درباره نمایش «راز نقل آخر»

درباره نمایش راز نقل آخر

مردی کهن سال در حال گفتن قصه ای برای جوانکی است. مرد شرمسار به نظر می رسد و نقلِ آخر او در پایان با جوانک و هویت او گره می خورد.

نمایش راز نقل آخر جدید ترین اثر نمایشی «حسین تفنگدار» بوده که با بازی میلاد تفرشی، مهدی کمیلی، کوروش رخشنده‌ پی، آنا ذرشین، شیرین امامی، محسن میرهاشمی، مهدی ابراهیمی، حامد پیراسته و کسرا ریاحی وفا در تماشاخانه سنلگج به روی صحنه رفته است. این نمایش پیش از اجرای عموم در هجدهمین جشنواره «نمایش های آئینی و سنتی» در سال ۱۳۹۶ در بخش تولیدات تازه به روی صحنه رفته بود.

حسین تفنگدار از نویسندگان و کارگردانان فعال و شناخته شده ی تئاتر، سینما و تلویزیون است که نمایش های زیادی از جمله «ورا نام تهمینه سهراب کرد»، «ایستگاه» و «الماس و شهر تارا» را در کارنامه هنری خود دارد. نمایشنامه «راز نقل آخر» در مسابقه ی «بازینامه نویسی» نیز منتخب شده و طرح و داستان آن بر اساس روش پرده خوانی شکل گرفته است.

نمایش روال خطی قصه گویی را رعایت نکرده و زمان را بر هم می زند. این نمایش با روایتی در زمان حال شروع شده و با فلش بک هایی که به گذشته زده می شود راز نمایش فاش می گردد. در ابتدا مرشد شروع به پرده خوانی می کند اما کارگردان به جای اینکه نقاشی آدم ها را روی پرده نشان دهد، این شخصیت ها را مستقیم به روی صحنه آورده و دور تا دور صحنه نشانده است و با اشاره ی مرشد، شخصیت از جای خود برخاسته و به بازی می پردازد. نمایش صحنه ی ثابتی دارد و از ابتدا در مورد مکان با تماشاگر قرارداد می شود که مکان ها بر حسب نامی که از آنها برده می شود و یا پوششی که زنان در آن مکان بر می گزینند، تغییر می کند. مثلا مرشد به کاخ اشاره کرده یا از بازار نام می برد و مخاطب این صحنه ی ثابت را کاخ یا بازار در نظر می گیرد.

نمایش راز نقل آخر درباره فردی به نام مجدالدین است که محمدعلی شاه قاجار پدر او را که مشروطه خواه بوده است اعدام نموده، حال مجدالدین قصد دارد برای انتقام خون پدر، محمدعلی شاه را ترور کند. او برای این انتقام لحظه شماری می کند اما وقتی وارد کاخ می شود با شاهزاده خانمی رو به رو می گردد که تمام نقشه هایش را نقش بر آب می کند. مجدالدین به شاهزاده خانم دل می بندد و جریان قصه عوض می شود. این اتفاقات در گذشته افتاده است و حال مرشد در حال تعریف آنها برای جوانک لوطی است.

تفنگدار به خوبی ربط میان این دو قصه را بیان کرده و با باز شدن در صندوقچه ای که از ابتدا روی صحنه وجود دارد راز مرشد برملا می شود. مرشد نیز عاشق شاهزاده خانم بوده و با مرگ مجدالدین و گمانش بر مرگ شاهزاده خانم راهی کوه و صحرا شده و به سلوکی می رسد که در روایت ها و نقل هایش دیده می شود.

تفنگدار  راز نقل آخر را با میزانسنی میدانی در صحنه ی قاب عکسی سنگلج به روی پرده آورده است. او میزانس هایش را بر اساس تعزیه، انتخاب کرده و همچون تعزیه بازیگرها را روی صحنه نگه داشته است. او از زبان یکدستی برای روایت این نمایشش استفاده کرده، زبانی که به شاعرانگی نزدیک می شود و ابیاتی که در نمایشنامه گذاشته شده و به صورت دسته جمعی بر روی صحنه توسط بازیگرها خوانده می شود، هم ریتم نمایش را تندتر می کند و هم آن را برای مخاطب دلنشین تر می گرداند.

نمایش راز نقل آخر از بازی های خوبی نیز بهره برده که به عنوان مثال به بازیگر نقش مرشد می توان اشاره کرد. بازیگری که در دو نقش همزمان بازی می کند. او جوانی، خامی و غرور درباری اش را در گذشته و فروتنی و مرشدی حالش را همزمان بازی کرده و به خوبی می تواند توازن را بین این دو نقش را برقرار کند و از مسیر هیچ یک از آنها خارج نمی شود.

دیگر بازیگران نمایش نیز به خوبی در نقش هایش نشسته اند که می توان باز هم به بازی کنیز شاهزاده خانم اشاره کرده که به برخلاف شاهزاده که روند یکنواختی را در نمایش طی می کند، او از تکاپوی بیشتری برخوردار بوده و بُعد بیشتری به نقشش داده است. کنیز همان طور که دور شاهزاده می چرخد، به او خیانت نیز می کند. او محل زندگی شاهزاده و مجدالدین را لو داده و باعث مرگ مجدالدین می شود.

داستان نمایش راز نقل آخر با انتقام شروع می شود اما با عشق و سلوک خاتمه می یابد. مجدالدین جوان و انتقام جو در موهبت عشق گرفتار شده و از انتقام عقب می کشد. حال دیگر انتقام برای او اولویت نیست، بلکه این شاهزاده است که برای او اهمیت دارد و خوشحالی و خوشبختی اوست که مجدالدین را خوشحال می کند، نه انتقامی تلخی و نارس. عشق هم مجدالدین را رشد می دهد و هم شاهزاده خانم را. شاهزاده ی جوان و زیبایی که با دیدن یک جوان معمولی دل به عشق او می بازد و کاخ و ثروت را فراموش می کند. او راضی می شود خوشبختی را با مجدالدین و در خانه ای کوچک در همهمه ی شهر بیاید؛ اما بی عشق به کاخ بازنگردد، مخصوصا که پدرش برای او شوهری اجباری برگزیده است.

در سوی دیگر مرشد جوان نیز با عشق به سلوک می رسد. او که در دوره ی جوانی یکی از ستمکارترین مردان زمانه ی خود بوده است با توفیق اجباری ازدواجش با شاهزاده، به او دل می بازد اما زمانی که گمان می کند باعث مرگ شاهزاده شده سر به کوه و بیابان می گذارد و این حادثه او را به سوی رستگاری می برد.

حال سالها از مرگ مجدالدین گذشته است، مرشدِ بیابان گرد با جوانکی رو به رو شده و برای او نقل هایی از گذشته ای دور می گوید، اما نمی داند این جوانک حاصل عشق میان مجدالدین و شاهزاده است و بر خلاف تصور او شاهزاده نمرده. راز آخر ضربه ای است که هر دو نفرِ این نقل به هم می زنند، ضربه ای که مرشد با تعریف قصه و گذشته اش و بازتعریف شخصیت خودش به جوانک می زند و جوانکی که با برملایی راز زنده ماندن شاهزاده به او می زند و البته ضربه ای که نویسنده و کارگردان متن با به هم رساندن این دو قصه در یک نقطه ی واحد به مخاطب وارد کرده و او را غافلگیر می کند.

نمایش راز نقل آخر، نمایش عشق است و سلوک، و متن و کارگردانی حسین تفنگدار در کنار بازی خوب بازیگران و موسیقی ایرانی زنده ای که در لحظه و روی صحنه نواخته می شود، آن را به تجربه ای شیرین برای دیدن تبدیل می کند.

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران