«احسان فلاحت پیشه» دانش آموخته کارشناسی ارشد کارگردانی از پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. از جمله کارهای وی می توان به نویسندگی و کارگردانی نمایش های به «آنجا آن طرف خیابان»، «جوخه»، «حفاظت -۶۶- برجک»، « دو نمایش همراه؛ چه روزهای خوشی و مثل ماه از خیال توده ابرهای گذرا »،«با سری آشفته از جنونی کامل با داسی از هذیانی به هذیانی از رویایی به رویایی چهره ی مخدوشی که از فعل خود بیمناک است» و «خشت خام» اشاره کرد. این نویسنده برگزاری کارگاه های نمایشنامه نویسی با عنوان هایی از قبیل «عبور منطقی از واقعیت»، «نگارش نمایشنامه بر اساس حوادث روزنامه ای»، «شخصیت؛ وجود و زمان»، «موقعیت؛ استثنا و قاعده» و کارگاه های کارگردانی با مضامین «موقعیت»، «فضا»، «میزانس» را نیز در کارنامه خود دارد.
حال فلاحت پیشه نمایش جدیدش را با عنوان «ازدواج آقای می سی سی پی» با بازی «محمد صادق ملک»، «آرش فلاحت پیشه»، «آرزو نبوت»، «محمد رضا مالکی»، «مهدی نصرتی»، «سید جواد حسینی» و «پریسا صنعت کار» در سالن اصلی تئاتر شهر بر صحنه برده است.
نمایشنامه نویس اثر «فردیش دورنمارت» نویسنده برجسته سوئیسی است که ازدواج آقای می سی سی پی را در قالبی طنز به رشته تحریر آورده است. وی در جایی چنین بیان کرده که: «دنیای آشفته ما بیشتر جایی برای کمدی است تا تراژدی. از آن هنگام که ایجاد تراژدی واقعی امکان پذیر نیست، کمدی روش خوبی برای بیان حقایق به شمار می رود. حال آنکه نژاد سفید می کوشد تا برتری اش را به اثبات برساند. دیگر انسان گناهکار یا مسئول وجود ندارد. همه ادعا می کنند گناهکار نیستد. تمام حوادث بدون اینکه شخص به خصوصی خواسته باشد، اتفاق می افتد. هیچ کدام ما گناهکار نیستیم. ما فقط فرزندان پدرانمان هستیم و این گناه ما نیست. بلکه از بخت بد ماست. گناه مستلزم عمل فردی است. گناه یک عمل مذهبی است. تنها کمدی می تواند توجیه کننده موقعیت ما باشد. دنیا ما را به ورطه عجیب و مسخره کشانده است. راه ما همان طور که در سیاست به بمب اتم رسیده، در تئاتر نیز به کمدی ختم می شود.» او در ازدواج آقای می سی سی پی نیز به حرف هایش عمل کرده. این نمایش در قالبی کمدی از گناه حرف می زند، از گناهکار، از نابودی، از مذهب و از هر آنچه توجیه کننده ی این دنیای مسخره است.
نور می آید. «سنت کلود» روی صحنه و در خانه آقای می سی سی پی ایستاده است، سه مرد از روی پله ها به او شلیک کرده و او را می کُشند. سنت کلود پس از مُردن برخاسته و برای مخاطب بیان می کند که مرگ او در آخرِ قصه اتفاق می افتد، اما همین ابتدا نشان داده شده تا دردناک ترین بخش نمایش زودتر تمام شود و سراغ صحنه های جذابتر برویم. این فلش فوروارد جذاب و طنز، اولین قلابی است که نمایش به سوی تماشاگران انداخته و گیر می کند و همین ابتدا ارتباط مخاطب با کار برقرار می شود.
«فردریش دورنمارت» در نمایشنامه «ازدواج آقای می سی سی پی»، چهار شخصیت اصلی می آفریند. اولین نفر «آقای می سی سی پی»، دادستان خودرایی است که خواستار استقرار عدالت مطلق و قانون موسی است. او اخلاق گرا و مقید بوده و با گناهکار بی رحم است، حتی اگر گناهکار خودش باشد. نفر دوم «سنت کلود» است که به نوعی برادر ناتنی می سی سی پی هم تلقی می شود. وی نقطه مقابل می سی سی پی است، شوخ طبع است و تحقق عدالت واقعی را در گرو عدالت زمینی می داند. شخصیت سوم پزشک فداکاری است که همه دارایی خود را به مستمندان بخشیده و نماینده نوع دوستی محسوب می گردد. در پایان زنی است که این سه مرد را به هم مرتبط می کند؛ «آناستازیا» بیوه یک کارخانه دار است که می سی سی پی او را مجبور به ازدواج با خود می کند؛ چراکه این ازدواج را مجازاتی در راستای تنبیه خودش می داند.
پس از اتمام فلش فوروارد مرگ سنت کلود به پنج سال پیش باز می گردیم. آقای می سی سی پی وارد خانه ی آناستازیای داغدار می شود. زنی که به تازگی شوهرش فوت کرده و در عزای او مشکی پوشیده است. می سی سی پی اما پس از کمی صحبت، آناستازیا را به قتل شوهرش متهم می کند، چرا که شوهرش مردی زن باره بوده و آناستازیا نیز این موضوع را می دانسته است. آناستازیا اما آن را انکار کرده تا اینکه می سی سی پی اعلام می کند او نیز همسرش را با همان سمی کشته است که آناستازیا از آن برای مرگ شوهرش استفاده کرده بود. پس از اعلام این موضوع، او شوک دوم را هم به آناستازیا وارد کرده و او را مجبور به ازدواج می کند. وی دلیل این ازدواج را این طور توضیح می دهد که زندگی کردن با زنی خیانتکار و قاتل، تنبیهی است که باید به خاطر قتل همسرش به بدان گفتار آید و به نوعی برقراری عدالت موسی است. او مجازاتی هم برای آناستازیا در نظر گرفته و آن شرکت کردن هر روزه در مراسم اعدام است. او آناستازیا را مجبور می کند که در تمام مراسم های اعدام در کنارش حضور داشته باشد و علاوه بر حضور با مردم نیز با مهربانی رفتار کند اما نمی داند که با چه زنی رو به روست و آناستازیا کسی نیست که بتوان به همین راحتی قانون موسی را بر روی او اعمال کرد.
فلاحت پیشه برای نمایش مردم شهر از گروه به نسبت عظیمی از بازیگران فرم استفاده کرده است که با کلیت نمایش همسان بوده و نظم آن را بر هم نمی زند. نمایش در جغرافیای نامشخصی روایت می شود و اشاره به کشور واضحی ندارد. موضوع نمایش نیز با هر دوره ای تناسب دارد و مشمول زمان خاصی نمی گردد؛ چراکه مردم همیشه و در هر دوره ای با تفکرهایی دست و پنجه نرم کرده که در سودای بهسازی جهان بوده و افکارشان را در قالب یک ایدئولوژی و تفکر خاص مطرح می کنند.
مهم ترین و جذاب ترین اتفاقِ این نمایش استفاده ی کارگردانِ اثر، از موسیقی زنده بر روی صحنه و همراهی لحظه به لحظه آن با اجرا است. گروه موسیقی به شکلی هوشمندانه پشت میز غذاخوری خانه ی آناستازیا پنهان شده تا تمرکز مخاطب در طول اجرا حفظ شود. طراحی صحنه و نور نمایش ازدواج آقای می سی سی پی نیز یکی از نقاط قوت اجرای این نمایش است. استفاده از چارچوب آهنی پنجره، درختِ روی صحنه به همراه ساعت، میز قهوه خوری و پراکندن درست این اجزا بر روی سطح صحنه باعث ساختن میزانس های یکدست و تصاویر جذاب شده است.
بازی های بازیگران هم بی شک یکی از مهم ترین امتیازات این نمایش است. «محمد صادق ملک» با صورتی کشیده و اندامی بلند و لاغر، لحن بیانِ شمرده و حرکات هندسی وار دست ها و اندامش به خوبی در نقش آقای می سی سی پی ظاهر شده؛ مردی که سیصد و پنجاه نفر را تا به آن روز به مرحله اعدام رسانده است. «آرزو نبوت» نیز آناستازیا را با لَوَندیِ به اندازه، شیطنت های بهموقع و ظاهر اشرافی اش به درستی بازی کرده و توانسته زنی را به مخاطب القا کند که به هیچ چیز جز خودش اهمیت نمی دهد و در این راستا از هیچ گناهی روی گردان نیست. حتی «پریسا صنعت کار» نیز با حضور کوتاهش روی صحنه، شیوه راه رفتن و حالت اعتراضی اش در نقش خدمتکارِ آناستازیا در دل نمایش نشسته است.
فلاحت پیشه در از فاصله گذاری هم استفاده و در مواقعی دیوار چهارم را می شکند. در میانه ی این اجرای این دوساعته، زمان کوتاهی برای آنتراکت اعلام می شود اما در واقع این اعلام نه برای وقت آنتراکت که برای شکستن دیوار چهارم است. پرده کشیده می شود و ناگهان بازیگر نقش کنت (دکتر) که زمانی عاشق آناستازیا بوده و به او سمی داده است که شوهرش را بکشد، به روی صحنه می آید و با تماشاگرها به صورت مستقیم حرف می زند. او از آنها می خواهد که بیرون نروند و او را روی صحنه ببیند. او می گوید که نقشش را دوست ندارد و دیالوگ «تُف تو این نقشی که من بازی می کنم» را چندیدن بار و در طول اجرا رو به مخاطب می گوید که همین موضوع باعث قطع لحظات جدی نمایش و خنده ی تماشاگر می شود. این فاصله گذاری که تنها توسط نقش کنت انجام می شود در ابتدا جذاب می نماید اما تکرار زیاد این دیالوگ کمی از جذابیت آن در طول اجرا می کاهد.
تنها ایرادی که می توان به ازدواج آقای می سی سی پی گرفت، هماهنگ نبودن تُن صدای گروه موسیقی و تُن صدای بازیگران است، به طوری که در مواقعی، موسیقی روی صدای بازیگر قرار گرفته، دیالوگ های او به درستی شنیده نشده و باعث از دست رفتن بخش کوچکی از اجرا می گردد.
ازدواج آقای می سی سی پی نمایشی استاندارد، فکر شده، کامل و با تصویرسازی های ماندگار است که بدون داشتن هیچ سلبریتی ای در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا می شود. نداشتن سلبریتی هم بی شک ریسک بزرگی است که فلاحت پیشه در انتخاب بازیگرانش کرده و شاید اگر این اصل تجاری را لحاظ کرده بود، هیچ صندلی خالی ای در هیچ شب اجرا باقی نمی ماند؛ اما فلاحت پیشه به ذات تئاتر وفادار مانده و خودش را وارد بازی های تجاری و فروش گیشه نکرده است و البته همین موضوع می تواند دلیل خوبی برای دیدن این نمایش باشد.
پاسخ دهید