نقد نمایش « عصر متوسط ­ها »

عصر متوسط ها

 عصر متوسط ها

چارلی و سارا چند سالی می شود که ازدواج کرده اند و در دوران رخوت این ازدواج به سر می برند. سارا، چارلی را به خاطر چیزی نشدنش سرکوفت می زند و چارلی دست به گریبان دوست مشترک شان، ریموند، شده است. ریموند هم دانشگاهی سارا و چارلی است که در یک کشور جهان سوم، ایران، تدریس می کند. چارلی که ریموند را بدبخت تر از خود می داند، از او می خواهند با خود واقعی اش بودن، یعنی نشان دادن ابعاد مختلف بدبختی اش، سارا را به زندگی با چارلی دلگرم کند. ریموند که خودش را بدبخت نمی داند به خاطر چارلی این درخواست را قبول کرده و وارد زندگی این دو می شود.

عصر متوسط ها
نمایش عصر متوسط ها

عصر متوسط ها نمایشی به نویسندگی و کارگردانی «حسن بمبایی چی» است که این روزها با بازی حمید ذکیانی، عباس صابری و غزل نعیمی بر روی صحنه ی سالن کوچکِ تالار مولوی در حال اجراست. این نمایش داستانی از آدم ­های متوسط است که به جایگاه شاخصی در زندگی نرسیده ­اند. آنها در رشته ­ای متوسط، در دانشگاهی متوسط درس خوانده و کاری متوسط دارند. زندگی ­شان یک زندگی متوسط بوده و روابط و دغدغه ­هایشان نیز متوسط است. در این داستان، متوسط بودنِ چارلی سلاحی شده تا همسرش از آن برای سرکوب کردن او و زخم زدن به زندگی مشترک ­شان استفاده کند. عصر متوسط ها در مورد چیزی نشدن است و این موضوع چنان جدی است که به مثابه گناهی بزرگ تلقی می شود.

بمبایی ­چی این نمایش را با نگاهی به داستان «چه بارانی باشد چه آفتابی»، نوشته «کازوئو ایشی گورو» نوشته و به دغدغه­ ای پرداخته است که مربوط به عصر فعلی می­ شود. در عصر حاضر و با رواج فضاهای مجازی، متوسط بودگی به دردی بزرگ تبدیل شده و مردم به هر طریقی تلاش دارند خود را فراتر از متوسط نشان دهند. این موضوع را می ­توان به وضوح در فضایی مانند اینستاگرام مشاهده کرد. آدم های واقعیِ پشت بسیاری از اکانت ­ها، انسان ­هایی معمولی هستند که در فضای مجازی دارای ویژگی­ هایی متمایز و ممتاز می­ شوند. اینستاگرام که این روزها تنها تریبونی است که مردم از آن برای بیان اندیشه ­ها و معرفی خودشان استفاده می ­کنند، تبدیل به فضایی رقابتی شده تا مردم را حداقل در دنیای مجازی از متوسط بودگی نجات دهد.

عصر متوسط ها
نمایش عصر متوسط ها

با توجه به شدید شدن درد متوسط بودن، بمبایی ­چی به درستی دست روی آن گذاشته و این درد را خاص عصر و زمانه فعلی می ­داند. زن و مرد قصه آدم­ های متوسطی هستند که شاید پنجاه سال پیش می ­توانستند در کنار هم به خوشی زندگی کنند. اما همین زندگی آرام و بی ­دغدغه در زمانی فعلی درد محسوب شده و چارلی مجبور می ­شود برای کم کردن این درد، از دوستش مدد بخواهد.

بمبایی چی در بخش کارگردانی نیز با توجه به ابعاد سالن کوچک مولوی به خوبی عمل کرده است. او دو صحنه موازی را خلاقانه در هم تنیده و تلفن زدن چارلی و ریموند را به شکلی جدید روی صحنه آورده است. چارلی به ریموند تلفن می زند، کنار او حرکت می کند و وسائلی را دم دستش می گذارد، ریموند نیز در همین مکان قرار دارد اما در تلفن جواب چارلی را می دهد. این میزانسنِ خلاق، استفاده از درِ بیرونی سالن به عنوان مکانی خارجی و حرکت موازی این دو در کنار هم، در فضای سالن کوچک مولوی به شدت دلچسب شده و نمایش را از یکنواختیِ تصویری نجات می دهد.

نمایش عصر متوسط ها

بمبایی چی بار طنز داستانش را بر روی شخصیت ریموند گذاشته و به خوبی با دیالوگ هایی که جغرافیای ایران را نشانه گرفته است، باعث خنده ی مخاطب شده و کنایه هایی پنهان به نیز اوضاع فعلی ایران می زند. ریموند مردی آمریکایی است که در ایرانِ تحریم شده زندگی می کند اما از زندگی در آن راضی است؛ چراکه معیارهای دیگری مهم تر از پول دارد. این موضوع دقیقا متضاد با اتفاق جاری کشوری است که با توجه به اوضاع اقتصادی اش، هر روز به تعداد کسانی که راه های بیشتری را برای مهاجرت و رفتن از آن را می آزمایند، اضافه می شود. شخصیت ریموند، رفتارها و دیالوگ های او باعث می شود نمایش خسته کننده نبوده و مخاطب با آن همراه شود.

نمایش عصر متوسط ­ها دست روی موضوعی جذاب و به روز گذاشته، اما در پرداخت این موضوع ضعیف عمل کرده است. نویسنده برای مطرح کردن دردِ متوسط بودگی، قصه ­ای از یک زوج و دوست ­شان را روایت می­ کند. قصه ­ای که در مواقع بسیاری بر زیرمتن غلبه کرده و خود دغدغه اصلی می ­شود. زندگی و مشکلات این زوج و شخصیت ریموند و داستان او، بر دغدغه ­ای که نویسنده قصد مطرح کردنش را داشته غلبه کرده و آن را کم رنگ کرده است.

عصر متوسط ها
نمایش عصر متوسط ها

در سوی دیگر پایانِ عجیب و یکباره نمایش نمی ­تواند قصه را به ثمر برساند. داستان در نیمه­ ی خود و قبل از اینکه به نقطه ­ای مشخص برسد، به اتمام رسیده و به عبارتی رها می ­شود. این قصه شروع و میانه دارد، اما به پایان نمی ­رسد و همین موضوع باعث می­ شود عصر متوسط­ ها نمایش کاملی نباشد؛ چراکه روایتش را قبل از اینکه حرفی بزند تمام می کند. ریموند به درخواست چارلی و به قصد تاثیرگذاری روی سارا، وارد زندگی این زوج شده، اما مشخص نیست موفق می شود ماموریتش را به انجام برساند یا نه؟ آیا او زندگی سارا و چارلی را نجات می دهد یا بدترش می کند؟ آیا سارا با توجه به راضی بودن ریموند از شرایطش، از او تاثیر می پذیرد یا خیر؟

نمایش عصر متوسط­ ها دست روی دغدغه ­ای مهم و جهانی گذاشته، دغدغه ­ای که رفته رفته در حال تبدیل شدن به یک معضل جهانی است. این نمایش با ویرایش دوباره متن، پررنگ کردن زیرمتن و به ثمر رساندن روایت خود، می­ تواند نمایشی کامل باشد که جای خالی ­اش در تئاتر امروز احساس می ­شود.

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران