نقد فیلم «قصر شیرین»

جلال، برای بردن ماشین همسرش، شیرین، به خانه ی خواهر او آمده است. شیرین در بیمارستان بستری است و خواهر با دیدن جلال، مسئولیت فرزندان شیرین را به او واگذار می کند. جلال در این موقعیت ناخواسته مجبور می شود با فرزندان راهی جاده شده و به سوی خانه اش روان شود.

فیلم قصر شیرین

فیلم قصر شیرین آخرین ساخته ی «رضا میرکریمی»، یک فیلم جاده ایِ خوش ساخت و خوش ریتم است اما دیر شروع می شود. شروع فیلم تا رسیدن به داستان اصلی جلال و شیرین و باز شدن رابطه ی شخصیت ها با هم بیش از حد معمول طول می کشد و مخاطب مدت زیادی منتظر می ماند تا ببیند مردی که برای بردن ماشین آمده، چه نسبتی با زن، راننده ی موتور و کودکان دارد و اصلا چرا به اینجا آمده است.

بازیگران فیلم از برگ های برنده آن هستند، در این میان اما بازی دو کودک فیلم «نیوشا علیپور» در نقش سارا و «یونا تدین» در نقش علی، تحسین برانگیز است. بازی برون گرای دخترک خردسال فیلم دقیقا رو به روی بازی درون گرای علی قرار می گیرد و زوجی می سازد که به نوعی همان شیرین و جلال محسوب می شوند.

فیلم قصر شیرین

شیرین در فیلم حضور فیزیکی ندارد اما وجودش در تمام صحنه ها حس می شود. او به خوبی در تار و پود داستان رخنه کرده و شخصیت پردازی اش دقیق است. او زنی عاشق فرزندانش است، این موضوع از سی دی شعری که در ماشین پخش می شود، تا وسائل بچه ها که در تمام ماشین یا قول سارا شرکت، پخش شده و حتی دوچرخه ای که برای علی خریده، مشخص است. او در تربیت کودکانش تمام توانش را به کار گرفته و آنها را در حد خود مستقل باور آورده است، آن قدر که بتوانند در نبود او با خاله شان زندگی کنند یا با پدری همراه شوند که مدت هاست او را ندیده اند. شیرین حتی به علی کارت پول داده تا بتواند با آن نیازهایشان را برآورده کند.

شیرین نه تنها در زندگی کودکانش حضور جدی دارد، بلکه حضور پررنگ او در زندگی جلال نیز حس می شود. او از جلال برای بچه هایش پدری رویایی ساخته و چنان اعتمادی از او در دل فرزندان ایجاد کرده که آنها بتوانند این پدر نامهربان و اخمو را تحمل کنند و همراهش شوند. شیرین برای جلال در زندگی کم نگذاشته است. وقتی جلال که راننده بنز ده تن بوده، سهوا کسی را می کُشد، شیرین تمام قد پشت او در می آید و حمایتش می کند؛ اما در میان طرفدار حق نیز هست. او جلال را وقتی پنهان شده بود، لو می دهد و گویی همین موضوع باعث شده تا جلال همه ی خوبی ها او را فراموش کند. شیرین طرفداری از حق را به فرزندانش نیز یاد داده است و این موضوع در علی خود را نشان می دهد. زمانی که پلیس جلال را برای سرعت بالا کنار کشیده و جریمه اش می کند، علی طرف پلیس را گرفته و سبقت های نا به جای پدرش را هم یادآور می شود.

فیلم قصر شیرین

هر چقدر شخصیت پردازی شیرین واضح و مشخص است، شخصیت جلال در هاله ای از ابهام قرار دارد. دلیل رفتارهای عجیب و حتی متناقض جلال در بسیاری صحنه ها مشخص نیست و دست خوش حدس و گمان مخاطب می شود. مهم ترین ابهام شخصیتِ جلال، تلاش او برای نپذیرفتن مسئولیت فرزندانش است. اینکه چرا او این قدر اصرار دارد کودکانش را خانه خاله شان بگذارد مشخص نمی شود. اولین دلیل این امر را می توان وجود همسر دوم جلال، نجمه دانست. اما با آشنایی با او متوجه می شویم که جلال آن قدر برای این زن ارزش و احترام قائل نیست که بخواهد به خاطر او از فرزندانش دست بکشد. جلال کلا با داشتن فرزند مخالف است. این موضوع را نجمه در بحث هایش با او بیان می کند اما اگر او مخالف فرزند است چرا از شیرین دو بچه دارد؟!

نوع رابطه ی جلال و شیرین نیز مشخص نمی شود. جلالی که اجازه داده دستگاه را از همسرش جدا کنند تا بمیرد، کسی که قلب همسرش را پنجاه میلیون تومان فروخته است و در همان روز آمده تا ماشین او را ببرد، چطور می تواند هنوز روی این زن تعصب داشته باشد و به خاطر او سیلی ای به گوش همکارش بزند؟ او که انکار می کند به خانواده اش سر زده و برای فرزندانش هدیه خریده است، چطور نام شیرین را با عنوان رضا در گوشی اش سیو کرده و با او تماس داشته است؟ او حتی برای نجمه نیز ارزشی قائل نیست که بتوانیم تناقضات رفتاری اش را به خاطر ازدواج دوم و حضور نجمه بدانیم.

فیلم قصر شیرین

جلال را می توان مردی کینه توز در نظر گرفت که از شیرین دلگیر است به این خاطر که او تنها در یک موقعیت طرف حق را گرفته و جلال لو داده است. جلال برای اثبات دلخوری اش از او، شیرین و فرزندانش را رها کرده، همسر دیگری گرفته و حتی در تیر خلاص قلب او را فروخته است. اما اینها تنها گمانی زنی مخاطب در مورد شخصیت جلال است و نمی توان با توجه به اتفاقات و دیالوگ های فیلم به این درستی این موضوع پی برد.

دیگر شخصیت های فیلم قصر شیرین، به اندازه پرداخت شده اند. باجناق جلال در حد مردی که واسطه جلال و برادران شیرین است و به اندازه ظاهر شده. حتی برادران عصبانی شیرین نیز به اندازه ظاهر شده اند و می شود با تمامی شخصیت های فرعیِ فیلم همذات پنداری کرد. با خواهری که نگران و گریان است و برادرانی که از دست داماد نامردشان، عصبانی و از مرگ خواهر داغدار اند. با شیرینی که حضور فیزیکی ندارد نیز می توان همراه شد و با توجه به شخصیت پردازی اش پذیرفت که در ذهن کودکانش از پدرشان مردی بسازد که در قصر زندگی می کند. اما جلال را با وجود بازی خوب «حامد بهداد» نمی توان درک کرد. رابطه ی جلال با شیرین، با فرزندانش، با همسر دومش و با اعضای خانواده شیرین در هاله ای از ابهام قرار دارد و تا آخر قصه نیز در این هاله می ماند.

فیلم قصر شیرین

فیلم قصر شیرین که نامش یادآور شهری در دوران جنگ است، به آن دوران ارتباطی ندارد، بلکه تنها داستان رویای زنی است که در ذهن بچه هایش قصری بزرگ ساخته است؛ قصری که روزی بچه ها به جای خانه ی زهوار رفته شان در آن زندگی خواهند کرد.

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران