مستند «میهن» به روند قتل های «مهین قدیری» اولین و تنها قاتل سریالیِ زن در ایران پرداخته است. «محمد حسین حیدری» که تدوین مستند «رزم آرا، یک دوسیه مسکوت» را در کارنامه دارد، در اولین فیلم بلند خود سراغ زنی رفته که یک همسر، مادر و قاتل است.
مهین، مستندی خوش ساخت و داستان گو است. فیلمساز به خوبی و با توجه به داده هایی نسبتا متنوعی که به دست آورده، به پرداختی بی نقص از پرونده مهین قدیری و روند قتل های او پرداخته است.
میهن زنی سی و یک ساله و مادر دو فرزند است که یکی از آنها معلولیت دارد. شوهرش معتاد بوده و خودش بدهکار است و چک دست مردم دارد. مادرش حمایتی از مهین نمی کند و وی عهده دار تمام زندگی، اعم از امورات داخلی خانه و تامین هزینه های مالی آن است. این موضوعات در کنار هم باعث شده تا مهین دست به جنایت زده و در گردابی گفتار شود که بیرون رفتن از آن ممکن نیست.
مهین که فردی اهل عبادت است، سوژه هایش را در یکی از امام زاده های قزوین و از میان زنان مسنی انتخاب می کند که که طلا بر دست و گردن دارند. او دوستانه با آنها وارد گفتگو شده و به بهانه ای داوطلب می شود تا آنها را با رنوی زرد رنگش به مقصدشان برساند. در میانه راه با داروی بیهوشی که در آبمیوه ریخته، بیهوش شان می کند و بعد هم به قتل می رساند. پس از قتل آنها را در بیرون از شهر، پارک جنگی و حتی کنار خیابان رها می کند و طلاهایشان را به سرقت می برد تا چک هایش را پاس کند.

حیدری این سوژه ی سیاه را به خوبی به خاکستری متمایل کرده و شخصیت اصلی مهین را که زنی باهوش، خوش صحبت و اهل ارتباط است به تصویر می کشد. فیلم به دو بخش تقسیم می شود. بخش اول زمانی است که قتل ها به ترتیب اتفاق می افتد و هیچ اثری از قاتل آنها در دسترس نیست. در این بخش تصاویر بازسازی شده به خوبی داستان را روایت می کند. بخش دوم پس از دستگیری مهین و همراه با تصاویر واقعی بازسازی صحنه ها و حضور مهین قدیری در این تصاویر است. در بخش دوم است که مخاطب بیشتر مهین را می شناسد و با او همراه می شود.
حیدری در این مستندِ خوش ساخت از تصاویر آرشیوی، بازسازی صحنه ها و مصاحبه با مسئولان درگیر در پرونده به خوبی و به اندازه استفاده کرده است. او در بخش اول فیلم و در همان دقیقه های نخست قلابش را به توجه مخاطب گیر انداخته و موفق می شود او را با خود همراه کند. وی به درستی مسئله ی قتل ها را یکی پس از دیگری بیان کرده و ذره ذره گمانه زنی ها را به سمت زن بودن قاتل سوق می دهد. با وقوع قتل های بیشتر و بررسی نشانه ها، احتمال زن بودن قاتل قوت می گیرد و به داستان ملوک، نقطه عطف این قصه می رسد.
ملوک طی اتفاقی مهین را شناسایی کرده و محل آشنایی اش را او را به پلیس بیان می کند و این شروعی می شود برای دستگیری زنی که رنوی زرد دارد. فیلمساز به خوبی در این بخش، تصاویری از بخش های آینده فیلم در اختیار مخاطب گذاشته و ذهن او را آماده ی رویارویی با آینده می کند. تصاویری که ابتدا گنگ می نمایند، اما با جلو رفتن فیلم به وضوح می رسد.
فیلمساز در بخش اول فیلم، معما را مطرح کرده و در میانه ی فیلم به پاسخ می رسد. سپس در بخش دوم به تشریح این معما، چگونگی قتل ها و دلایل مهین برای اقدام به آنها می پردازد. در این میان مهین که آب از سرش گذشته، راز اولین قتل اش را دو سال پیش رخ داده، را نیز بیان می کند. مهین، این قاتل مخوف حال تبدیل به زنی عادی، مادری دلسوز، شخصیتی تاثیرگذار، گاهی درمانده و قابل ترحم و گاهی بی رحم و مخوف می شود. هوش مهین در زمان بازسازی قتل ها، بازپرس های پرونده را تحت تاثیر قرار داده و سنگدلشی در مواقعی مخاطب را می ترساند.
فیلمساز به خانواده مهین، زندگی فرزندان، همسر، مادرش وارد نمی شود و تنها به خودِ این شخصیت می پردازد. فیلم به خوبی نشان می دهد که یک جنایتکار از شکم مادر، قاتل به دنیا نمی آید، بلکه این جامعه است که فردی عادی را به سوی جنایت می کشاند. مهین به خاطر شرایط سخت مالی، نبود حمایت شوهر، نبود حمایت خانواده و مادر، داشتن کودکی معلول و مهم تر از همه بدهی مالی و امکان زندان رفتن دست به قتل زده است. او در بازسازی قتل ها زمان های زیادی گریه می کند اما به سختی و واقعا برای گردنبند یکی از مقتولین که برنداشته نیز حسرت می خورد. گریه کردن مهین و حسرت خوردنش از او شخصیتی واقعی ساخته است.
مهین که خود مورد بی مهری مادر قرار گرفته و پدرش همیشه دوست داشته او پسر به دنیا می آمد، خودش را تنها حامی دو فرزندش می داند. او که از همه ی حمایت ها محروم بوده، گمان می کند، پس از خودش هیچ کس نمی تواند از فرزندانش حمایت کند. وی تنها در شرایطی راضی می شود به یکی از قتل ها را اقرار کند که مادرِ همسرش مسئولیت نگهداری از دو فرزند را بپذیرد. این نشان می دهد که مهین از قوه ی قوی مادری برخوردار بوده اما یاد گرفته است فقط خود و بچه هایش را اولویت قرار دهد.
او که زنی مذهبی است، گیر نیافتادنش در قتل صاحبخانه را کار خدا می داند و برای تسکین عذاب وجدانش سراغ زن هایی می رود که سن و سالی از آنها گذشته و به گفته ی خودش، عمرشان را کرده اند. این خودخواهی و توجیه کردن های مدام را مهین از جامعه ای آموخته که او را با تمامی مشکلاتش رها کرده است. تنهایی و مسئولیت های همه جانبه و ناتوانی مهین در انجام همه ی این مسئولیت ها، خوی حیوانی او را بیدار کرده است.
مستند «مهین» حرف های زیادی برای گفتن دارد. این مستند خوش ساخت و داستان گو به خوبی شخصیت کاملِ زنی را نشان می دهد که می توانست کنار فرزندانش خوشبخت زندگی کند. زنی که اگر دستگیر نمی شد، به جنایت هایش ادامه می داد، این بار با اسلحه ای که قصد داشت بخرد. آری! جنایت با تکرار نه تنها قبح خود را از دست داده بلکه انجامش برای جنایتکار نیز تبدیل به امری روزمره و به قول فیلمساز شغل می شود.

مهین در آذرماه ۱۳۸۹ اعدام می گردد. فیلم با پیدا شدن جنازه ی زن دیگری تمام می شود که تازه یافت شده است و فیلمساز به خوبی نشان می دهد که از بین رفتن مجرم، جرم را از بین نخواهد برد و تنها راه برای از بین بردن جرم، جلوگیری از ایجاد زمینه های آن است. همان طور که مهین در حرف های پایانی روز محاکمه اش از مردم می خواهد که نگذارند مهین دیگری به دنیا بیاید.
پاسخ دهید