درباره نمایش «شهر ما»

درباره نمایش شهر ما

«محمدحسن معجونی» در جدیدترین نمایش خود سراغ نمایشنامه ­ای رفته که جایزه پولیتزر را برای نویسنده­ اش «تورنتون وایلدر» به ارمغان آورده است. وایلدر این نمایشنامه را در سال ۱۹۳۸ نوشته و پیش از آن نیز رمان جنجالی «پل خلیج سن لوئیس ری» را نوشته و در آن به تقابل سرنوشت عدالت و نوع پرستی پرداخته است. وایلدر در سال ۱۹۶۲ اولین نشان افتخار ملی ادبی را در مراسمی در کاخ سفید دریافت کرد. از دیگر نوشته های او می توان به رمان «روز هشتم» و نمایشنامه «پوست دندان های ما» اشاره کرد. او در سال ۱۹۷۵ چشم از جهان فرو بست.

«محمدحسن معجونی» بازیگر، کارگردان و طراح صحنه تئاتر است که در تلویزیون و سینما نیز در کسوت بازیگر فعالیت می کند. او سرپرست «گروه تئاتر لیو» است و این نمایش را با بازی کیارش دادگر، حسین امیدی، سوگل کلابی، مرسده ایزددوست، سما رجبی، آوا شریفی، مهدی ابوحمزه، عباس صابری، امیرحسین گمنام، افشین وزیرزاده، مهشید آقاخانی، هاله پورقدیمی، لیلا اکبری، داران آرمان، پریسا طهماسب، یاسمن دهقانی، ملینا جوهری، مهدی باقرکنی، مریم زارعی، رضا سامانی، بهشاد رسولی، سپهر جاویدان، سحر علیرضایی، هدی بهمن ‌اف، فرزین مقدسی، علی قانعی، سیاوش البخشی نائینی، افشین تمدن، مریم محمودی منش علی بیک ‌زاده، شیما بهرمن، علی شهدادی، پردیس رضاپوری، صبا پویشمن و بهار شعربافی بر صحنه تماشاخانه ایرانشهر آورده است.

نمایش شهر ما در مورد شهر خیالی گروورز کورنرز است و در سه پرده به روایت زندگی اهالی این منطقه می ­پردازد؛ پرده اول «زندگی روزمره»، پرده دوم «عشق و ازدواج» و پرده سوم «مرگ و مردن» را روایت می‌ کند. استفاده از ضمیر «ما» در نامِ نمایشنامه، نشان از تمایل انسان­ ها برای بودن در یک جمع است و در این نمایشنامه جمعیت است که داستان را جلو می­ برد و قهرمانِ خاصی در آن وجود ندارد؛ بلکه آدم­ های این منطقه با هم داستان را می ­سازند.

در پرده ی اول زندگی عادی دو خانواده و اهالی یک شهر را می بینیم و عشقی در دل دو نوجوان که در حال شکوفایی است. پرده ی دوم سه سال بعد را نشان می دهد و نوجوان هایی که حال در کسوت عروس و داماد ظاهر شده و با همه ی دلهره ها، سراغ زندگی مشترک می روند. در پرده ی سوم مرگ را می بینیم؛ مرگ از جنسی نه آزاردهنده، بلکه جذاب و مرده هایی که می توانند مخاطب را بخندانند و لایه ای دیگر از مرگ را به او نشان بدهند. آدم هایی که گویی از زنده ها نیز زنده ترند و با آوازهایی که می خوانند به مرگ معنایی جدید می بخشند؛ مرگی که پایان زندگی نیست.

نمایشنامه ­نویس از شخصیتی به نام مدیر صحنه استفاده کرده تا راوی قصه باشد و با تماشاگر ارتباط برقرار کرده و روایت شهر و آدم ­هایش را بیان کند؛ شخصیتی که معجونی نیز در نمایشش از او استفاده می ­کند. راوی قصه ی معجونی با طنز لطیف و بامزه خود، به خوبی می ­تواند توجه مخاطب را به قصه جلب کند. راوی با لحن خودمانی، قصه شهر و آدم ­هایش را روایت می ­کند و با طنز ظریفش مخاطب را از ابتدا با خود همراه می­ سازد. او در بیشتر صحنه ها در نمایش حضور دارد و گویی نمایش را مطابق سلیقه خود جلو می برد و هر بخشی از مسیر زندگی را که می خواهد تعریف می کند. در میان تعریف هایش کنایه هایی نیز به وضعیت فعلی کشور و تئاتر می زند و از نمایشی می گوید که بدون حضور چهره سعی دارد مخاطب را راضی نگه دارد.

معجونی در طراحی صحنه این نمایش خلاقانه اما ساده عمل کرده است. او شهری با جزئیات یک زندگی شهری نساخته، بلکه توهمی از یک شهر را روی صحنه به وجود آورده است. شهری که راویِ قصه با پاشیدن آب در نقاط مشخص، تصوری از یک ساختمان و محله را به وجود می ­آورد. اما استفاده معجونی از دکوری مینیاتوری در نمایش، صحنه مینیمالِ او را متفاوت کرده و معانی جدیدی را در ذهن مخاطب تداعی می­ کند. در این نمایش، خانه ­های گیبس و وب به صورت مینیاتوری روی صحنه قرار داده شده و تضاد انسان ­هایی که بزرگتر از خانه­ هایشان هستند، می ­تواند ما را به مفهوم جدیدی در مورد انسان برساند. البته راوی قصه در مورد دکور و طراحی صحنه نیز نظرش را اعلام کرده و خود را همراه با مفهومِ فضای خالیِ پیتر بروک می داند و این صحنه ی مینیاتوری را فقط راهی برای خالی نبودن عریضه عنوان می کند. این تعریف شاید اجحافی در حق این خلاقیت باشد؛ چراکه همین صحنه ی مینیاتوری توانسته بازی ها را جذاب تر کرده و میزانسن های جدید را به وجود بیاورد. رفتن نوجوان های قصه روی سقفِ خانه های مینیاتوری شان را می توان یکی از این جذابیت ها دانست. قرار گرفتن مخاطب بین دنیای واقعی و دنیای مینیاتوری تجربه ای جدید برای اوست.

معجونی سعی کرده جمعیت یک شهر را روی صحنه بیاورد و در این راستا از بیش از ۳۰ بازیگر در نمایش ­اش استفاده نموده و صحنه­ های شلوغی، همچون عروسی و عزا، گروه کُر، مراسم مذهبی در کلیسا، صفِ بستنی فروشی و … را به تصویر کشیده است. استفاده معجونی از بازیگران جوان و نوجوانی که هنوز اسم و رسمی در عرصه هنر ندارند و اعتماد و حمایت او از این جوانان را می ­توان نکته مثبت این اجرا دانست. بازیگرانی که با بازی ­های خوب­ شان، پاسخی مناسب به اعتمادِ معجونی می ­دهند و مخاطب را هم راضی نگه می ­دارند.

شهر ما نمایشِ شلوغی است که مسیرِ زندگی را طی می کند؛ مسیری از رابطه ­ها، همسایگی ­ها، دوستی ­ها، عشق­ ها، ازدواج ­ها و مرگ ­ها. اما نکته ­ای که باید در مورد اجرای معجونی از این اثر گفت همان جمله ­ای است که از زبان راوی قصه نقل می ­شود. او در صحنه آخر به طنز می­ گوید که در این نمایش از همه عوامل جذابیت برای جذب مخاطب استفاده شده و این درست ­ترین نقدی است که گروه به خود وارد می ­کند. نمایش ملغمه ­ای از همه چیز است و از هر آنچه برای سرگرم کردن مخاطب می ­توان بهره برد (به جز بازیگران چهره) استفاده شده است که بارزترینش تبدیل شدن صحنه آخر به نمایشی موزیکال است.

نمایش شهر ما نمایشی است که بدون حضور بازیگران چهره می ­تواند مخاطب را سرگرم کرده و او را راضی از سالن بیرون بفرستد و هنر معجونی را در ساختن نمایشی با بازیگران جوان و تازه ­کار نشان می ­دهد.

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران