درباره فیلم «قصه بولوار»

 

«بلوار کشاورز»، با جوی آبی که از میانش می گذارد و با درختانی که این جوی را محاصره کرده اند، مکانی زنده در شهر تهران است، زنده اما خسته. این بولوار با تمام زیبایی فصل هایش در حافظه ی مردم جا خوش کرده و حالا «داود اشرفی» قصه آن را در فیلم «قصه بولوار» روایت کرده است. این فیلم همراه با فیلم «دیوار آبی» در سانسی مشترک در گروه هنر و تجربه در حال اکران است.

فیلم قصه بولوار
فیلم قصه بولوار

«بولوار کشاورز» که در گذشته بلوار الیزابت خوانده می شد، از اولین بولوار های شهر تهران است. این بولوار به مناسبت سفر الیزابت دوم به تهران به این اسم خوانده شده و پس از انقلاب نیز به دلیل مجاورت با ساختمان پیشین وزارت کشاورزی به نام کشاورز خوانده می شود. این بولوار در منطقه ی شش تهران قرار داشته، از میدان ولیعصر شروع می شود و در انتهای طول ۲.۲ کیلومتری خود به خیابان دکتر قریب می رسد.

اشرفی در فیلمش، بولوار را از چند منظر مورد بررسی قرار داده است. یکی از آنها بیان تاریخچه و پیشینه ی بولوار است. دیگری فرهنگ و هنری است که بولوار در آن دخیل بوده و منظر دیگر جریانات سیاسی است که بلوار در آنها نقش داشته. این موضوعات در هم تنیده و مشخص پیش می روند و بولوار را در همه ابعاد به مخاطب می شناساند.

قصه بولوار، با خوانش بخشی از رمان «چشم هایش» از «بزرگ علوی» شروع می شود. توصیف های ظریف علوی از این مکان شروعی لطیف را برای فیلم رقم می زند. تاریخچه بولوار به زمان صدارت حاج میرزا آغاسی بر می گردد. وی در آن زمان و برای حل مشکل کم آبی تهران، دستور به انتقال آب رودخانه کرج را به تهران داد. آن روزها این رودخانه ی تازه وارد، نهر کرج نامیده می شد. پس از مدتی این نهر و فضای آرام اطراف آن به مکانی برای گشت و گذار تهرانی ها تبدیل شد. بزرگ علوی نیز در رمانش از فضای رویایی آن روزهای نهر کرج نوشته است. در آن روزها، بولوار به میدان جلالیه ختم می شد، میدانی که محلی برای رژه و سان دیدن شاه از نیروهایش بود. پس از چندی میدان جلالیه تبدیل به پارکی به نام فرح گشت و ضلع جنوبی اش با بولوار هم جوار می شد.

با پیشرفت و به روز شدن بولوار، فرهنگ و هنر نیز در حاشیه ی این مکان مدرن، شروع به فعالیت کرد. سینما بولوار یکی از مکان هایی بود که هنر هفتم را به نمایش می گذاشت. اشرفی در این راستا به فیلم های نمایش داده شده در آن دوران می پردازد و بخشی از فیلم هایی را به نمایش می گذارد که بولوار در آنها ایفای نقش کرده است. نمایش همزمان دو فیلم که فقط صحنه ای عبوری از بولوار را نشان می دهند، می تواند طنز لطیفی به فیلم نیز تزریق کند، صحنه ای عبوری که بیش از یک دقیقه طول می کشد.

در این میان فیلمساز بعد سیاسی بولوار را نیز از قلم نمی اندازد. از نقش بولوار در کودتای ۲۸ مرداد و تا اتفاقات سیاسی اخیر را بررسی کرده و موقعیت جغرافیایی آن را در این مقوله مهم می داند. بولوار در شمال دانشگاه تهران واقع شده است، مکانی که بسیاری از اتفاقات سیاسی شروعش را از آنجا وام گرفته اند.

بولوار در انقلاب نیز نقشش را ایفا کرده و به دوران جنگ می رسد. در این زمان بولوار نیز همرنگ دیگر مکان های شهر، جامه شیکش را از تن به در کرده و با جنگ همراه می شود. پس از جنگ و در دوران سازندگی بولوار شکل جدیدی می یابد و از مکانی برای سرخوشی و تفریح به مرکزی تقریبا اداری تبدیل می شود. به گفته ی فیلمساز در این دوران جاهای خالی بولوار با ساختمان های اداری و بانک ها پر می شود و جلوه ای اداری به آن می بخشد.

مهم ترین خصیصه این فیلم را می توان در شیوه روایت و روح بخشی به یک مکان دانست. نریشن فیلم طوری نوشته و بیان می شود که گویی در مورد موجودی جان دار حرف می زند، موجودی که قلب، احساس و حافظه دارد و تمام اتفاقات این سالها را در حافظه اش نگه داشت است. او گویی فردی است که می داند جامه ی زیبایش، در زمان جنگ زیادی جلوه گر است و باید همرنگ جماعت شود. فیلمساز این موضوع را با دیالوگی این چنینی بیان می کند: « بولوار مانند کسی که وارد مهمانی شده و فهمیده که لباسش بیش از اندازه آراسته است، خجالت زده قبای جنگ پوشیده و از یادآوری رویاهایش احساس عذاب وجدان می کرد.»  نسبت دادن ویژگی های انسانی و احساسی به بولوار، آن را موجودی زنده تبدیل کرده است که می تواند خودش راوی قصه اش باشد و حتی به جای استفاده از سوم شخص، خود را اول شخص خطاب کند، مستقیم به حافظه اش رجوع کرده و داستانش را روایت کند.

فیلم قصه بولوار
فیلم قصه بولوار

اشرفی در این فیلم که مشخص است دوران پژوهشی طولانی را پشت سر گذاشته از فیلم ها و عکس های آرشیوی به اندازه استفاده کرده و توانسته است همه ی ابعاد بولوار را به مخاطب بشناساند. در این میان گاهی نیز اطلاعاتی مطرح می شود که کنجکاوی مخاطب را برانگیخته اما پاسخی به این کنجکاوی نمی دهد. نمونه ی این اطلاعات را می توان تنها زمین خالی حاشیه بولوار و چسبیده به پارک لاله دانست. فیلم به طور مشخص به این مکان به عنوان تنها زمین خالی سرتاسر بولوار اشاره کرده و این زمین نسبتا بزرگ را برجسته می کند، اما آن را رها کرده و از تاریخچه و چرایی ساخته نشدن این زمین حرفی نمی زند.

در سوی دیگر فیلم، قصه بولوار را تا سال ۱۳۸۸ پوشش می دهد و با وجود اینکه در اولین اکران آن در سال ۹۶ بوده از اتفاقات دهه ی اخیر بولوار در فیلم خبری نیست. دلیل این امر نیز در فیلم توضیح داده نمی شود و قصه ی بولوار در سال ۱۳۸۸ به پایان خود می رسد.

بولوار هنوز هست و هر روز داستانی فرعی در دلش اتفاق می افتد، داستانی که گاهی عاشقانه است و گاهی به خستگی درکردن مسافری روی نیمکت هایش ختم می شود. داستانی که گاهی تجمع کوچک مردمی جلوی بانکی است که پولشان را خورده یا دوچرخه سواری که بی خبر از اطراف در وسط بولوار دوچرخه اش را می راند. داستان بولوار شاید در فیلم به سالی مشخص ختم شود، اما هنوز و هر روز ادامه دارد. بولوار این روزها خسته تر از گذشته است. دیگر آب جاری اش از رودخانه کرج نمی آید و طراوتش، تازگی گذشته های دور نیست، اما هنوز جایی است که می شود دو کیلومتر را در حصار درخت ها پیاده روی کرد و بی توجه به هیاهوی ماشین های دو طرف، لذت برد.

 

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران