانی داشته باشد. به عنوان بازیگر این نمایش، فکر میکنم نقالی در این اجرا در درستترین جای خود یعنی در ابتدای نمایش قرار گرفته و قطعاً میتواند توجه مخاطب را به خود جلب کند. من پیش از اجرای این نمایش، تجربهای در زمینهی نقالی نداشته و بسیار علاقهمند بودم این کار را انجام دهم. وقتی آقای گل کار، پیشنهاد این کار را دادند، و زمانی که متوجه شدم ایشان سعی دارند این نمایش را در شیوهای جدید اجرا ببرند، پیشنهاد را پذیرفته و همهی توانم را صرف کردم تا نقش مورد نظر را به درستی روی صحنه بیاورم.
– اجرای شما در نمایش بسیار هم ذات پنداری مخاطب را به دنبال داشت، مخصوصاً زمانی که دیالوگ را فراموش کردید، من به عنوان مخاطب کاملاً باورم شده بود که نقال نمایش، دیالوگ را فراموش کرده است.
این بخش جزئی از اجرا است و با این اتفاق، کارگردان سعی در ایجاد فاصله گذاری میکند تا به مخاطب فرصتی داده شود که اتفاقهای روی صحنه را هضم کند. خوانش شاهنامه کار دشواری است و در مواردی برای درک آن نیاز به کمک نیز هست. در این نمایش نیز از ابتدا شعرهای شاهنامه خوانده میشود و با این فاصله گذاری به تماشاگر فرصتی داده میشود تا به ذهنش کمی استراحت داده و رویدادهای نمایش را تا این لحظه درک کند. پس از آن نقل دوباره شروع شده و تماشاگر جانِ تازهای دارد تا ادامهی آن را بشنود؛ حتی ممکن است با این وقفه بیشتر علاقهمند شده باشد تا ادامهی داستان را بداند.
– آیا آشنایی شما با شاهنامه یکی از دلایلی حضورتان در این نمایش است؟
من پیش از این نمایش، در مورد شاهنامه مطالعاتی داشته و در جلسات شاهنامه خوانیِ انجمن زنان خورشید (انجمی در ورامین) شرکت داشتهام؛ اما هیچ وقت شاهنامه دغدغهام نبود. در داستانهای شاهنامه، نبرد رستم و اسفندیار را بسیار دوست داشته و علاقه داشتم روزی این داستان را نقل کنم که تا پیش از اجرای این نمایش، فرصتی برای این منظور مهیا نشد. نقالی کاری بسیار سخت است و نیاز به تحقیق و یادگیری مدام دارد. پس از قبول حضور در این نمایش، تحقیقات زیادی در زمینهی نقالی انجام دادم. قصههای شاهنامه را مکرراً مرور کرده و برای مهجور ماندن این ثروت ادبی بسیار ناراحت شدم.
– چه بخش از اجرای این نمایش برای شما جذابیت بیشتری داشت؟
جذابیت کار زمانی برای من بیشتر شد که متوجه شدم در این نمایش برای روایت یک متن کهن از تمهیدات مدرن استفاده میشود، موضوعی که جامعه بیشتر به آن گرایش دارد. این جذابیت فقط برای مخاطب نیست، بلکه بر منِ بازیگر نیز تأثیر میگذارد. شاید اگر نمایش تماماً نقالی میبود، انگیزه من نیز برای حضور در آن کمتر میشد. اما تلفیق اجرایی مدرن و متنی کهن و نقش آفرینی شخصیتهایی مانند رستم و شغاد، در جذب هر دو قشر تأثیر گذار است. مخاطب دیگر از شیوهای تکراری خسته نمیشود و اجرایی نو میبیند که هیچ گونه اضافه کاریِ بصری و سمعی نداشته و همه چیز در آن به اندازه است. در این نمایش هیچ چیز اضافهای وجود ندارد که تمرکز مخاطب را از اصل ماجرا بگیرد. او نقل را به واسطهی تصاویری که بازیگرها با ابزار بدن و بیان ارائه میدهند، دنبال میکند.
– با توجه به چرخشی بودن نقشها در این نمایش و دو نقشی که شما بر عهده داشتید یعنی نقال و رستم، سختترین بخش اجرا را بازی در چه نقشی می دانید؟
نقالی کردن شاید سختترین بخش اجرا بود و صد البته بازی کردن شخصیتهای این داستان. رستم و شغاد هر دو شخصیتهای پیچیدهای دارند و نشان دادن آنها روی صحنه کار دشواری است. به همین سادگی نیست که سینه سپر کرده، گاردی را باز کنید و بگویید من رستم هستم. این دو شخصیت هر دو مبارز، جنگجو و کار بلد البته هر دو زیرکاند. مجموعهی این ویژگیهاست که این دو شخصیت را میسازد و برای بازیگر رسیدن به این مجموعه کاری دشوار و زمان بر است. سخت است که روی صحنه هم نقالی کنید، هم تصاویر نقل را به واسطهی بدن انتقال دهید و هم ژست و استایل این شخصیتها را نشان دهید. برای بازی در نقش نقال مطالعات زیادی داشته و بسیار تحقیق کردم. وارد شدن به این مقوله برای منِ تازه وارد سختیهای خودش را داشت و باید پیچیدگیهای این شخصیتها را شناخته، علتها را کشف کرده و گرهها را باز میکردم.
– و حرف پایانی:
از گروهی خوبی که با عشق و بی هیچ امکاناتی در این کار حضور داشتند تشکر میکنم. نمایش ما نسبت به نمایشهای جذابی که در سالنهای بهتری اجرا میشوند، فقط حمایت مالی کم داشت. شاید اگر حمایت مالی میداشتیم میتوانستیم تبلیغات بهتری کرده و در سالن بهتری نیز اجرا برویم. همهی اعضای این گروه دانشجو هستند، دانشجویانی بی ادعا که سعی دارند کاری ماندگار ارائه دهند. این نمایش بی نقص نیست و کاستیهای خودش را دارد اما تلاش گروه بر این بود که نمایشی محترم و معتبر را به صحنه بیاورد.
رها رفیعی (بازیگر)
«رها رفیعی» از بازیگران نمایش شاهنامه آخرش خوشه؟ است. او ابتدا در هنرستان و سپس در دانشگاه تئاتر خوانده و تک اجراهای زیادی در کارنامه دارد. وی تجربهی اجرا در جشنوارههای تئاتری را نیز داشته و نمایش شاهنامه آخرش خوشه؟ اولین تجربهی رسمیِ اجرای عموم این بازیگر محسوب میشود.
– نمایش شاهنامه آخرش خوشه؟ چه ویژگیهای داشت که پذیرفتید در آن بازی کنید؟
آقای «شاهین گل کار» از دوستان بسیار خوب من در دانشگاه بودند. وقتی این کار را به من پیشنهاد دادند پذیرفتن این پیشنهاد برایم سخت بود؛ چراکه آشنایی عمیقی با شاهنامه نداشتم، اما اطمینان من به کار ایشان باعث شد این ریسک را پذیرفته و در تمرینات شرکت کنم. دورهی تمرینات حدود یک سال و نیم طول کشید تا نقشها به چیزی که روی صحنه میبینید رسید.
– فرمودید آشنایی عمیقی با شاهنامه نداشتید، اما شخصیتی که روی صحنه میبینیم کسی است که شاهنامه را درک کرده و آن را به خوبی اجرا میکند. در تمرینات چه پروسهای طی شد تا به این مرحله رسیدید؟
دلیل اول خودِ تمرین است. تمریناتِ سخت و طولانی باعث میشود شخصیت شکل بگیرد. در کنار آن، کمک آقای گل کار به بازیگرها بسیار تأثیر گذار بود و باعث شد به شاهنامه علاقهمند شویم. در تمرینات نیز، مراحل گوناگونی طی شده و تمرینات در شکلهای مختلف انجام میشد. من به ورزش علاقهی زیادی داشته و بدن آمادهای دارم. این موضوع به انجام تمرینات فرم کمک میکرد و باعث میشد این تمرینات راحتتر و متنوعتر انجام شود.
کدام بخش خلق شخصیتهای این نمایشنامه برای شما سختتر بود؟
سختترین بخش، متن شاهنامه و شعرهایی است که حفظ کردنشان دشوار بود. در این راه نیز ابتدا به کمک کارگردان معنای شعرها را میفهمیدیم، به درستی آن را درک کرده و حتی تعبیر و معنایی از آن برای خود میساختیم. سپس آنها را حفظ کرده و صد البته بسیار تمرین کردیم. من باور دارم تمرین زیاد معجزه میکند.
– کدام بخش این نمایش برای شما به عنوان بازیگر جذابتر بود؟
بخش جذاب کار برای من این بود که این کار فرم یا دیالوگ مطلق نبود؛ بلکه ترکیبی از هر دو بود و البته ایدههای جذابی که در اجرای این داستان وجود داشت.
– این نمایش در جشنواره تئاتر دانشگاهی هم حضور داشت اما با توجه به اجرای قوی و متفاوت، به مرحله نهایی راه پیدا نکرد. چرا؟
گویا داورها فرم اجرایی این کار را بیشتر مناسب جشنواره آیینی سنتی دانسته بودند تا جشنواره دانشجویی. هرچند گمان میکنم اگر در جشنواره تئاتر دانشگاهی کار از حمایت بیشتری برخوردار میشد، در سالهای آینده دانشجوها نیز بیشتر به کارهای ایرانی رو بیاورند تا اجراهایی از نمایشنامههای غربی.
– بازخورد مخاطبان به نمایش و نقش شما چطور بود؟
بسیار خوب بود. تا امروز هم بازخورد منفی نگرفته یا ایرادی نشنیدهام که لازم باشد آن را اصلاح کنم. به شدت خوشحالم در این کار حضور داشتم. حضور در این نمایش برای من تجربهی ارزشمندی بود.
– با توجه به تجربهی خوبی که از حضور در این کار داشتید، اگر باز هم پیشنهاد نمایش آیینی سنتی داشته باشید میپذیرید؟
مطمئن نیستم. من این کار را قبول کردم چون سلیقهی آقای گل کار را میدانستم. شاید اگر کس دیگری پیشنهاد این کار را به من میکرد نمیپذیرفتم. اگر این نمایش فقط نقالی بود نیز قبول نمیکردم. پیشنهادهای بعد از این نیز بستگی به شیوهی اجرای نمایش دارد.
– آیا نمایش دیگری را دست تمرین دارید؟
بله، فعلاً تمرینات نمایش دیگری شروع شده اما چون هنوز به مرحلهی اجرا نرسیده است از گفتن نام آن معذورم.
نصیر ابرچی (بازیگر)
«نصیر ابرچی» از دیگر بازیگران نمایش شاهنامه آخرش خوشه؟ است. او هفت سال پیش تئاتر را به صورت تجربی و با حرفهی بازیگری شروع کرده و در حاضر دانشجوی کارگردانی تئاتر است. وی تجربهی همکاری با استاد «بهزاد غلامی» را نیز در کارنامه دارد و بیشتر بر روی بدن و رقص معاصر کار کرده است. او تجربهی اجرا در خانه نمایش دا و تئاتر مستقل تهران را دارد و عمده اجراهای این هنرمند در استان گیلان و شهرستان رشت بوده است.
– نمایش شاهنامه آخرش خوشه؟ چه ویژگیهای داشت که پذیرفتید در آن بازی کنید؟
اولین دلیلش اعتماد به آقای «شاهین گل کار» کارگردان این نمایش بود. دلیل دوم علاقهام به کار ایرانی است. من از کودکی با تعزیه آشنا بودم اما بعدها که وارد تئاتر شدم بیشتر به سمت اجراهای مدرن رفته و از کار دیالوگ محور فاصله گرفتم. تجربههای تئاتری من بیشتر بر محوریت بدن استوار بوده و به این شیوهی اجرا علاقهمند هستم. در صحبتهای پیش از تمرینات با آقای گل کار، متوجه شدم شیوهی اجرایی مورد نظر ایشان نیز بر بدن تأکید دارد. در هنگام تمرینات سراغ این شیوه رفتیم که هر بازیگر، کاری را که بهتر بلد است، انجام بدهد و برحسب این اتفاق، اتودهایی که میزدم بر پایهی بدن بود، تصاویری که میساختم نیز همین طور. به عبارتی میتوان گفت هر کدام از ما بازیگرها، در این اجرا دقیقاً در جای خود قرار داشته و کاری را انجام میدهیم که مهارت بیشتری در آن داریم.
– به گفتهی خودتان، علاقهای به کار دیالوگ محور ندارید، اما در نمایشی بر پایهی داستانی از شاهنامه بازی میکنید، نمایشی که دیالوگ زیادی داشته و این دیالوگها به زبان شعر بیان میشود. آیا این موضوع برای شما سخت نبود؟
من علاقهی زیادی نداشتم روی داستانهای شاهنامه کار کرده یا بازی کنم، اما نگاه آقای گل کار به اجرا، متفاوتتر از چیزی بود که فکر میکردم. ابتدا گمان کرده بودم نمایش قرار است صرفاً نقالی باشد، اما با توضیحات ایشان ترسی که من از کار کردن متن کهن داشتم کمرنگتر شد. شاهنامه نامی بزرگ و گاها ترسناک برای اجرای تئاتر است و در بسیاری مواقع انتقادهای زیادی به این آثار نمایشی وارد میشود. در همان جلسات اولِ تمرین، وقتی آقای گل کار متنِ شاهنامه را میخواندند، جذب این همه زیبایی و داستان سرایی شاهنامه شدم. به جرئت میتوانم بگویم که با شاهنامه آشتی کردم و این کار باعث شد این متن کهن فارسی را بهتر بشناسم. در حین تمرینات سراغ داستانهای دیگر شاهنامه رفتم و بسیاری قصهها را مطالعه کردم. قصهی رستم و شغاد از جمله قصههای شاهنامه است که بسیاری از عامهی مردم از آن اطلاعی ندارند، آنها حتی نمیدانند که رستم برادری داشته و به دست او کشته شده است. این داستان نیز برای من به شدت جذاب و جدید بود. در دورهی تمرینات و با شنیدنهای مکرر، به این نتیجه رسیدم که میتوانیم روی شاهنامه بیشتر کار کنیم، آن هم به شیوهای غیر کلیشه ای و مدرن.
– پس به نظر شما شاهنامه ظرفیت زیادی برای اجرای مدرن دارد؟
بله، اما این کار به شدت سخت بوده و به حرکت روی لبه پرتگاه میماند؛ ممکن است نمایش سقوط کند یا برعکس اتفاق خوبی برای آن بیافتد.
– و حرف پایانی:
این سیزدهمین اجرای تئاتری و تنها تجربهام با اهالی دانشگاه است خوشحالم در کنار یک گروه پر انرژی و سخت کوش حضور داشتم. از همهی کسانی که صمیمانه در این کار حضور داشته و فضایی صمیمی ساختند سپاسگزاری میکنم. در این نمایش همهی اعضا بسیار همراه و همدل بودند، از کسی که مسئول بلیت است تا کسی که مسئول نور و حتی خود کارگردان، به یک اندازه زحمت کشیده و تلاش کردند نمایشی خوب را به روی صحنه بیاورند.
پاسخ دهید