پرونده نمایش باد می وزد

باد می وزد

امیر نجفی (نویسنده و کارگردان)

«امیر نجفی»، دانش آموخته تئاتر از دانشگاه هنر تهران است. او نمایش های «کشیده» و «شب، ساعت ۸ » را به روی صحنه برده و فیلم هایی از جمله «فلامینگو» و «فوک» را ساخته است. در متن زیر گفتگوی آراد مگ را با اعضای گروه نمایش «باد می وزد» می خوانید.

امیر نجفی

– چطور این قدر خوب، توانستید فضای زنانه را به تصویر بکشید؟

یکی از دغدغه های ابتدایی من جدای از دغدغه محتوایی، دغدغه فرمی بود. من کارهای زیادی انجام دادم که شخصیت های محوری پسر بوده اند. همیشه دوست داشتم کاری با فضای زنانه بنویسم. وقتی ایده نمایشنامه به ذهنم رسید، می خواستم شخصیت مرد هم در کار قرار بدهم که بعدا از آن صرف نظر کردم. در نسخه اولیه نمایش، شش شخصیت حضور داشتند که در بازنویسی های بعدی به سه و در نهایت به دو شخصیت کاهش پیدا کرد؛ دو شخصیتِ زن. خلق یک دنیای زنانه برایم جذابیت ها و چالش های خاص خود را داشت، البته نباید فراموش کرد که بخشی زیادی از کار در تمرینات ساخته شد.

– سقط جنین و خوابگاه دختران دغدغه غیرمتعارفی برای یک نویسنده مرد است. چرا این سوژه را برای نوشتن انتخاب کردید؟

من فکر می کنم نویسنده های خوب، کسانی هستند که از دغدغه های روزشان حرف می زنند، حتی در لایه های پنهانی زیر متن. من به عنوان نویسنده سعی می کنم اطرافم را خوب بیینم. با دیدن اطرافم به این فکر کردم که چقدر خشونت در جامعه ما زیاد است. یافتن سوژه این نمایشنامه همزمان با یک سری اتفاقات در ایران و دنیا بود، مثلا حمله تروریست ها به مجلس، کشته شدن چندین نفر در مترو، کشته شدن تعدادی آدم در ورزشگاه و اتفاقاتی از این دست. من با دیدن این حوادث به خشونتی فکر می کردم که در دنیا و جامعه ما وجود دارد؛ اینکه آدمها چقدر راحت یکدیگر را می کشند. کم کم این ایده به ذهنم رسید که چطور می شود کسی را کشت که آدم نیست. ما چیزی را که هنوز معلوم نیست آدم است یا نه نمی توانیم بکشیم، پس چطور آدم ها به این راحتی یکدیگر را می کشند؟! خشنونت در دو لایه در جامعه نهفته است. لایه آشکار و رویه ی آن، نماد بارز خشنونت، یعنی داعش و امثال آنهاست. اما خشونت لایه پنهانی هم دارد که در لفافه بوده و از قضا شدید تر نیز هست. خشونتی که در صحبت کردن آدمها و ارتباط برقرار کردن آنها با هم وجود دارد. این خشنونتِ پنهان ایده اولیه نوشتن این نمایشنامه بود.

– شما چیزی را ترسیم کردید که ممکن است واقعی نباشد، اما مخاطب آن را باور می کند.

البته در مورد این موضوع باید بگویم که زنده ماندن جنینِ چهار ماهه، خارج از رحم، اتفاقی ممکن در علم پزشکی است. بخشی از ایده این نمایشنامه هم از دیدن ویدئویی مرتبط با این موضوع گرفته شد، ویدئو جنینی را نشان می داد که زنده از رحم خارج شده بود. من برای نوشتن این نمایشنامه در مورد صحت این مطلب تحقیق کرده و مطمئن شدم که در علم پزشکی چنین اتفاقی ممکن است روی دهد. جدای از اینها من دنبال سوژه ای ناب بودم، چیزی که بقیه آدم ها کمتر به آن توجه می کنند.

– دیالوگ های نمایش نیز بسیار زنانه بودند، آیا بازیگرها در بازگویی دیالوگ ها و زنانه کردن آنها نقش داشتند؟

قطعا. من ابتدای شروع تمرینات از بازیگرانم خواستم دیالوگ ها را از فیلتر خودشان بگذرانند. برای نوشتن دیالوگ های ابتدایی و قبل از شروع تمرینات، سعی کردم ارتباطاتم را با زن هایی که اطرافم حضور دارند، بیشتر کنم. مثلا به مادرم زنگ می زدم و ساعت ها با هم حرف می زدیم یا دوستانم را می دیدم و در مورد موضوعی بحث می کردیم و در حین حرف زدن، دیالوگ هایی را حفظ می کردم که بعدا به دردم می خوردند.

– چطور توانستید فضایی را که خودتان ندیده اید، یعنی خوابگاه دخترانه را به بازیگران انتقال دهید؟

من به تمرین اعتقاد دارم و می دانم که تمرینِ زیاد معجزه می کند، حتی تمرین بیش از حد. در ابتدای تمرینات از بازیگرانم می خواستم هر کاری را که دوست دارند روی صحنه انجام بدهند. بعد از آن، کم کم دنبال فرمی برای این دو شخصیت گشتم، اینکه این دو چطور راه بروند، چه کار کنند و چه اکت هایی داشته باشند. در نهایت به این نتیجه رسیدم که این موقعیت، آن قدر ملتهب است که هر چه عوامل بیرونی را کم کنیم به نفع اجرا می شود. در واقع بازی ها هر چقدر درونی باشند بهتر است. دلم نمی خواست خیلی سراغ احساس گرایی بروم. متن نمایش خودش به اندازه کافی پتانسیل برانگیختن احساسات مخاطب را داشت و من حس کردم به جای درگیر کردن احساس مخاطب، بهتر است او را یک گوشه نگه داریم و از او بخواهیم فقط نظاره گر باشم. به همین خاطر از بازیگرها خواستم یک شدتی را رعایت کنند و همه اینها از دل تمرینات در می آید. در واقع این نمایش تمرین درونی کردن بود؛ هم برای من و هم برای بازیگرانم.

– با توجه به ابعاد سالن کوچک مولوی که امکان میزانسن های حرکتی زیاد را نمی دهد، چطور تصمیم گرفتید به جای آن از سکوت های به موقع استفاده کنید؟

جواب این سوال باز هم به پروسه تمرینات بر می گردد. در واقع ماحصل همه اجراها، مجموع اتفاقاتی است که در تمرینات رخ می دهد. اینکه در تمرینات آدمها با هم چه کرده اند، چقدر بر سر به نتیجه رساندن چیزی بحث و جدل کرده و چقدر ایده های نو را مورد استفاده قرار داده اند. در پروسه تمرینات بعد از خواندن متن، تمرینات حرکتی را شروع کردیم. حرکات زیادی هم داشتیم، صدای بازیگرها در صحنه هایی بالا می رفت. خیلی وقت ها از آکسسوار استفاده کردیم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که نیاز به اضافه کاری نیست، بهتر است اجازه بدهیم خودِ موقعیت، کارش را انجام دهد. دلیل استفاده از سکوت های زیاد هم همین بود. البته جدای از تمرینات، استفاده از سکوت به علاقه شخصی من هم بر می گردد؛ چراکه معتقدم سکوت به ذات خود چیز عجیبی است. در واقع ما دو صحنه داریم؛ یک صحنه که در سالن مولوی یا هر سالن دیگری وجود دارد و اتفاقات روی صحنه است. دیگری صحنه ای است که مخاطب در ذهن خود می سازد و من فکر می کنم این سکوت ها باعث می شود مخاطب بیشتر فکر کند و دنیای خودش را از نمایش بسازد؛ نه آنچه را که نشان داده می شود.

– دقیقا، مخاطب نمایش شما این صحنه را در ذهنش خودش ساخت، چرا که ما روی صحنه واقعی مولوی فضای خوابگاه را نداریم، هیچ نماد بیرونی خوابگاه، مانند تخت، میز، در و هیچ چیزی در صحنه وجود ندارد. در واقع مخاطب یک صحنه خالی می بیند و یک داستان واقعی و فضای صحنه را خودش در ذهنش می سازد. چرا سراغ صحنه رئال نرفتید؟

به نظر من رئال نمی تواند در سالن نمایش اتفاق بیافتد. «پیتر بروک» نیز در مقاله ای به این موضوع اشاره می کند. البته «رضا سرور» هم مقاله ای دارد به نام «دکورهای نامتعارف» که جریان طراحی صحنه و فرم اجرا در تاریخ تئاتر را به صورت مختصر بررسی می کند و بیان می دارد که جایی در این میان، تئاتر می ایستد و به این فکر می کند هر چیزی را که ضروری است روی صحنه قرار دهد. من هم همین تفکر را دارم و موافق این هستم که هر چیزی که ضروری است باید روی صحنه قرار بگیرد. قرار دادن دیگر چیزها در صحنه، یعنی فضاسازی برای مخاطب، که در نهایت باز هم این اتفاق نمی افتد؛ چون در نهایت مخاطب می داند که در سالن تئاتر است و به همین خاطر رئالیستی سینما در تئاتر اتفاق نمی افتد. من اعتقاد دارم هر چیز اضافه ای باید از صحنه حذف شود، چون نه تنها برای ما فضا نمی سازد، بلکه ذهن مخاطب را هم بی دلیل درگیر می کند. ارزش تئاتر این است که مخاطب خودش با کار، به صورت ناب ارتباط برقرار کند.

– باد می وزد، کار برگزیده جشنواره تئاتر دانشجویی شد. با توجه به اینکه شما چندین دوره در این جشنواره حضور داشتید، چقدر برگزیده شدن کارهای دانشجویی در این جشنواره راه اکران عموم را راحت تر طی می کنند؟

«جشنواره تئاتر دانشگاهی» یک موهبت برای همه دانشجوهای تئاتر است، به این دلیلِ مهم که موتور دانشجویان را برای تئاتر کار کردن روشن می کند. البته باید این را هم بگویم که تیغ این جشنواره در سالهای قبل بُرنده تر بود و گروه هایی که در این جشنواره برگزیده می شدند راحت تر سالن می گرفتند، اما الان این طور نیست. حتی هیچ تضمینی وجود ندارد که سالن در اختیار گروه های برگزیده قرار بگیرد. با اینکه امسال دبیر جشنواره، آقای «حسین عبدالهی» هم کمک زیادی به ما کرد، اما به نظر می رسد زور این جشنواره کم شده و باید وزارت علوم، کانون های نمایش و همه گروه های مرتبط کمک کنند تا قرب و عزت این جشنواره و توانمندی اش به آن بازگردد.

– چرا سالن مولوی را با توجه به ابعاد کوچکش برای اجرا انتخاب کردید؟

دلیل اول این است که من مولوی را بسیار دوست دارم و قبلا هم در این سالن اجرا داشته ام. اما دلیل مهم تر این است که در سالن مولوی شفافیت و سلامتی وجود دارد که در سالن های دیگر نیست. در اینجا نمایش ها، بازیگرانِ چهره و تبلیغات آنچنانی ندارند و مخاطب را با اِلِمان های ظاهر فریب گول نمی زنند. اینجا مخاطب با میل خودش و شنیده هایش از نمایش حضور پیدا می کند. دلیل دیگری که من مولوی را برای اجرا انتخاب کردم این بود که مولوی تنها گزینه باقی مانده بود. البته ناگفته نماند که می توانستیم در سالن های خصوصی اجرا برویم. سالن هایی که اگر همین امروز پول پرداخت کنیم، فردا روی صحنه نمایش شان خواهیم بود که امکان این اتفاق برای گروه های دانشجویی نیست. در سوی دیگر سالن های دولتی قرار دارند که خودشان به دو دسته تقسیم می شوند، دسته اول سالن هایی هستند که یا در مکان جغرافیایی خوبی قرار ندارند، یا کارهای ضعیفی در آنها اجرا رفته و نام خوبی ندارند یا دارای امکانات خوبی نیستند که از لیست ما حذف می شوند. دسته دوم مجموعه تئاتر شهر است. نمایش ما به تئاتر شهر معرفی شد، اما دکتر «سعید اسدی»، رئیس تئاتر شهر گفتند کار ما از لحاظ محتوایی و فرمی به مجموعه تئاتر شهر نمی خورد. پس تنها گزینه باقی مانده سالن مولوی بود.

– کار شما چه ویژگی های را نداشت که اجازه اجرا در تئاتر شهر را نیافت؟

دقیقا نمی دانم. حرف واضحی در این مورد زده نشد. مجموعه تئاتر شهر، شورای بازبینی دارد و آن شورا نمایش ها را انتخاب می کند. اگر کارهای چند سال اخیر تئاتر شهر را نگاه کرده باشید، متوجه می شوید هر سال به جای بهتر شدن، بیشتر افت کرده اند و این از انتخاب نادرست شورای بازبینی نشات است. من شک ندارم اگر به دانشجو ها اعتماد شود، اجراهای خیلی بهتری به روی صحنه خواهد رفت.

– استقبال از «باد می وزد» در مولوی کوچک چطور بود؟

من از استقبال راضی بودم. از شب سوم به بعد، هر شب سالن پر می شد. در مورد نظر مخاطب ها هم، من سعی می کنم بعد از اجرا زیاد با مخاطبان حرف نزنم؛ چراکه اعتقاد دارم اگر نمایش باید کاری می کرده و تاثیری در مخاطب می گذاشته، این اتفاق در سالن افتاده است.

– نام «باد می وزد»، زیاد با محتوای نمایش ارتباط نداشت، چرا؟

اسم نمایش در ابتدا «در اتاق باد می وزد» بود که این نام رد شده و به «باد می وزد» تغییر کرد.

– تغییر نام نمایش کمی از ارتباط ما با کلیت اثر کم می کرد، چرا پس از این تحمیل اجباری، نام نمایش را به کلی عوض نکردید؟

چون حس می کردم باید سر این نام بمانم. نام ابتدایی، اصطلاحی است که در پزشکی استفاده می شود و با کار ارتباط داشت. سعی کردیم با نام خلاصه شده اش هم منظور را برسانیم.

– پس از باد می وزد چه کار دیگری را در دست تمرین دارید؟

در حال حاضر بر روی نمایشی به عنوان «فردا روز دیگری نیست» کار می کنم که احتمالا در جشنواره دانشجویی امسال به روی صحنه خواهد رفت و نسبت به باد می وزد کار شلوغ تری است. همزمان با آن در حال نوشتن یک فیلم سینمایی هم هستم که از زمستان امسال پروسه ساختش آغاز خواهد شد.

 

موژان کردی (بازیگر)

«موژان کردی»، دانشجوی تئاترِ دانشگاه هنر تهران است. او در فیلم های کوتاه زیادی از جمله «خالی» و «شب» بازی کرده و در نمایش «کشیده» نیز بر روی صحنه تئاتر مولوی رفته است.

موژان کردی

 

– چقدر فضای خوابگاه دانشجویی را می شناسید و این شناخت چه تاثیری در کار شما داشت؟

من تجربه زندگی کردن در خوابگاه دانشجویی را دارم و قطعا اگر این تجربه را نمی داشتم شناخت این فضا برایم سخت تر می شد و مجبور بودم همه چیز را تخیل کنم. اینکه خودم در خوابگاه زندگی کرده ام و دوستان خوابگاهی نیز داشته ام، اینکه سرپرست خوابگاه را می شناسم و با او سر و کله زده ام، باعث می شد که در روال ذهنی و نزدیک شدن به فضای نمایش چند گام جلوتر باشم.

– شخصیت «ریرا» چقدر به شما نزدیک است؟ آیا ویژگی مشترکی بین ریرا و موژان کردی وجود دارد؟

قطعا ویژگی های مشترکی با هم دارند. امکان ندارد چیزی از ما در شخصیت نباشد و بتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم. در همه ما، همه ویژگی ها وجود دارد، اما در زمان مشخص این ویژگی ها خودشان را نشان می دهند. ریرا آن قسمتی از من است که زیاد در زندگی از آن استفاده نمی کنم و آن خوشبینی است. ریرا بسیار خوش بین تر از من است. اگر رشته مامایی می خواند به این خاطر است که تولد را دوست دارد. او به یک انرژی ایمان دارد، به انرژی ای که مواظب او و همه ما است، حتی در دیالوگ هایش روی صحنه نیز از این انرژی کمک می خواهد.

– بازخورد مخاطب ها از شخصیت ریرا چطور بود؟

من خیلی سعی کردم از خودم محافظت کنم و در این راستا مستقیما با خود تماشاگران وارد گفتگو نشوم. بیشتر سعی کردم این نظرات از طریق کارگردان به من منتقل شود. ولی ظاهرا بازخورد ها مثبت بوده و مخاطبان ریرا را دوست داشتند، چون درکش می کردند. آنها حتی خوشبینی این فرد را هم دوست داشتند، خوش بینی ای که شاید در بسیاری از ما نباشد. از لحاظ منطقی اگر نگاه کنیم حق با خانم است، اما مخاطب با ریرا هم همراه می شود، شاید به این خاطر که خوشبینی او را دوست دارد.

– دقیقا! در واقع ریرا آن بخش از وجود ماست که نداریمش، یا فراموشش کرده ایم یا شاید دیگر باوری به خوشبینی نداریم.

ریرا البته روی یک طناب باریک حرکت می کند. او قهرمان نیست، بازنده هم نیست. کسی نیست که از همان اول خودش را باخته و کنار کشیده باشد. این ویژگی باعث تبدیل شدن یک نقش به شخصیت می شود و من این ویژگی او را دوست دارم.

– از اجرا در جشنواره دانشجویی تا اجرا در سالن مولوی چه مسیری طی شد؟

اجرای عموم همیشه برای من جذابیت خاصی داشته و چالش عجیبی است و آن را بیشتر از هر جشنواره ای دوست دارم. اینکه هر شب در یک موقعیت خاص باشید و آن را تکرار کنید موقعیتی چالش برانگیز است. در دوره گذشته جشنواره تئاتر دانشگاهی، من برای اولین بار حضور داشتم و و این حضور تجربه خوبی برای من بود.

 

زهرا مهرابی (بازیگر)

«زهرا مهرابی»، کارشناس ادبیات نمایشی از دانشگاه سوره و برنده تندیس بازیگری از بیست و یکمین جشنواره تئاتر دانشجویی است، او پیش از این نیز برای نمایش «دامپزشکی» کاندید این عنوان شده بود.

زهرا مهرابی

 

– شخصیت «خانم» چقدر به خود شما شبیه بود؟

«خانم» زنی سرپرست خوابگاه دختران است. من این شخصیت را می شناسم اما شبیه خود واقعی من نیست. از لحاظ شخصیتی بین من و خانم فاصله زیادی وجود دارد.

– شما چقدر فضای خوابگاه و شخصیت خانم را می شناختید که باعث ارتباط خوب شما با شخصیت شده و به دل مخاطب نیز نشسته است؟

من تجربه زندگی کردن در خوابگاه دانشجویی را داشته و از این فضا شناخت دارم. اما فضایی که من می شناختم، فضای خوابگاهی دخترانه در شهرستان بود و این فضا، قطعا با فضای یک خوابگاه دخترانه در تهران بسیار متفاوت است. روزهای اول که اتود می زدیم با این پیش زمینه از خوابگاه کار را شروع کردم، اما این چیزی نبود که کارگردان بخواهد. امیر برای رسیدن من به نقش بسیار کمک کرد و به من فهماند چه سرپرست خوابگاهی را در ذهن دارد. چیزی که من با توجه به پیش زمینه ام از خوابگاه اتود می زدم، زنی بود که اصلا با دانشجویان کنار نمی آمد و خطاهای آنها را نمی بخشید، در صورتی که سرپرستی که امیر می خواست، زنی بود که در موقعیت و با توجه به منافع خودش، کم کم نرم می شد و با دانشجو راه می آمد. در واقع چون موقعیت خودش را در خطر می دید این نرمش را می پذیرفت یا به عبارتی برای حل کردن قضیه به نوعی به ریرا باج می داد، چون این اتفاق ها در نبود او رخ داده بود و او هم به نوعی درگیر این ماجرا بود.

– پروسه تمرینات به چه شکل بود و چقدر زمان صرف تمرین شد؟

سال گذشته که نمایش را برای اجرا در جشنواره دانشجویی آماده می کردیم، سه ماه تمرین مفید داشتیم، که این زمان جدای از دور خوانی های متن بود. بعد از جشنواره هم دغدغه گرفتن سالن داشتیم و حتی مطمئن نبودیم که سالن به کار ما تعلق می گیرد. تا یک ماه قبل از اجرا هم این موضوع را نمی دانستیم. زمانی که مشخص شد سالن مولوی در اختیار کار قرار می گیرد، دوباره تمرینات را این بار برای اجرای عموم شروع کردیم.

– بازخورد مخاطبان با نمایش و شخصیت خانم چطور بود؟

تماشاگرها خیلی به کار ما لطف داشته و نمایش را دوست داشتند. در یکی از شب های اجرا، پس از اتمام نمایش و زمانی که در اتاق گریم مشغول تعویض لباس بودیم، خانمی وارد اتاق شدند، ما را بغل کرده و به شدت گریه می کردند. ایشان می لرزیدند و خیلی تحت تاثیر کار قرار گرفته بودند، آن قدر که ما مجبور شدیم توضیح بدهیم پشت در بسته دستشویی روی صحنه هیچ جنینی وجود ندارد و این فقط نمایش بوده است. این باور پذیری کار برای خود ما هم به عنوان بازیگر جالب بود. یا دوست دیگری می گفت از دیدن من روی صحنه اعصابش خرد می شود و به یاد مسئول خوابگاه خودشان می افتد. دوستان دیگری نیز می گفتند با دیدن خانم روی صحنه عصبانی شده، ترسیده یا لج شان در آمده است.

– شخصیت خانم خیلی واقعی است، مخصوصا  برای مخاطبی که با سرپرست خوابگاه برخورد داشته و رفتارهای این چنینی را از نزدیک دیده است.

دقیقا. خانم از آن دست آدم هایی است که فکر می کند خیلی کارش درست است. فکر می کند دارد با بچه ها راه می آید و از آن دست سرپرست های خوابگاه است که خیلی با دانشجوها رفیق است. حالا این وسط منافع اش به خطر افتاده و دارد آن روی دیگرش که شاید روی واقعی اش باشد را به ریرا نشان می دهد.

– با توجه به شخصیت خانم رحمانی، از ایفای نقش خانم اذیت نشدید؟

نه اصلا. اتفاقا من خانم رحمانی را به شدت دوست دارم.

– چه ویژگی های خانم رحمانی را دوست دارید؟

برای اینکه بتوانم ویژگی های این شخصیت را بگویم باید به جمله ای از یک دوست رجوع کنم که در مورد اجرای دیگری از من گفته بود. ایشان برای آن شخصیت گفته بود «این دختر حسی در بازی اش است مانند هر کاری کرده ام، خوب کرده ام. یا مگر چه کار کرده ام.» این حال در شخصیت خانم رحمانی هم وجود دارد. یعنی خانم رحمانی هم همین اخلاق را دارد، همین اخلاق که هر کاری کردم خوب کردم و به کسی ربطی ندارد. حتی این پرورویی را تا آخر هم نگه می دارد، به هیچ عنوان مسئولیت اتفاق پیش آمده را نمی پذیرد و آن را گردن ریرا می اندازد. اینکه تا آخرین لحظه از موضع خودش پایین نمی آید برای من جذاب است.

و حرف پایانی:

من خیلی از مسئولین سپاسگزارم که به ما سالنی برای اجرا دادند، اما این را هم نباید فراموش کرد که این نمایش به همراه چهار نمایش دیگر، از برگزیده های جشنواره تئاتر دانشگاهی بوده اند. درست است که سالن به گروه ما تعلق گرفت، اما این کار به سختی و با دوندگی زیاد انجام شد. ما حتی یک ماه قبل از اجرا هم مطمئن نبودیم به ما سالن تعیق می گیرد. در جشنواره تئاتر دانشگاهی، بسیاری از گروه ها متشکل از دانشجویان و تازه فارغ التحصیلان هستند، کسانی که تازه وارد بازار کار تئاتر شده اند و نیاز به حمایت بیشتری دارند. امیدوارم این حمایت ها جدی تر شود و سالن ها بی منت تر در اختیار گروه های برگزیده قرار بگیرد.

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران