نقد نمایش «دریاچه قو»

«جشنواره بین المللی تئاتر فجر»، تنها فرصت مناسب علاقه مندان به تئاتر برای آشنایی با تئاتر دیگر شهرها و حتی کشور هاست. در میان شهرهایی از جمله مشهد، در جشنواره ی تئاتر فجر از جایگاه خاصی بر خوردار بوده و تئاترِ قوی این شهر بسیاری از جایزه های  مهم اخیر جشنواره ی فجر را درو کرده است. امسال نیز به سبک و سیاق هر سال، تئاتر مشهد در جشنواره حضور داشته و «رضا صابری» از پیشکوستان تئاتر مشهد، نمایش «دریاچه قو» را در هشتمین روز جشنواره، بر صحنه ی سالن اصلی تئاتر شهر برده است.

«رضا صابری»، متولد ۱۳۲۷ در مشهد، دارنده نشان درجه یک هنرى (معادل دکترى) از شوراى ارزشــیابى هنرمندان کشــور، نویســنده،کارگردان و طراح صحنه نمایش ‌هاى «خانات» (دریافت جایزه اول کارگردانى، اول نویســندگى و اول طراحى صحنه از نخستین جشنواره بین ‌المللى تئاتر فجر)، «مظلوم پنجم» (دریافت جایزه اول کارگردانى، اول نویســندگى و اول طراحى صحنه از دومین جشنواره بین ‌المللى تئاتر فجر)، «شنا در آتش» (دریافت جایزه اول کارگردانى، اول نویسندگى و اول طراحى صحنه از دوازدهمین جشــنواره بین ‌المللى تئاتر فجر) و نویســنده نمایشنامه ‌هاى «سایه هاى بلند» و «رامرودى ‌ها» است.

«دریاچه قو»، یکی از مشهورترین و پرنمایش ‌ترین باله‌ های جهان است. «پیوتر ایلیچ چایکوفسکی»، آهنگساز روسی، این باله را در سال ۱۸۷۶ نوشت و یک سال بعد، در سال ۱۸۷۷، برای اولین بار اجرا شد. حال صابری نمایشش را بر اساس این باله معروف نوشته و با بازی «علیرضا ضیاء چمنى»، «ستایش رجایى نیا»، «ارسیا صنعتى»، «محبوبه سلطانى»، «عاطفه پوربهرام»، «نیلوفرکاظمى» و «شهره مکرى» و همسرایی «سلماز باغ بان زاده»، «مهرى حسابى»، «مینا حسینى روش»، «نسرین رسالتى»، «آیلار رشیدى»، «مهدیه رمضانپور»، «رها رهگشا»، «پگاه زرقامى»، «هانیه عرفانیان»، «مهلا فلاح»، «بهنوش قرایى»، «الهه کریمى»، «فرزانه مکتبى»، «دینا مهذب»، «سحرنکوزاد»، «الهه وفایى» و «صبا وفایى» به صحنه برده است.

دریاچه قو در مورد افسانه ی سحر و جادو یافتن عشقِ حقیقی است. دریاچه قو از شاهزاده زیگفرید می گوید که می خواهد فرماندهی قشون پدرش را در جنگ بر عهده بگیرد، اما پدر برای این شاهزاده ی جوان شرط ازدواج گذاشته و شاهزاده برای شرکت در جنگ به این درخواست تن می دهد.

روز بعد مراسم انتخاب دخترها انجام می شود. دخترهایی که هر کدام از خانواده های مهم اند، اما شاهزاده هیچ کدام را انتخاب نمی کند. در این میان دختر کوتاه قد و کولی وار جادوگر معروف (روثبارت) نیز حضور دارد. دختری که عاشق شاهزاده شده اما شاهزاده او نیز انتخاب نمی کند و در عین ناباوری عاشق دختر زیبایی (اودت) می گردد اما دختر از دیده نهان می شود. روثبارت که فهمیده شاهزاده اودت را دوست دارد، او را طلسم کرده و به شکل قو در می آورد و دختر خودش (اونیل) را در قالب اودت جا می زند. شاهزاده به دنبال اودت روان می شود، اتفاقی که پدرش مخالف آن است. او به خانه روثبارت می رود و که شاه می داند تنها وقتی طلسم روثبات باطل می شود که خنجرش به خون بی گناه آلوده شود، خنجر را به اونیل می دهد تا به وسیله ی آن روثبارت را بکشد. اونیل که از مادرش به خاطر رنجی که در این سالها به او داشته شاکی است، خنجر را در قلب خود فرو کرده و خنجر به خون بی گناهِ اونیل آلوده می گردد. در سوی دیگر روثبارت به شاه لو می دهد که اونیل، دختر خودِ شاه است و در این میان شاهزاده نیز خودش را می کشد.

رضا صابری به داستان اصلی دریاچه قو وفادار نبوده و خودش با استفاده از شخصیت های آن از نو متن را نگاشته است. متنی که گویا در سومین بازنویسی به مرحله اجرا رسیده اما همان طور که از خلاصه داستان بر می آید دارای بی منطقی ها و ناهماهنگی هایی در محتوا و داستان پردازی است. دلیل مرگ شاهزاده، حضور بی موقع او در خانه روثبارت، سرنوشت اودت و ماجرای عشق حقیقی خیلی مشخص نمی گردد؛ اما مهم ترین موضوع درباره ی نمایش دریاچه قو که آن را به یکی از بهترین نمایش های امسال تبدیل می کند، فرم اجرایی و کیفیت بصری آن است.

نمایش دریاچه قو، نمایشی خوش ساخت و جذاب است. رضا صابری با توجه به سابقه ی تئاتری پربار خود، از همه ی اجزای تئاتر در کارش به درستی سود جسته و صحنه ای جذاب خلق کرده است. صابری در طراحی دکور قرینگی را مد نظر قرار داده و با چیدن صحنه ای قرینه، نظمی نسبی را در صحنه ی نمایش برقرار کرده و از آن را آشفتگی و شلختگی دور نموده است.

طراحی لباس نیز در این نمایش به شکلی مناسب صورت گرفته است. لباس های سفید گروه همسرایان که قوهای روی صحنه هستند به همراه ماسکی که بر چهره زده اند در راستای مفهوم نمایش و به درستی انجام شده. طراحی لباس متفاوت اونیل که در اندام لاغر بازیگر به خوبی نشسته نیز یکی از نکات مثبت کار است.

اما بی شک بُرد نمایش در کنار طراحی هایش، با بازی خوب بازیگران است که تکمیل می شود. بازیگران نمایشِ دریاچه قو به خوبی از پس نقش های خود بر می آیند. بدن های آماده و انعطاف پذیر بازیگران ِزن روی صحنه که شامل قوها، اونیل و روثبارت می شود در خلق صحنه های جذاب کمکِ زیادی کرده است. باله ی نرم و لطیف قوها نیز به همچین. بازیگر نقش روثبارت و اونیل را می توان دو قطب خوب و بد نمایش در نظر گرفت که بهترین بازی ها را از خود ارائه می دهند. انتخاب بازیگر نقش اونیل یکی از نقاط مثبت انتخاب بازیگران صابری است. او برای این شخصیت، بازی بسیار لاغر، با قد متوسط و البته انعطاف پذیری و آمادگی خوب بدنی را انتخاب کرده است که از بیان مناسبی هم برخوردار بوده و در یکی از صحنه ها بیننده را میخکوب می کند. در صحنه ای که به روی میز رفته، دست هایش را به سوی مادرش دراز کرده و از علاقه اش به شاهراده می گوید. اونیل چندین دقیقه بی آنکه نفس بگیرد به صورت پیوسته دیالوگ می گوید، دیالوگی که در مراحلی طنز نیز به نظر می آید و به دل مخاطب هم می نشیند.

البته مهم ترین اتفاق دریاچه قو را می توان قوهای روی صحنه نیز دانست، که صابری به شکلی درست از این تعداد بازیگر استفاده کرده است. او تغییرات صحنه ای اش را نیز به شکلی هوشمندانه به آنها واگذار کرده و از حضور آنها علاوه بر باله رقصیدن روی صحنه، در راستای صحنه پردازی نیز استفاده کرده است. اتفاق مهمی که برای قو ها می افتد، تبدیل این تعداد بازیگر به یک شخصیت واحد است. در این نمایش قوهای روی صحنه جزئی مهم از اجرا هستند و حضورِ یکپارچه شان به اندازه ی روثبارت و حتی بیشتر از او مهم و کاربردی می نماید. این کار بزرگی است که بتوان به گروه همسرایان، شخصیتی بخشید که غیرقابل حذف باشد.

در چند ماه گذشته چندین نمایش در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا شده اند که از همسرایان به تعداد بالا نیز بهره برده اند، نمایش هایی مانند «شاه لیر» یا «ازدواج آقای می می سی سی پی»، اما دریاچه قو تنها نمایشی در این بین است که به زعم نویسنده توانسته به همسرایان شخصیت ببخشد، آن قدر که بتوان بدون حضور بازیگران و نقش های اصلی نیز به دیدن این قوهای رقصان روی صحنه نشست.

دریاچه قو، نمایشی کامل با صحنه پردازی، طراحی لباس، نور و صدای مناسب است، اما تنها ایرادی که می توان آن را به نمایش وارد دانست، استفاده از میکروفون روی صحنه است که کمی کار را از زنده بودن خارج کرده. اینکه مخاطب در سالن تئاتر نشسته باشد و صدای بازیگران را از میکروفون بشنود، به او حسی از مصنوعی و غیر زنده بودن نمایش القا می کند و کمی ارتباط او با اثر را دچار چالش می نماید. در سوی دیگر، صدای زیاد موسیقی در مواقعی روی صدای بازیگر قرار گرفته و شنیدن دیالوگ ها را با اشکال مواجه می سازد.

دریاچه قو، در روز هشتم جشنواره بین المللی تئاتر فجر در حالی به روی صحنه رفت که سالن اصلی تئاتر شهر مملو از جمعیت بوده و تمام صندلی های طبقه همفک و بالکن پر شده بود. این موضوع خود نشان از ارزشمندی این اثر و قابلیت اجرای عموم آن در سالن اصلی تئاتر شهر را دارد؛ اتفاقی که اگر بیافتد هم برای تئاتر مشهد ارزشمند است و هم برای تئاتر پایتخت.

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران