نقد نمایش «مزون»

«آفاق»، زنی چهل و پنج ساله و صاحب مزون است که با «شاهین» ازدواج کرده، شاهین پانزده سال از آفاق کوچکتر است. آفاق دختر جوانی به نام «پری» و کارگری به نام «حامد» دارد. آنها در پشت درهای بسته مزون گیر افتاده اند و رازهایی فاش می شود که زندگی را تغییر خواهد داد.

این روایتی کوتاه از داستان نمایش مزون به نویسندگی «شهرام سلطانی» و کارگردانی مشترک «عادل عزیز نژاد» و «معصومه خزایی» است. عزیز نژاد و خزایی که هر دو در این نمایش بازی می کنند از «پرستو گلستانی»، «صحرا اسداللهی» و «میلاد مرتضوی» نیز در کارشان استفاده کرده اند. مزون به تهیه کنندگی «معصومه خزایی» هر شب در سالن ۳، پردیس تئاتر شهرزاد به روی صحنه می رود.

مزون اتفاق خوبی در این روزهای تئاتر است، چراکه از قصه، مهم ترین عنصر ارتباط با مخاطب بهره برده است. مزون به خوبی داستانش را شروع کرده و روایتش را درست و گام به گام تعریف می کند. روایتی که زیاد تئاتری نیست و بیشتر به روایتی مناسب سینما پهلو می زند. در مزون نقطه عطف های فیلمنامه نویسی رعایت شده، تعلیق درستی دارد و در نهایت ضربه اش را به خوبی وارد می کند و همین روایت درست باعث می شود مزون چندگام از نمایش های همسان اش جلو بیافتد.

پس از آن، باید به روال درست قصه اشاره کرد. نمایش با تعریفی کلی از فضا و رابطه ها شروع می شود. از دیالوگ ها مشخص می شود که شاهین شوهر آفاق است، آفاقی که دختری جوان دارد و کد هایی داده می شود مبنی بر احتمال رابطه میان شاهین و پری. در این میان ناگهان در مزون پایین می آید و از بیرون قفل می شود و پس از لختی متوجه عمدی بودن این اتفاق می گردیم. حال نقطه عطف اول اتفاق افتاده و آدم های قصه در محلی گیر کرده اند و مانند تمام روایت های همسان، بستری برای بحث، جدل و افشای راز محیا شده است و این اتفاق نیز در طول نمایش می افتد. یکی یکی مشکلات مطرح شده و به آنها پاسخ داده می شود و در نهایت با پاسخ نهایی به نقطه عطف اول، یعنی اینکه چه کسی در مزون را قفل کرده، نمایش تمام می شود. قصه پردازی ای سینمایی و جذاب.

از قصه پردازی متفاوت و جذاب نمایش که بگذریم به دیالوگ های کار می رسیم که به خوبی فضا و روابط را برای ما مشخص می کنند. البته باید به این نکته هم اشاره کرد که با هم حرف زدن شخصیت ها در بسیاری از قسمت باعث می شود که تمرکز مخاطب از یک شخصیت و دیالوگ های او گرفته شود، اما پس از لختی به این محیط و حرف زدن جمعی عادت می کند و چون دیالوگ های مهم چند بار بیان می شود امکان خورده شدن در میان حرف زدن های جمعی نیست و بلاخره به گوش مخاطب می رسد.

نمایش از بازی های قابل قبولی برخوردار است. پرستو گلستانی به خوبی در نقش مادری جوان که دوباره تجدید فراش کرده ظاهر می شود و ارتباط قابل درکی با شوهر و دختر جوانش دارد. او به خوبی با رفتارش نشان می دهد که همسرش خیلی از او کوچکتر است. گاهی او را دعوا کرده و با او پرخاش می کند، گاهی از او حمایت کرده و مانند یک مادر هوایش را دارد. عادل عزیزنژاد نیز در نقش شاهین خوب بازی می کند. او تعادل نداشتن شخصیت شاهین را به خوبی نشان می دهد. گاهی با خنده های پیوسته اش تماشاگر را به خنده می اندازد و گاهی با وحشی گری هایش مخاطب را می ترساند. صحرا اسداللهی هم خودِ پری قصه است. دختری جسور که از طرفی مادر را دور می زند و از طرفی او را سرزنش می کند. او از هیچ کس، نه از مادرش و نه از شاهین حساب نمی برد و به خوبی سر به خود بودنش را که نشات گرفته از زندگی خانوادگی اش است، نشان می دهد. حامد، کارگر سر به زیر مزون هم به خوبی حس مظلوم بودنش را منتقل می کند، آن قدر که بیننده ناراحت می شود از ظلمی که شاهین به او روا داشته و در پایان نیز همه ما را شوکه می کند.

طراحی صحنه و لباس نمایش هم به نوبه خوب هستند. طراحی صحنه ساده اما کاربردی است. شلوار جین هایی که با نظمی نامنظم روی صحنه گذاشته شده اند، در انتهایی صحنه که به اتاق پرو باز می شود و پلکانی که باعث ساختن میزانسن های خوبی می گردد، به درستی طراحی شده اند. هر چند در اینجا میان روایت رئال قصه و طراحی صحنه غیرواقعی آن، تناقض دیده می شود، اما این تناقض آزاردهنده نیست و مخاطب با کار ارتباط برقرار می کند. لباس های بازیگران که همه جین پوشیده اند نیز انتخاب درستی است. حتی پوستر کار نیز برگرفته از پارچه جین است که مخاطب با دیدن آن پیش از شروع نمایش به فضا نزدیک می گردد.

در این میان مزون ضعف­ هایی هم دارد که می­ توان به گره­ گشایی ساده ­انگارانه انتهایی و جا به جایی اتاق پرو در طول نمایش اشاره کرد. در واقع اتاق پرو در انتهای نمایش، به سمت تماشاگر جلو کشیده می­ شود تا او خونی را که از دستگیره ­ها بیرون می­ زند، مشاهده کند. اتفاقی که در منطق نمایش نمی­ گنجد و دلیلی هم برایش وجود ندارد؛ چراکه با نورپردازی درست و گذاشتن نقطه دید روی درِ اتاق پرو، این اتفاق امکان رخ دادن دارد و نیاز به زیر پا گذاشتن منطق رئال قصه نیست.

اما باز هم باید اشاره کرد که نقطه قوت نمایش مزون، داشتن قصه ای چفت و بست دار است. قصه ای که با مخاطب ارتباط برقرار کرده و باعث می شود مخاطب گنگ از در سالن بیرون نرود. قصه از این لحاظ نیز اهمیت دارد که یک موضوع روز برای روایت انتخاب شده است. بسیار به چشم دیده و یا در روزنامه ها در مورد دزدی پوشاک از مغازه و مزون ها خوانده ایم. زیاد دیده ایم یک مشتری ساده شلواری از یک مغازه دزدی می کند، دیگری روسری می دزدد و همه ی این افراد معمولا یا فرار می کنند و یا گیر می افتند، اما در مزون اتفاق فراتر از یک دزدی ساده است. مزون یک احتمال را نشان می دهد، احتمالی که تلفیقی از سه عنصر دزدی، خیانت و اعتیاد است. سه عنصری که اگر در کنار هم قرار بگیرند می توانند بدترین اتفاقات را رقم بزنند و نمونه اش در نمایش مزون نشان داده می شود. مزون به خوبی می تواند مخاطب را درگیر کند و به فکر «اگرها» بیاندازدش. به اینکه اگر آفاق با شاهین ازدواج نمی کرد، اگر دختر شلوار را ندزدیده بود، اگر شاهین مواد را در شلوار جاسازی نمی کرد، اگر درِ مزون قفل نمی شد و … هر کدام از این اگر ها باعث می شود مخاطب به وجهی فکر کند که این اگر را می سازد و بیشتر به هراس انگیز بودن این سه ضلع مثلث زندگی خراب کن، پی می برد.

 

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران