نقد نمایش «هار»

کت واک شروع می شود، مدل ها یکی یکی روی صحنه می آیند، لباس هایشان را به نمایش گذاشته و باز می گردند و این اتفاق تمام طول نماش را در بر می گیرد.

هار، نمایشی به نویسندگی و کارگردانی «حسین پوریانی فر» است. او که قبلا نمایش «شینیون» را  روی صحنه برده بود، در نمایش جدید خود از بازی «علیرضا آشوری»، «سپندار اعلم»، «میلاد افواج»، «مرصاد بورقان»، «متین حبیبیان»، «علی اصغر حسینی»، «شهاب رحمانی»، «اکبر سلمانی اله دادی»، «مهدی قربانی»، «جواد کارگر»، «کیوان محمدی»، «بردیا مشهودی» و «نرگس نیک سیرت» سود جسته و نمایشی متفاوت را به روی صحنه مولوی برده است.

هار نمایشی عجیب و جذاب است، یک نمایش کاملا صفر و صدی که می­ تواند بیننده را به شدت مجذوب کند یا او را به شدت پس بزند. اما هر دو گروه، چه کسانی که هار را دوست داشته و چه کسانی که آن را دوست نداشته ­اند، در این موضوع اتفاق نظر دارند که هار نمایشی جسور و خلاقانه است.

حسین پوریانی ­فر که تندیس بهترین کارگردانی از بیست‌ و یکمین «جشنواره تئاتر دانشگاهی» را برای هار به دست آورده است، با نمایشی متفاوت راهی تالار مولوی شده. در توضیح هار فقط یک جمله نوشته شده است: «این یک کت واک است» و تمام بار نمایش بر دوش همین تک جمله است. کل نمایش هار یک کت واک است. مدل ­هایی که روی صحنه می ­آیند و یک فشن شو را به نمایش می­ گذارند؛ اما این لایه سطحی نمایش هار است. لایه زیرین نمایش فراتر از یک شوی مد و لباس است و مسائل مختلفی را برای تفکر جلوی چشم مخاطب قرار می ­دهد. هر یک از مدل ها خود نشانه فردی در اجتماع است و پایانی که برای هر مدل در نظر گرفته شده می تواند پایانی برای هر یک از انسان ها بر روی این کره ی خاکی باشد. فشن شو، فقط بخش ظاهری هار است، داستانِ هار بسیار عمیق تر از اتفاقی است که بر روی صحنه ی شوی لباس می افتد. داستانی که با بی مکانی و بی زمانی خاص اش می تواند در هر گوشه ای از دنیا نمود پیدا کند.

هار از دو عنصر موسیقی و طراحی لباس بهره ای بیش از حد برده است. موسیقی هار که تقدیر بهترین موسیقی را از بیست‌ و یکمین جشنواره تئاتر دانشگاهی کسب کرده، پا به پای نمایش و همراه فراز و فرودهای آن در تمام لحظات شنیده می ­شود. موسیقی چنان با نمایش پیوند خورده و در آن تنیده شده است که نمی توان هار را بدون آن در نظر گرفت. در سوی دیگر طراحی لباس قرار دارد که تندیس بهترین بودنش را از بیست ‌و یکمین جشنواره تئاتر دانشگاهی گرفته و این دو عنصر مهم، هار را کامل کرده است.

هار تمام مناسبات مرسوم تئاتری را برهم زده و روایتش را به شکلی نو بیان کرده است. نمایش فاقد حتی یک کلمه دیالوگ است، میزانسنی خارج از نوار سفید حرکت مدل ­ها ندارد. پوریانی ­فر تمام امکانات بازیگرانش را از آنها گرفته و فقط به آنها اجازه راه رفتن داده است. بازیگران دیالوگی بیان نمی­ کنند، میزانسنِ حرکتی اضافه ­ای ندارند، صحنه برایشان بسته شده و امکان حرکت به چپ و راست از آنها گرفته شده است و تنها گزینه ­ای که برایشان باقی مانده فقط راه رفتن است؛ راه رفتنی با ریتم مشخص. پوریانی ­فر حتی به بازیگرانش اجازه نداده که سرشان را به چپ یا راست بگردانند، میمیک اضافه ­ای داشته باشند، بخندند یا گریه کنند و هیچ احساسی در چهره ­شان برای نمایش به بیننده دیده شود؛ اما با همه این محدودیت ­هایی که برای بازیگرانش گذاشته، بازی ­های ماندگاری ساخته که تماشاگر محال است بتواند این مدل ­های سرد و زمخت را فراموش کند.

هار قصه مشخصی برای تعریف کردن ندارد، چراکه فضای مرسوم قصه­ گویی را تغییر داده است. اینکه هار خط سیر مشخص و واضحی در ذهن تماشاگر نمی­ گذارد، خود ریسک بزرگی محسوب می ­شود که مخاطب نتواند به فهم مشخصی از کلیت اثر برسد، اما در سوی دیگر با تعبیه جزئیات فراوان در تمام لحظات نمایش، اجازه برداشت های متفاوت را به مخاطب می ­دهد و او را تا پایان نمایش با سرنوشت مدل ­ها همراه می ­کند.

از دیگر خلاقیت های هار می توان به رِوِرانس پایان کار اشاره کرد، به چهره های سنگیِ مدل هایی که در لباس های خون آلود، دور فرش سفید فشن شو می چرخند و گویی قرار نیست لحظه ای بیاستند. آن قدر راه می روند که گویی قرار نیست نمایش تمام شود و شاید در حلقه تکرار مصیب مدل هایش افتاده است.

هار یازده مدل دارد که هر کدام مسیری رو به زوال را در نمایش طی می کنند؛ مدل ­هایی که نمونه اقشار مختلف جامعه محسوب می ­شوند. اینکه چرا نمایش ­های امروز ما از ناامیدی پُر شده ­اند، جای سوال دارد و قطعا حال و هوای این روزهای جامعه، مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری که هر روز بیشتر گریبانمان را می ­گیرد در این ناامیدی بی­ تاثیر نیست.

این ناامیدی را می توان در نمایش های زیادی از جمله دولوروسا، روزمرگی، نشانه ها و بسیاری از آثار روی صحنه ی این روزها دید. در کشوری که فضای اعتراض در آن بسته بوده و امکان سخن گفتن و حرف زدن نیست، همه پناه به هنر برده اند، شاید در زیر لایه های هنر، آنجا که دیگر دست هیچ سانسورچی ای به آن نمی رسد، بشود از اوضاع وخیمی گفت که مردم در آن به سر می برند، از امیدی که رو به عبث می رود و ناامیدی ای که گویی گَردش بر تمام ایران پاشیده شده است.

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران