«در جهان معاصر تصویر دیگر بازتاب واقعیت نیست.»
این جمله محوریت فیلم «سوءتفاهم» است؛ جمله ای که به مخاطب یادآوری می کند با کارگردانی رو به رو است که فلسفه خوانده است. «احمدرضا معتمدی»، فارغ التحصیل رشته اقتصاد از دانشگاه تهران و دکترای رشته فلسفه از دانشگاه علامه طباطبایی است. وی پیش از شروع فعالیت در سینما سالها به نظریه پردازی در حوزه ی مباحث تئوریک هنر و فلسفه زیبایی شناسی در مطبوعات و کتب فعال بوده است.

وی در فیلم سوءتفاهم مرز واقعیت و خیال را بر هم می زند و به گونه ای این عمل را انجام می دهد که تماشاگرانش را از همان ابتدا به دو دسته تقسیم می نماید. دسته ی اول گروهی اند که از این شیوه خوش شان آمده و جذب می شوند و گروه دوم که شاید اکثریت تماشاگران را هم تشکیل دهند، یا سالن را ترک می کنند و یا به زور خود را تا آخر فیلم می کشانند.
معتمدی که خود فیلمنامه سوءتفاهم را نوشته از بازی «مریلا زارعی»، «کامبیز دیرباز»، «هانیه توسلی»، «پژمان جمشیدی»، «اکبر عبدی»، «مهدی فخیم زاده» و «آرش نوذری» سود جسته و دوربین «پیمان شادمان فر» را هم به خدمت گرفته است.

در خلاصه داستان فیلم چنین آمده است: « گاهی میان مشاهده و واقعیت فاصله است، برای یافتن حقیقت دقت و آگاهی لازم است… وقتی عشق دست مایه کلاهبرداری می شود، شاید جای ظالم و مظلوم تغییر کند… اینجاست که عاشق واقعی باید تاوان دهد تا از فریب مبرا شود… این فیلم شما را به اندیشیدن پس از تماشا تشویق می کند.»
فیلم داستانی لایه لایه دارد. در واقعیت اول با دستیار کارگردانی (کامبیز دیرباز) رو به رو هستیم که به دختر جوانی (هانیه توسلی) وعده ی بازی داده است. دختر بازیگر نیست و استعدادش را هم ندارد، اما برای بازی در این فیلم حاضر می شود پول ساخت آن را فراهم کند. به این صورت که به طور خودخواسته نقش ربوده شده را بازی کرده و گروه، پدر دختر (اکبر عبدی) را تلکه می کند. پول به گروه می رسد و تازه متوجه لایه دوم می شویم. لایه دوم صحنه هایی است که تا الان بازی شده است. این صحنه ها بخشی از فیلمی بوده که گروه در تلاش برای ساختن آن است. این دومین لایه و واقعیت فیلم است. گروهی که سرپرستی اش را رئیس (مریلا زارعی) بر عهده دارد و گمان می کنیم او همه ی کاره این جمع است؛ گمانی که واقعیت سوم آن را بر هم می زند. واقعیت سوم رئیس دیگری را رو می کند که پدر دختر ربوده شده است. شاید واقعیت چهارم فیلم را هم بتوانیم دوربین مخفی بالای سر پدر دختر در نظر بگیریم که نشان می دهد او نیز زیر دست است و پای عنصر قوی تری در میان است؛ عنصری که شاید خود فیلمساز یعنی معتمدی باشد و شاید کسی دیگر.

سوء تفاهم فیلم عجیبی است، فیلمی که از روال عادی و خطی داستان گویی دور شده و چنان مخاطب را گیج می کند که برای فرار از این گیج شدن ترجیح می دهد سالن را ترک کرده و یا لقب «فیلم بد» را به آن القا کند.
سوءتفاهم بی شک فیلمی تفکر برانگیز است، اتفاقی که قطعا فیلمساز هم دنبالش بوده و خواسته مخاطبش را به چالش بکشد. او از همه ی توانی که داشته برای این به چالش کشیدن استفاده کرده و در این راه موفق هم شده است. اما شاید مهم ترین دلیلی که سوءتفاهم موردِ سوءتفاهم اهالی سینما و مخاطبانش قرار گرفته، اکران در گروه نادرست باشد. گروه اصلی سینمای ما ظرفیت فیلمهایی چنین غریب و متفاوت را ندارد. مخاطب عامه ی سینما در این سالها به وضوح نشان داده که نمی خواهد فیلمی خارج از عرفِ ذهنی اش ببیند؛ مخصوصا اگر فیلم نیاز به تفکری بیشتر از معمول داشته باشد. مخاطب سینمای عام ترجیح می دهد فیلم های سرراست تری را ببیند. البته می توان به او حق هم داد. سوء تفاهم فیلمی گیج کننده است و تا پایان مخاطب را درگیر این موضوع می کند که فیملساز چه می خواهد بگوید. برای کشاندن مخاطب مرتبط به این فیلم در سینما بهتر بود، سوءتفاهم در گروه هنر و تجربه اکران می شد. گروهی که برای نمایش فیلم های خاص طراحی شده و مخاطبش می داند قرار نیست فیلمی ببیند که مانند فیلم های گروه اصلی سر راست و گاهی بیش از حد سرراست است. مخاطب هنر و تجربه می داند قرار است یا با فرمی متفاوت یا با قصه ای عجیب و یا با موضوعی حوصله سربَر و شاید جذاب رو به رو شود. هر چه هست می داند فیلم عادی نیست و نباید از آن توقع سریع جذب شدن داشته باشد.

برای نمونه می توان به فیلم های «شهرام مکری» اشاره کرد که پیچیدگی قصه و فرم از ویژگی های بارز آن است؛ ویژگی ای که سوءتفاهم نیز از آن بهره برده. مکری فیلم «ماهی و گربه» را تا مدت ها به روی پرده ی هنر و تجربه داشت، فیلمی که به شدت مورد استقبال مخاطب خاصش قرار گرفته و حتی توانست مخاطبان عام را هم به گروه هنر و تجربه بکشاند. پس از آن می توان به «هجوم» این کارگردان اشاره کرد. فیلمی با فرم و قصه ای پیچیده تر از قبلی که باز هم مخاطبانِ مکری سالن های هنر و تجربه را پر کردند. مخاطبانی که می دانند قرار است فیلمی از جنس خاص و با ویژگی های عجیب ببیند. مکری با انتخاب گروه هنر و تجربه هم به مخاطبان خود احترام گذاشته، هم نوع فیلمسازی اش را نشان داده و به نوعی جلوی اعتراضات و نقد های نامرتبط را گرفته است . با این حساب می توان به مخاطبان سوء تفاهم حق داد از این فیلم شاکی باشند و از اینکه درکش نکرده اند گِله کنند. اگر سوءتفاهم در گروه هنر و تجربه اکران می شد، می توانست اکران موفق تری داشته و نقد های عمیق تر هم از مخاطبانش بگیرد.
سوء فاهم فیلمی است که برای دیدن و فهمیدنش نیاز به کمی تحقیق در مورد فیلمساز و مباحث فلسفی مورد نظر او دارد. فیلمی که اگر مخاطب به مسائل مورد نظر فیلمساز آگاه باشد، می تواند ارتباط بیشتری با آن برقرار کند، البته این موضوع هم تضمینی بر درک فیلم و جهان مورد نظر فیلمساز نیست.

احمدضا معتمدی، فیلمساز جسور و ریسک پذیری است که در جامعه ی نامتفکر ما، دست به ساخت فیلمی زده که ریسک فهمیدنش پایین است. احتمالا او با تمام تجربه ی فیلمسازی اش فهمیده که این گونه فیلم ها در سینمای ما موفق نخواهد بود، مخصوصا اگر در قصه پردازی و اجرا نیز لنگش داشته باشد. سوءتفاهم فیلمی متفاوت برای مخاطبی است که دوست دارد نوع جدیدی از چالش را تجربه کند و خود را به تفکر وا بدارد یا حداقل بعد از اتمام فیلم دنبال مفهومی برای واقعیت بگردد.
پاسخ دهید