نقد نمایش «قحط‌ الرجال»

تماشاخانه سنگلج، قدیمی ترین تماشاخانه ایران و تنها ترین سالن تئاتر کشور بوده که به اجرای نمایش ایرانی اختصاص داده شده است. در این راستا «قحط الرجال» به نویسندگی و کارگردانی «محمدرضا آزاد فرد» و بازی «حسین رفیعی»، «مهسا ایرانیان»، «الهه پورجمشید»، «جمال فوادیان»، «فیروز حیدرزاده»، «امین اکبری ‌نسب»، «کوروش رخشنده ‌پی»، «علی عطایی ‌حور» و «داوود معینی‌کیا» بر صحنه این تماشاخانه در حال اجرا است.

محمدرضا آزاد فرد، که چند سال پیش نمایش «قحط ­الرجال» را نوشته، این روزهای کشور را برای اجرای آن مناسب دانسته است. بی­شک کمدیِ انتقادیِ قحط ‌الرجال از نیازهای امروز تئاتر ایران است؛ نمایشی که یادمان می ­آورد اوضاع کشور خوب نیست و بی­ کفایتی مسوولان، مردم را ناامید و خسته کرده است. قحط ­الرجال داستان «مطرب مردک‌ خان» است؛ مطربی که هم در عزا می­ خواند و هم در عروسی می ­نوازد. او با زن و دخترش زندگی می ‌کند و دنبال لقمه ­ای نان می‌ گردد. تا اینکه خبر می ­رسد ژنِ خوب شاهی، در او نهفته بوده و حال باید تاج بر سر بگذارد.

داستان درباره خلافت نادرست مطرب مردک‌ خان، بی­ حواسی ­اش به اوضاع ممکلت و چپاول آن توسط نابخردان است. داستان درباره ناآگاهی به مملکت ­داری است، درباره اینکه اگر مردِ سیاست روی تخت نباشد، ممکلت به زیر کشیده می ‌شود و چه بسا شده است. مطرب مردک‌خان، مردی از همین روزگار است که شانس آورده، شاهی مُرده، مملکتی عوض شده و او به منسب خلافت رسیده و حالا اصرار دارد بر سر کاری بماند که نه آن را می ­شناسد، نه آن را بلد است و نه به آن اهمیت می­ دهد.

باید تحسین کرد قلم محمدرضا آزادفرد را که توانسته نمایشی چنین مرتبط به اوضاع امروز ممکلت و چنین ایرانی بنویسد و در بهترین زمان ممکن روی صحنه ببرد. جای قحط ‌الرجال نه تنها در تئاترِ امروز ما، که در ایرانِ امروز ما خالی است. آزادفرد که کارگردانی نمایش را هم بر عهده دارد، به خوبی اِلِمان­ های نمایش ایرانی را در کار پیاده کرده. او از ویژگی­ های نمایش ایرانی از جمله ساز، آواز و رقص بهره برده و با شوخی ­هایش، نمایش را به سمت کمدی رانده است. او از تیپ ­های شناخته ‌شده نمایش ایرانی از جمله «زن‌پوش» و «تلخک» که بعدتر به «سیاه» تبدیل می ­شود درست استفاده کرده و بارِ کمدی و انتقادی نمایش را بین آن دو تقسیم کرده است.

بازیگران قحط ­الرجال خوبند و به درستی از پس نقش خود برآمده ­اند. در این میان می ­توان به بازیِ خوب «داوود معینی ‌کیا» در نقش «محرم ‌خان» اشاره کرد. او تنها بازیگر نمایش است که به طور مستقیم با مخاطب ارتباط گرفته. شوخی ­های مستقیم او با تماشاگر، مخاطب را می‌ خنداند و خنده­ هایی که از کنترل خارج می شود، باعث ارتباط صمیمی ­تر مخاطب با اثر می گردد.

آزادفرد صحنه نمایش را خالی آفریده و فقط سکویی به عنوان تختِ شاهی در آن قرار داده است؛ تختی که نه ارتفاع شاهی دارد و نه زرق و برق آن را. این خود نشانگر بی ‌ارزشی تاج و تختی است که شاید مطرب مردک‌ خان و اهالی منزلش به آن دل بسته ­اند.

قحط ­الرجال با استقبال شدید خانواده­ ها مواجه شده و طیف سنی خردسال تا کهنسال برای دیدن آن روانه تماشاخانه سنگلج شده ­اند، اما شاید درست ­تر بود برای این نمایش رده سنی در نظر گرفته می ­شد تا شوخی های نمایش که بعضاً برای بزرگسالان جذاب ‌تر بوده و از ویژگی چنین نمایش ­هایی است، به گوش کودکان و نوجوانان نرسد، چراکه این نمایش مناسب سن این گروه نیست. شاید رقص و آواز فضایی خانوادگی بسازد اما تمرکزی که کارگردان بر روی رابطه زن پوش و مطرب مرک خان کرده است، قحط الرجال را از نمایشی پاکیزه برای خانواده ها دور کرده و آن را به سمت شوخی های کاملا جنسی برده است.

زن پوش این نمایش که مانور زیادی روی اندام او داده شده، یکی از عنصر های نمایش ایرانی است که آزاد فرد با انتخاب مردی با جثه ی بسیار بزرگتر از دیگر بازیگران و قرار دادن اندام های زنانه برجسته، او را به یکی از پررنگ ترین تیپ های روی صحنه تبدیل کرده است.

زن پوش عنصری در نمایش ایرانی است. سابقه ی حضور مردان در لباس زنانه به سالهای دور باز می گردد. زنان در ابتدا برای رقص و آواز روی صحنه حضور داشتند و در اواخر دوره صفوی از این سِمَت کنار گذاشته شده و در عوض مردان جوان که هنوز صدایشان بمیِ مردانه را پیدا نکرده است، با پوشیدن لباس زنانه، این نقش را به عهده گرفتند. کم کم در تعزیه نیز از مردان برای نقش آفرینی حضرت زینب استفاده شده و زن پوشی به ویژگی نمایش ایرانی اضافه گردید.

اما این روزها در نمایش های ایرانی، زن پوشی بیشتر برای دور زدن خطوط قرمزی است که به نمایش ها اعمال می شود. برای دور زدن رقصیدن و آواز خواندنی که برای زنان این مرز و بوم ممنوع است. حال اگر نمایشی نیاز به استفاده از این ویژگی داشته باشد، مجبور است از زن پوش استفاده کند. اما دور زدن ممیزی ها تنها به رقص و آواز خلاصه نمی شود. زن پوش شخصیتی است که می تواند شوخی های رکیک و گاها جنسی و تماس فیزیکی با مرد مقابل داشته باشد و با این دست کارها خنده آور شود.

در نمایش قحط الرجال نیز زن پوش به شکل برجسته ای انتخاب شده تا فقط شوخی های فیزیکی بین او و مطرب مردک خان خنده به لب آورد؛ خنده ای که از طنازی بازیگران حاصل نمی شود، بلکه این وقاحت است که آن را به وجود می آورد. کاش کارگردان نمایش قحط الرجال در مورد این شوخی های زننده، صرفه جویی کرده و آن را در دیگر بخش های مهم نمایش خرج می کرد.

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران