نمایش «ستاره شناس» با نمایشنامه ای از «دیدیه ون کولارت»، ترجمه و کارگردانی «اصغر نوری» و بازی « احمد ساعتچیان»، «سهیلا صالحی» و «غزاله رشیدی» که پیش تر در مجموعه تئاترشهر به روی صحنه رفته بود، در سی و هشتمین جشنواره تئاتر فجر نیز به روی صحنه آمد. این متن بر اساس اجرای این اثر در جشنواره نوشته شده است. با ما همراه باشید.
«دیدیه ونکولارت» متولد ۱۹۶۰ و یکی از توانمندترین نمایشنامه نویسان و رمان نویسان امروز فرانسه است. نویسنده و جُستارنویسی که به خاطر شیوه ی روایی خاصش از موضوع های ساده و غافلگیری هایی که پسِ هر کدام از رمان هایش و نمایشنامه هایش وجود دارد، مشهور شده. او در نیس به دنیا آمده و در بیست و دوسالگی اولین رمانش را منتشر کرده و سالِ ۱۹۹۴ جایزهی گنکور را هم به دست آورده. «اصغر نوری» نیز متولد ۱۳۵۵ در تبریز است. وی علاوه بر کار ترجمه، به نمایشنامه نویسی و کارگردانی تئاتر نیز مشغول می باشد. او که در مقطع کارشناسی در رشته زبان و ادبیات فرانسه و در مقطع کارشناسی ارشد در رشته کارگردانی تئاتر تحصیلات دانشگاهی خود را به اتمام رسانده، سالهاست با ترجمه رمان ها و نمایشنامه های نسل نوی نویسندگان و نمایشنامه نویسان فرانسوی، نقش پر رنگی در آشنا شدن مخاطبان با نویسندگان نسل اخیر فرانسه داشته است. آگوتا کریستف، پاتریک مودیانو، ژوئل اگلوف، بریژیت ژیرو، مارسل امه و دیدیه ون کولارت از جمله نویسندگانی هستند که اصغر نوری آثاری از آنها ترجمه کرده است. «ستاره شناس» نمایشنامه ای است که اصغر نوری آن را در سال ۹۴ ترجمه کرده و در سال ۹۸ به صحنه آورده است.
«ستاره شناس» داستان روانشناسی است که به شیوه ی خود به درمان بیمارانش می پردازد. نمایش با دو بیمار او انیس و مور شروع می شود. دو زنِ متفاوت که در لابی مطلب روانشناس با هم آشنا می شوند. اولی مادری خانه دار است که همسرش رهایش کرده و دومی زنی تنها و جدی است که با مردان متعددی رابطه داشته. در گفتگوی این دو با هم، آنها متوجه علاقه شان به یک مردِ واحد می شوند. مردی که خود را در قالب ستاره شناس معرفی کرده و هر دو زن را به چالش کشیده است. حال آن دو برای رفع این موضوع به روانشناس مراجعه کرده اند؛ روانشناسی که در پایان مشخص می شود خودش همان ستاره شناس معروف است.
«ستاره شناس» نمایشی مینیمال از لحاظ دکور و صحنه و رئال از لحاظ جنس بازی هاست. نمایشی خلوت اما تفکر برانگیز. «ستاره شناس» داستان دو زن را به صورت موازی بیان می کند و روایت آشنایی آنها با مردی را می گوید که علاوه بر ویژگی های ظاهری و حتی رفتاری مشترک، با هر دو زن به نوعی متفاوت برخورد می کند. ستاره شناس، انیس را با مهربانی و توجه به خود جذب می کند و مور را با بی میلی و مقابله با سرسختی هایش به سوی خود می کشاند. «ستاره شناس» علاوه بر داستانی که در لایه ی ظاهری در حال تعریف آن است، در لایه ی زیرین خود به مسائلی روانکاوانه می پردازد. داستان زندگی این دو زن، داستان دوستی آنها با خود است. چراکه تا فرد نتواند خودش را دوست داشته باشد، در دوست داشتن دیگری نیز به مشکل خواهد خورد و می دانیم که خوشبختی با دوستی با خود شکل می گیرد. در این نمایش مور و انیس دو زن متفاوت با سبک زندگی، عقاید و رفتارهای کاملا متفاوت هر دو عاشق یک مرد می شوند، مردی که می داند چطور آنها را به صلح با خود برساند.
بازی های نمایش، دلنشین بوده و شخصیت ها می توانند به خوبی مخاطب را با خود همراه کنند. در این میان بازی «احمد ساعتچیان« که در نقش ستاره شناس و در انتها روانشناس ظاهر می شود، طنز صحنه را نیز می سازد. رفتارهای شیرین او در مقابل دو زن که یکی را با محبت و دیگری را با توی ذوقش زدن به خود جذب می کند، برای مخاطب جذاب می نماید. خروج او از صحنه با موزیکی فرانسوی که زمزمه می کند (اُه شانزلیزه) برای مخاطب تبدیل به تکراری آشنا می شود و حتی در مواقعی باعث همراهی مخاطب نیز می گردد. شخصیت ستاره شناس در این نمایش بارِ معنایی و مفهومی مهمی را در بر دارد. او می تواند همان قدر که مخاطب را به مضمون زیرلایه ی نمایش یعنی دوستی با خود جلب کند، می تواند نقش مردی زن باز را نیز تداعی کند که به راحتی زنان را به خود علاقه مند کرده و در نهایت رهایشان می کند. هدایتِ درست کارگردان و فهم بازیگر و شخصیت و بازی به جا و به اندازه ی او به خوبی می تواند ستاره شناس را از جنس اول به مخاطب نشان داده و او را برای وی به شخصیتی محبوب بدل کند.
انتخاب بازیگران زن این نمایش نیز به خوبی صورت گرفته است. بازیگر نقش انیس را زنی کمی کوتاهتر، کمی چاق تر با صدایی پر انرژی و پر امید، با لبخندی همیشگی بازی می کند که مادر نیز هست. او با بافتنی همیشه همراهش و با لباس های ساده و تمیزش به خوبی می تواند نقش زنی خانه دار، ساده و زودباور را بازی کند که عاشق ستاره شناس شده؛ زنی خوش انرژی و امیدوار که زود نیز دل می بندد. در مقابل او بازیگر نقش مور، زنی بلند قامت تر و لاغرتر انتخاب شده. کسی که آشفته تر حرف می زند، دوست دارد مدام سیگار بکشد، لباس هایش سادگی لباس های انیس را ندارد. خوش بین نیست و دیر کسی را باور می کند. کسی که به قول خودش قرار بوده فلسفه درس بدهد و از سر درس دادن شیمی درآورده؛ حال نیز اخراج شده است و کار سیاه می کند و بازیگر نقش ستاره شناس چنان خوب انتخاب شده و بازی می کند که می توان باور کرد هر دوی این زن ها بتوانند عاشق چنین مردی شوند.
«ستاره شناس» نمایشی است به اندازه. در این نمایش همه ی ملزومات اجرا به اندازه و در جای خود قرار گرفته است. از انتخاب متن و ترجمه ی خوب که هم داستانی برای تعریف دارد و هم مفهومی برای فکر کردن در اختیار مخاطب می گذارد گرفته تا اجرا که همه چیز در آن به اندازه اتفاق می افتد. نمایشی که می تواند مخاطبش را با آفرینش لحظه های خوب بخنداند و هم او را به فکر ببرد. گاهی او را غمگین کند و گاهی به زمزمه کردن آهنگ مورد علاقه ی ستاره شناس وا بدارد. در این نمایش بازی ها به اندازه و متناسب است. نه کم کاری در اجرا دیده می شود و نه بازی های غلو شده را شاهدیم. صحنه نیز به اندازه بوده و می تواند مطب روانشناسی را تداعی کند که در گاه گاه ِنمایش به خیابان و خانه ی شخصیت های دیگر نیز بدل شود. در این راستا شاید تنها عنصری که نتواند مفهومی را به مخاطب رسانده، تصویری را تداعی کند یا کارکردی داشته باشد، چوب لباسی هایی است که در چارچوب های صحنه آویزان شده است. این چوب لباسی ها در یکی از صحنه های رویارویی ستاره شناس و مور می تواند تداعی گرِ قاب های نقاشی در نمایشگاهی باشد که این دو در آن دیدار می کنند اما در دیگر صحنه ها عملا کارکردی نداشته و مفهومی را هم نمی رساند.
پاسخ دهید