رونمایی درکن
در حاشیه آخرین دورهی جشنوارهی کن، نیکلاس ویندینگرفن ، فیلمساز موردتوجه سالیان اخیر جشنوارهی کن از دو اپیزودِ سریال مورد انتظارش رونمایی کرد. در تاریخ جشنواره کن، این دومین بار بود که یک «سریال تلویزیونی» اکران میشد.
مورد قبلی مربوط میشد به تویین پیکسِ دیوید لینچ. همین شاید به اندازه کافی اعتبار این سالهای ویندینگرفن را به عنوان یک فیلمساز مستقل و متفاوت نشان دهد.
سریالِ آقای ویندینگرفن با نام بامزهی «برای جوانمرگ شدن زیادی پیری» -که خودش آن را یک فیلم ۱۳ ساعته توصیف میکند– مدتی است که بهطور کامل و گسترده عرضه شده است.
به بهانه پخش این سریال در آراد مگ نگاهی داریم به جهان عجیب و غریب فیلمسازی ویندینگرفن و کاراکتر ویژهی او. کسی که حتی وقتی یک سریال تلویزیونی برای پخش گسترده میسازد، جهان و سلایق شخصی خودش را با لجاجت تمام به بیننده تحمیل میکند.
مورد آشنای «کشتار با ارهبرقی در تگزاس»

وقتی در دههی ۷۰ میلادی- از طلاییترین دهههای تاریخ سینما- و آن هم در یک خانوادهی کاملاً سینمایی-پدر و مادر هردو فیلمساز و تدوینگر- متولد شوی، اصلاً عجیب نیست که بعدها تبدیل به یک فیلمساز مهم شوی.
طبق صحبتهای خود ویندینگرفن در مورد کودکیاش، والدین او از عشاق موج نوی سینمای فرانسه بودهاند. خود نیکلاس اما به طرز کنایهآمیزی خورهی فیلمهای مستقل امریکایی میشود.مخصوصاً فیلمهای ارزانقیمت ژانر وحشت. همان فیلمهایی که میدانیم در همه جای دنیا طرفداران خاص خودش را داشته است.
ویندینگرفن از فیلم «کشتار با ارهبرقی در تگزاس» به عنوان اولین فیلم الهامبخشی یاد میکند که او را برای ورود به حرفه فیلمسازی تحریک میکند. کشتار با اره برقی… -شاید کالتترین ترسناک تاریخ سینما- چنان تأثیری روی نیکلاس جوان میگذارد که به وضوح میتوان ردپایش را لااقل در فیلمهای اولیه او دید.
ویندینگرفن بعدها در سومین قسمت از سهگانهی درخشان Pusher اش، یکی از صریحترین صحنههای کشتار و سلاخی با ارهبرقی را خیلی مشمئزکنندهتر از نمونه امریکاییاش به تصویر میکشد.
دلالان مواد

ویندینگرفن با همان اولین فیلمش در سال ۱۹۹۶ که در واقع اولین قسمت از سهگانه موفق Pusher بود نام خودش را به عنوان یک فیلمساز تازهنفس و آینهدار مطرح کرد.
دو قسمت بعدی Pusher با چند سال فاصله در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ ساخته شد. داستان و حال و هوای این سه فیلم حول و حوش روابط باندهای فروش مواد مخدر و قاچاق اعضای بدن انسان میگذشت. شخصیت اصلی هر سه فیلم معمولاً فردی بود که سعی داشت خودش را از منجلاب این گروهها رها کند.
اغراق نیست اگر سه گانه Pusher را از بهترین فیلمهای دنبالهدار تاریخ سینما بدانیم. این فیلمها برخلاف نمونههای مشابه، فیلم به فیلم بهتر و درخشانتر از آب درآمدند. و در اوج تمام شدند. ویندینگرفن علیرغم عطش هواداران این سه فیلم، هیچگاه سراغ ساخت قسمت چهارم آنها نرفت.
دیگر فیلم موفق این دوران کاری ِ ویندینگرفن، Bleeder بود. فیلمی که گروه بازیگران Pusher از جمله مدس میکلسن که آن سالها در اوج جوانی بود را در خود داشت. فیلم هر چند به اندازه Pusher ۱ موفق نبود، اما موقعیت ویندینگرفن را به عنوان یک فیلمساز جدید تثبیت کرد.
از برانسون تا نخل طلا

بعد از موفقیت Pusher ۳ در سال ۲۰۰۵، ویندینگرفن به فاصلهی سه سال، اولین فیلم خود را بهطور کامل خارج از دانمارک میسازد. نتیجه یکی از بهترین فیلمهای کارنامهی کاری ویندینگرفن است: Bronson با بازی ِ درخشان تام هاردی که آن سالها هنوز تبدیل به یک ستاره بینالمللی نشده بود.
قصه برانسون بر اساس داستان واقعی زندگی مایکل پترسون، زندانی جنجالی تاریخ سیستم قضایی بریتانیاست که بعد از محکومیت به دلیل سرقت مسلحانه به هفت سال زندان محکوم میشود اما بعد به دلیل بدرفتاریهای دنبالهدار در زندان، دوران حبسش به ۳۰ سال میرسد.
فیلم عملاً تبدیل به یک رسالهی دستاول از خشونت و جنون میشود. آنقدر که عدهای از منتقدان آن را با «پرتقال کوکی» اثر جنجالی کوبریک بزرگ، مقایسه میکنند.
بعد از برانسون، ویندینگرفن مجدداً به دانمارک برمیگردد و فیلم عجیبِ «خیزش والهالا» را –باز هم با نقشآفرینی مدس میلکلسن– میسازد. فیلم یک روایت تاریخی-اسطورهای ِ دیریاب و غریب دارد و کمتر کسی میتواند با آن ارتباط برقرار کند.
بعد از عدم موفقیت خیزش والهالا، ویندینگرفن به امریکا میرود و راندن (Drive) را میسازد. راندن که نخل طلای بهترین کارگردانی کن را برای ویندینگرفن به ارمغان میآورد، خیلی زود تبدیل به یکی از محبوبترین فیلمهای سال میشود.
صحنههای تعقیب و گریز فیلم با کارگردانی درجهیک ویندینگرفن، فیلمبرداری و نورپردازی هوشمندانه فیلم و البته شمایل ِ نظرگیرِ رایان گاسلینگ با آن سوئیشرت ِ سفید که نقش عقربی طلایی بر پشتش دارد، در قامت یک کاراکتر ساموراییوار، راندن را تبدیل به یک فیلم کالت و بهیادماندنی میکند.
راندن تنها فیلم ِ ویندینگرفن است که او هیچ نقشی در فیلمنامه آن نداشته است. فیلمنامه خوب راندن را حسین امینی، فیلمساز و نویسندهی ایرانی بر اساس نوولی از جیمز سلیس نوشته است.
مهارت ویندینگرفن در درآوردن صحنههای سکوت، استفاده خلاقه از رنگ و نور و استفاده از موسیقی الکترونیک و دیگر نقاط قوت سبک کارگردانی ویندینگ رفن همگی در راندن به طرز مطلوب و دلچسبی بقاعده و اندازهاند. تناسبی که شاید در فیلمهای بعدی او هیچگاه رعایت نشد
من نمیخواهم یک فیلمساز تجاری باشم!

فکر میکنید بعد از موفقیت چشمگیر درایو، مسیر فیلمسازی ِ ویندینگرفن به چه سمتی رفت؟ اگر فکر میکنید که او وارد جرگهی فیلمسازان هالیوودی و پروژههای گرانقیمت شد، سخت در اشتباهید.
شاید این برای هر فیلمساز دیگری یک فرصت محسوب میشد، اما از دید فیلمساز شوریدهی ما این یک تهدید بود. این را لئو کورفیکسن، همسر ِ ویندینگرفن، که خود یک بازیگر و کارگردان فیلم است در مستندی که دربارهی زندگی شوهرش ساخته به خوبی نشان میدهد.
در مستند خانم کورفیکسن، جایی در راه اکران فیلم «تنها خدا میبخشد»، ویندینگرفن در اوج استرس و استیصال است و ناراحت از اینکه حالا همه انتظار فیلمی همچون راندن، با یک رایان گاسلینگ دوستداشتنی از او دارند. اما او این را نمیخواهد.
ویندینگرفن در یک دهنکجی کامل به موفقیت تجاری درایو، دوباره بار و بندیلش را جمع میکند و این بار همراه با رایان گاسلینگ به تایلند میرود. «فقط خدا میبخشد» یک نئو نوآر ِ عجیب و خشن با مضامین و تصاویر استعاری از آب درمیآید. فیلم در کن فحش میخورد و هو میشود. به نظر میرسد ویندینگرفن به هدف خود رسیده است!
فیلم بعدی او در ادامهی همین مسیر است. «شیطان نئونی» که همچنان خیلیها در کن منتظر دیدنش بودند حتی بیشتر از «فقط خدا میبخشد» فحش میخورد. یک فیلم نمادپردازانه با افراط کامل در نورپردازیهای پرکنتراست. البته فیلم به خاطر جسارت و بداعتهای بصریاش در میان جمع اندکی از منتقدین- از جمله منتقدان کایهدوسینما– مورد تحسین قرار میگیرد.
نکتهی روشن در مورد دو فیلم اخیر ویندینگرفن، حجم اندک وقایع داستانی و تاکید و عزم جزم او برای تصویرگری و جلوهگری بصری است. چیزی که شاید هویت مستقل او را ساخته باشد اما بیش از پیش مخاطبانش را ناراضی و مأیوس کرده است.
جنایات نئونی

حالا کمتر از یک ماه است که سریال «برای جوانمرگ شدن زیادی پیری» – که دومین اثر تلویزیونی ویندینگرفن محسوب میشود- از طریق شبکه اینترنتی آمازون بهصورت یکجا در قالب ده اپیزود در دسترس بینندگان قرار گرفته است.
شخصیت اصلی سریال یک افسر پلیس با بازی مایلز تلر است که موفق میشود به عنوان کارآگاه وارد دایره جنایی شهر لسآنجلس شود. او همزمان از طریق یک گنگ زیرزمینی درگیر یک سری جنایات و تسویهحسابهای مافیایی است.
مثل غالب آثار اخیر ِ ویندینگرفن با یک ریتم خیلی با طمانینه و کند و کشدار طرفیم که احتمالاً اکثر مخاطبین سریالهای مرسوم روز را مأیوس میکند. خود ویندینگرفن هم در مصاحبه خود با رندی اشاره کرده است که یک سریال تلویزیونی معمولی نساخته و این یک فیلم بلند ۱۳ ساعته است.
اگر سریال را دیده باشید حرف ویندینگرفن را تأیید خواهید کرد. نماها و تصاویر در نهایت دقت و وسواس خاص ِ بصری ویندینگرفن طراحی شدهاند. و نکتهی جالب حضور داریوش خنجی فیلمبردار درجهیک ایرانی در اولین همکاریاش با ویندینگرفن است که بسیار چشمنواز است. هیچ بعید نیست که این همکاری ادامه پیدا کند.
مضمون غالب سریال- باز هم به سیاق آثار اخیر ویندینگرفن– تباهی مردانیست که تا خرخره در جنایت و شرارت و گناه فرو رفتهاند. تصاویر آشنای ویندینگرفن در دیگر فیلمها که آدمها را در قابی منجمد شده از فساد و تباهی به تصویر میکشد در اینجا نیز تکرار شده است.
همچنان به سبک خود ویندینگرفن ایدهها و مضامین ِ فمینیستی در قالب شخصیتهای زن قدرتمند و کاریزماتیک در این سریال نیز به وضوح قابل ردگیری است. همینطور ایدههای آخرالزمانی مخصوص فیلمساز که در فیلمهای پیشین نیز به وفور شاهدش بودهایم.
اگر بتوانید با ریتم کند سریال کنار بیایید احتمالاً دیدن آن برایتان تجربهی متفاوتی از دیگر سریالهای مرسوم رقم میزند.
بازیسازی و مدیریت وبسایت سینمایی

فعالیتهای کاری نیکلاس ویندینگرفن البته محدود به کارگردانی فیلم و سریال نمیشود. او که طی سالهای گذشته کمپانی فیلمسازی شخصی خودش را نیز سامان داده بود چند سالی است که به حیطهی بازیسازی نیز وارد شده است.
ویندینگرفن همراه با گییِرمو دل تورو در پروژهی بلندپروارانه و مورد انتظار ِ هیدئو کوجیما، غول افسانهای عرصه بازیسازی همکاری داشته است. این بازی با نام Death Stranding در سال جاری عرضه خواهد شد.
رفن همچنین در سال گذشته وبسایت جدیدی با نام و آدرس ByNWR.com راهاندازی کرد که در واقع یک مجلهی تخصصی سینمایی است که در هر فصل با یک سردبیر مهمان اداره میشود. او در این وبسایت به علایق و سوگلیهای سینماییاش از سینمای مستقل امریکا ادای دین میکند.
پروژههای آینده
رفن طی سالهای اخیر همواره درگیر پروژههای مختلفی بوده که خیلی اوقات به نتیجه نرسیدهاند. از جمله آنها سری فیلمهای جیمز باند بود که در نهایت رفن پیشنهاد ساخت آنها را رد کرد. بر اساس اخبار جدید او در پیشتولید یک سریال جنایی تازه با نام «ایتالیاییها» ست که داستان یک تیم پلیس ایتالیایی-فرانسوی را روایت میکند که در دپارتمانی در پلیس پاریس فعالیت میکنند.
همچنین «سکوت انتقامی» همچنان در لیست پروژههای آیندهی ویندینگ رفن قرار دارد. فیلمی با حال و هوای جاسوسی که قرار است با بازی مدس میکلسن در توکیو ساخته شود و گویا شباهتهای زیادی به فیلم خیزش والهالا دارد.
پاسخ دهید