درباره نمایش خیانت به پینتر
عرفان در حال شستن رخت چرک هایش است که ناگهان عارف، برادرش از راه می رسد و پس از احوالپرسی ای صمیمانه که عرفان انتظارش را ندارد، بی مقدمه همراه او شروع به شستنِ رخت می کند. پس از او پریا، همسرِ عارف نیز به آنها می پیوندد و هر سه سر تشت هایشان رخت می شویند. در حین این عمل با هم حرف نیز می زنند. عارف به رابطه ی پریا و عرفان شک دارد، اما در این پروسه ی رخت شویی در مورد تنها چیزی که صحبت نمی شود احتمالِ این خیانت است.
این خلاصه ای از نمایش خیانت به پینتر است که این روزها با بازی اسماعیل کمالی دهقان، عرفان امین و پریا مهاجرانی و نویسندگی و کارگردانی «رضا الهی» در سالن بزرگ تالار مولوی به روی صحنه رفته است. فضای طراحی شده ی نمایش کنایه از ضرب المثلی با این مضمون است که آدمها رخت های چرک شان را جلوی یکدیگر نمی شویند. اتفاقی که دقیقا عکس آن در نمایشِ خیانت به پینتر در حال رخ دادن است و زوج این قصه اصرار دارند حرف هایی را که نباید، جلوی عرفان به یکدیگر بگویند و زندگی خصوصی و مشکلات شان را برای او رو کنند. آنها در این رازگشایی از هیچ چیز دریغ نکرده و حتی عارف رازی که نباید عرفان آن را بداند، به او می گوید. رازی که در ابتدا شاید به نظر ساده بیاید و به کلمه ای که از دهان شاگردِ پریا در آمده ختم شود، اما در واقع افشای آن نقطه ای است که پریا بر پایان این رابطه می گذارد.
پریا معلم دبیرستان است و زیست شناسی درس میدهد، شغلی که عارف آن را زیاد مهم نمی شمارد. در سوی دیگر عرفان پزشکی می خواند و پریا خودش را به او نزدیک تر می بیند. این حسِ نزدیکی، باعث ایجاد سوءظن هایی در طول نمایش می شود. پریا از بی توجهی شوهرش، از اینکه نهایتِ واکنش او در مقابل سرفه های مکرر پریا به پرسیدن احوالش ختم می شود، آزرده خاطر است. این موضوع باعث شده تا او به همراه عرفان به دکتر برود؛ اتفاقی که عارف از آن بی خبر است. در طول نمایش مشخص می شود که آن دو، روز قبل از رفتن به دکتر، در رستوران ناهار خورده اند و حالا که عارف ناگهان از ماموریتی که کنسل شده، به خانه بازگشته، هر دو را در حوله ی حمام می بیند.
نمایش مخاطب را بین دو اتفاق نگه می دارد و به او اجازه یقین پیدا کردن بین دیالوگ هایی که می شنود و زیرمتن این دیالوگ ها را نمی دهد. لایه ظاهری نمایش در مورد دلخوری عارف از دکتر رفتن عرفان و پریا است، اما زیر متن می تواند کنایه به خیانتی باشد که عارف آن را از روی نشانه ها و رفتار این دو پیش بینی کرده است. در صحنه ای دیگر وقتی عارف متوجه می شود که پریا و عرفان روز قبل با هم بیرون رفته و ناهار خورده اند، به جای اینکه در مورد دلیل این بیرون رفتن حرف بزند، در مورد غذایی که آن دو با هم خورده اند، سوال می کند؛ گویی عمدا از رفتن سراغ اصل ماجرا اجتناب می کند و یا جرات رو به رو شدن با واقعیت را ندارد. حتی پریا در طول نمایش از او می خواهد که در مورد چیزهای مهم تر حرف بزند. پریا خودش و عرفان را در حوله ی حمام نشان داده و از عارف می خواهد با این قضیه رو به رو شود، اما عارف توان این موضوع را ندارد و به ظاهرِ ماجرا چسبیده است، نه مفهمومی که پشت این نشانه ها وجود دارد. این موضوع و برداشتِ دو جانبه ای که از دیالوگ ها می شود، در مواقعی طنز نمایش را نیز می سازد.
رضا الهی که خود دانشجوی ادبیات نمایشی دانشگاه تهران است، در نگارش این متن، با انتخاب عنوان «خیانت به پینتر» مستقیم مخاطب را به نمایشنامه «خیانت» اثر «پینتر» ارجاع می دهد. خیانتی که او در نمایشش آن را به کار گرفته، ویژگی های خیانتِ پینتری را دارد و شیوه بیان آن در متن نیز به این نمایشنامه اشاره می کند؛ اما افزوده شدن حرف اضافه ی «به» به عنوان نمایش، کمی نام را در دو راهیِ سوء برداشت قرار می دهد که آیا این نمایش خیانتی به نمایش پینتر است یا خیانت مطرح شده در نمایش، خیانتی پینتری است که گزینه دوم صحیح تر به نظر می رسد.
در سوی دیگر استفاده از نام «خیانت به پینتر» به شدت این نمایش را به نمایش ِخیانت پینتر وابسته می کند چرا که در همان ابتدا یعنی عنوان نمایش به آن ارجاع می دهد. اما نمایشِ الهی نمایشی مستقل است که برای درک و فهمیدن آن نیازی به رجوع به نمایش پینتر نیست. این نمایش در ذات خود نمایشی کامل است، شاید شیوه ی مطرح شدن ماجرا به روش پینتر صورت گرفته باشد، اما آن قدر که نام نمایش، مخاطب را به پینتر ارجاع می دهد، خود نمایش و متن آن، این کار را نمی کند.
الهی در اجرای «خیانت به پینتر»، از صحنه ای دو سویه بهره برده است. البته این نمایش پتانسیل صحنه ای چهار سویه را نیز دارد؛ اتفاقی که در اجرای جشنواره دانشجویی برای آن افتاد. الهی صحنه نمایش را به مربعی سه در سه یا نهایت چهار در چهار کاهش داده و با کف پوش سرامیک مانندی، فضایی شبیه به حمام یا رختشوی خانه را به تصویر کشیده. او در نورپردازی نیز، از پروژکتورهای سالن استفاده نکرده و با کم کردن ارتفاع، از تک نور سقفِ تعیبه شده برای این فضا استفاده نموده است. او در این نمایش عنصر موسیقی را هم حذف کرده و بیشتر سعی نمونده با تمرکز بر روی متن و بازی ها، اجرا را جلو ببرد تا با دیگر اجزای صحنه مانند تغییرات نور یا موسیقی.
الهی جایگاه مخاطبان را نیز در نزدیک ترین حالت به صحنه قرار داده است تا آنها نیز مانند عرفان در جریان زیر و بم های این زندگی قرار گیرند و رخت ها مستقیما جلوی چشم آنها شسته شود. در این نمایش اکتی تکرار شونده، یعنی شستن لباس اتفاق می افتد و با اتمام شستن همه ی رخت ها است که شخصیت ها اجازه ی خروج از این صحنه را پیدا می کنند. به عبارتی دیگر با زدن همه ی حرف ها است که نمایش به انتها می رسد. اما همان قدر که مضمونِ پشت این اکتِ تکرار شونده (که در ابتدای این متن به اشاره شد)، به مخاطب و درکِ مفهوم مورد نظر کارگردان کمک می کند، نگرفتن این موضوع نیز ضربه ی شدیدی به درک مخاطبان از کار وارد می آورد. مخاطب در تمام لحظه ها سه نفر را می بیند که روی صحنه در حال لباس شستن هستند بدون اینکه دلیل این لباس شستنِ مدام در این موقعیت بغرنج را بفهمد. اکتی که شخصیت ها حتی اشاره ای کوچک نیز به آن نمی کنند و آگاهانه از حرف زدن و گفتن کوچکترین دیالوگی که به آن ربط داشته باشد دوری می کنند. این طور می توان گفت که نمایشِ خیانت به پینتر برای کسانی لذت بخش خواهد بود که بتوانند در طول اجرا رابطه ی این لباس شستن سه نفره و ضرب المثل پشت آن را بفهمند.
نمایش با شسته شدن لباس ها و فاش شدن راز پریا تمام می شود. رازی که با شستنِ آخرین رخت همزمان شده و هر دو نقطه ی پایانی بر یک ماجرا و روند است. با بیان رازِ پریا از زبان عارف و کلمه ای که شاگردش او را خطاب کرده بود، این زندگی به پایان می رسد. در تمام طول نمایش پریا از گفتن این موضوع سر باز می زند، اما مخاطب متوجه می شود که شاگرد پریا او را خطابی کرده که باعث رنجشش شده است. هر بار نیز که عرفان از این واژه سوال می کند، عارف و پریا او را ساکت می کنند. پریا حتی در طول نمایش چندین بار از عارف می پرسد که آیا به معنای پشت این واژه که به پریا نسبت داده شده است، اعتقاد دارد یا نه و زمانی که عارف در آخرین تلاش های ناکامش آن را بیان می کند، در واقع اعتقادش به این واژه را نشان می دهد و این پایانی است که برای زندگی خود رقم می زند.
«خیانت به پینتر» که پیش از اجرا در سالن مولوی، با کاندید شدن در بخش های نمایشنامه و طراحی صحنه و همچنین کاندید شدن دو بازیگر مردِ خود، در بیست و دومین جشنواره تئاتر دانشگاهی، اجرای موفقی را پشت سر گذاشته بود، به خوبی توانسته است تجربه ای متفاوت از خیانت و عدم توانایی ارتباط زوج ها با یکدیگر را به مخاطب نشان دهد و او را به درک غمی که این تلاش ناموفق در دل عارف می کارد، برساند.
پاسخ دهید