نقد فیلم «تالان»

«تالان» را ببینید. تالان را ببینید. تالان را ببینید.

این جمله را باید روزی هزار بار و به هزار نفر گفت که تالان فیلم مهمی است و باید دیده شود. مهم نه از این جهت که فیلمی با شاخصه های سینمایی عالی و قصه پردازی ای بی نقض باشد، بلکه تالان از این جهت مهم بوده که یک هشدار است. تالان چراغ قرمز روزهای جنگ است که باید به آن واکنش نشان داد و متوجهش بود قبل از اینکه بمب ها روی سرمان بریزند و نابودمان کنند.

روزهای جنگ، وقتی نخستین بمب های رژیم عراق روی سر مردم خرمشهر ریخت و مردم متوجه شدند جنگ شروع شده، با لباس تن شان و بی آنکه چیزی از زندگی بردارند، از شهر گریختند. آنها خانه هایشان را جا گذاشتند، وسائل شان را جا گذاشتند، خاطراتشان را جا گذاشتند و برای زنده ماندن در این جنگ به شهرهای کم خطر گریختند. حال نیز همین اتفاق دارد می افتد. ۴۷ درصد از مردم روستاهای خراسان، زندگی شان را دست نخورده، تمیز و مرتب جای گذاشتند و به شهرها کوچ کردند، این بار هم برای زندگی و رسیدن به مایه ی حیات «آب».

تالان اخطار می دهد که بحران آب فراتر از جدی است و باید تلاشی بیشتر در این راستا صورت بگیرد. تلاشی فرای چند بیلیبورد تبلیغاتی و پیام های تلویزیونی. تالان از کشتی ای می گوید که سوراخ شده و همه ی ساکنانش غرق خواهند شد، این واسط خراسان به این سوراخ نزدیک تر است و زودتر غرق می شود اما بی شک این بحران کل کشتی را به زیر خواهد کشید، اگر فکری برای این نشتی اندیشیده نشود. تالان از آخرین نبض های زمین می گوید. زمین در مرحله احیاست و هنوز می شود برایش کاری کرد، اما وای به روزی که این مرحله بگذرد! دیگر هیچ وقت ایران، محلی برای زندگی نوع بشر نخواهد نشد.

مهم ترین ویژگی تلان این است که بی پروا هشدار می دهد و ابایی ندارد از اینکه انگشت اتهامش را به سوی دولت و دولتمردان بگیرد. تالان از سیاست های غلط و مخرب این سالها می گوید، از رانت بازی و حربه هایی که باعث آسیب زدن به زمین شده است. برای این منظور محدوده ی مورد جستجویش را در حد خراسان کوچک می کند تا بتواند اعداد و ارقام درستی ارائه دهد. او از دشت ممنوعه مشهد می گوید که قبل از انقلاب با هشتصد حلقه چاه، حفر چاه جدید ممنوع اعلام شده بود و حالا تعداد چاه های مجازش به بیش از هفت هزار رسیده و غیرمجازها هم عددی در همین حول و حوش است، اگر بیشتر نباشد.

تالان دست روی نمایندگان مجلس می گذارد که گویا مجلس شورای اسلامی را محفلی خانوادگی دیده اند تا تصمیمات مستتقیم مربوط به دور و بری هایشان را آنجا بگیرند. یکی از این تصمیمات مخرب، تعیین تکلیف چاه های نامشخص تا سال ۱۳۸۵، در سال ۱۳۸۹ بود. تصمیمی که به قول کارشناس تالان تماما رانت خواری بوده و اشتباه محض و فاجعه ی قرن. این تصمیم یعنی قانونی کردن چاه هایی که تا به حال قانونی نبوده اند. یعنی تجلیل از دزدهایی که آب این ممکلت را برده اند و دادن مجوز رسمی به آنها که بیشتر و قانونی بدزدند. این یکی از تبعات مخرب این قانون بود. مهم ترین ضربه بعد از این وارد شد، زمانی که تعداد چاه ها به شدت افزایش یافت و اعلام شد که این چاه قبل از سال ۱۳۸۵ حفر شده است. تالان بی پروا از این تصمیمات زندگی بر افکن و بی خردانه مجلس شورای اسلامی صحبت می کند.

تالان از نشست زمین می گوید. بزرگترین شکاف در زمین به طول چندیدن متر نزدیکی نیشابور و نزدیک خط آهن تهران – مشهد قرار دارد. شکافی که در صورت بیشتر شدن، فاجعه ای زیست محیطی و انسانی وحشتناکی به جا خواهد گذاشت. تالان می گوید که هر سه میلیمتر نشست زمین در هر جای دنیا، یعنی بحران و کارگروه بحران برای بررسی این نشست تشکیل خواهد شد؛ اما در ایران نشست زمین سیصد میلیمیتر است و هیچ اتفاقی هم نیافتاده است. گویی مسئولین ما یا خواب هستند و یا آن قدر خیالشان در کشور دیگری راحت است که دلشان برای این آب و خاک نمی سوزد.

تالان حکومت ها را به دو دسته ی صاحبخانه و مستاجر تشبیه می کند. صاحبخانه دلش برای خانه می سوزد و حاضر نیست یک میخ اضافه به دیوارش بکوبد، اما امان از مستاجرها مخصوصا اگر بی فکر هم باشند. تالان حکومت فعلی را مستاجری بی انصاف می داند که دارد تمام بهره کشی اش را از خانه می کند، به همه جای خانه ضربه می زند و دلش نمی سوزد که اینجا خانه ی او هم هست. انگار خیالش برای رفتن به خانه ای بهتر آن قدر محکم هست که دلش برای این خانه نسوزد. اگر واقعا حکومت فعلی، ایران را سرزمین خود می دانست، آیا می توانست این طور بی رحمانه اصل و بنیاد زندگی یعنی آب را نابود کند.

تالان از اعداد و ارقام حرف می زند و حرفهایش را با اعداد مستند می کند. تالان می گوید که سالانه در دنیا زیر سی درصد از آبهای قابل جایگزینی مانند آب های زیر زمینی استفاده می شود اما در ایران بیش از نود درصد و در خراسان صد و سی درصد از آب های زیرزمینی استفاده می شود که همین باعث شکاف های عمیق زمین شده و فرو ریختن های آن شده است.

تالان از مردم و کشاورزها نیز می گوید، از مشکل بی آبی که گریبان روستاییان را گرفته، از روستاهایی که همه ی امکانات مانند برق، گاز، اینترنت، راه و جاده و همه چیز دارند به جز آب و حالا خالی از سکنه اند. تالان از رانده شدن این روستاییان به حاشیه ی شهرهای بزرگ می گوید و از دنیای بزهکاری که در حاشیه ها وجود دارد، حتی جنگ سوریه را هم ناشی از همین حاشیه نشینی شهر های بزرگ به دلیل بحران آب می داند. مردمی که آتش زیر خاکسترند و با اندک جرقه ای شعله خواهند گرفت.

جنگ آب شروع شده، اصفهانی ها زاینده رود را برای خود می خواهند و یزدی ها برای خود. جنگ آب شروع شده و این جنگ تنها جنگی است که می تواند ایران را از بین ببرد. داعش و آمریکا و جنگ های خارجی بی شک به اندازه ی بحران آب مهم نیست. دولت باید دست از باج دادن به مردم به واسطه ی آب بردارد و فکری اساسی برای این مهم بکند. فکری که قطعا کشیدن آب از دریای عمان به خراسان راه حلش نیست.

تالان را باید دید به خاطر محتوایی که از آن حرف می زند. محتوایی که قدر مهم و حیاتی است که ساختار اثر را در لایه های بعدی قرار می دهد. کارشناسانی که در تالان حرف می زنند بی پروا و دلسوزانه سخن می گویند و می شود نگرانی شدیدشان را از میان واژه ها دریافت. نگرانی ای که گویا هنوز به دولتمردان نرسیده و کاش می شد مسئولانی که ایران را به این روز انداخته اند روی صندلی سینمای گروه هنر و تجربه نشاند و مجبورشان کرد چندیدن بار این فیلم را ببیند تا پی ببرند بی خردی شان چه بلایی سر ایران زمین و مردمش آورده است. کاش می شد صدای گریه ی کشاورزان را در گوش شان پخش کرد و آه بلندشان را شنید، شاید برای این نبض ضعیف کاری کنند قبل از اینکه دیگر نزند.

«تالان» به معنی غارت و چپاول است. فیلم تالان ساخته ی «محمد صادق آهنگی»، مستندی مهم و تاثیرگذار در راستای آگاهی از این چپاول است که ارزش هزاران بار دیدن را دارد و هر بار دیدنش تلنگری است جدی برای پیدا کردن راهکار رهایی از این غارت.

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران