«اقلیت» نمایشی از دنیای امروز است. شاید بارزترین تشبیه آن را بتوان «اینترنت» در نظر گرفت. اینترنت کُره ی زمین را به اندازه ی دهکده ای جهانی کوچک می کند و همه چیز را قابل دسترس می سازد. اقلیت نیز همین کار را انجام می دهد، این نمایش تمام دنیا را به یک خیابان در ناکجا می آورد و اتفاقاتش را در همین یک خیابان رقم می زند.
نمایش «اقلیت» به نویسندگی و کارگردانی «پدرام صمدی» در هجدهمین «جشنواره تئاتر تجربه» علاوه بر اینکه توانست به عنوان اثر منتخب تماشاگران برگزیده شود، موفق شد تقدیر بهترین بازیگری مرد، بهترین طراحی گریم و بهترین بازیگر کودک را از آن خود کند و در بخش طراحی لباس و ساخت تیزر نیز تندیس اثر برگزیده هیئت داوران را دریافت کند. صمدی در اقلیت از بازی «مجید اکبری»، «بهار اکبری»، «حسن بمبایی چی»، «مجتبی بیات»، «وحید رحیمی»، «آرشام جهانپور»، «سارا عباسی»، «کیمیا فتحعلی»، «پانیذ نجفقلی»، «هیوا امینی» و «حسین آقاکثیری» سود جسته و آن را در تالار مولوی به صحنه برده است.
اقلیت نمایشی متفاوت است. تفاوتی که خود را در همه چیز عیان می کند، از محدویت صحنه گرفته تا نوع پوشش بازیگران، از قصه ی روایت شده تا زبانِ نمایش. اقیلت نمایشی چند زبانی است و تنها زبانی که مخاطب با آن ارتباط برقرار می کند، یعنی زبان فارسی از نمایش حذف شده است. از میان آواهایی به گوش می رسد می توان زبان هایی مانند انگلیسی، فرانسه، ایتالیایی، ژاپنی و عربی را تشخیص داد. زبان هایی که نمی توان بر درستی اش ایمان داشت اما دیالوگ ها در حد آوای کلامی نزدیک به آن زبان نزدیک شده است. این موضوع، اتفاق مهم و مثبتی در نمایش اقلیت است. بازیگران چنان خوب زبانشان را صحبت می کنند که ببینده حداقل این تشخیص را می دهد که زبان از چه ریشه ای آمده است.
اقلیت نمایشی است که دنیا را به روی خیابانی کوچک آورده است. در این نمایش عرب زبان ها، کنار ژاپنی ها و فرانسوی ها زندگی می کنند، زندگی البته واژه ای نامونس برای این نمایش است، بیشتر می توان گفت در خیابان و یک مکان وجود دارند و از کنار هم گذر می کنند. اقلیت با داستای گدایی شروع می شود که جلوی کافه نشسته و از دیگران تقاضای کمک دارد. مردمی از نژادها و فرهنگ های مختلف در این خیابان رفت و آمد می کنند و به میزان خوشی و ناخوشی شان به گدا کمک می نمایند. در این میان ناگهان رقیبی برای گدا پیدا می شود. او یک دلقکِ کاربلد است که در سوی دیگر درب کافه می نشیند و برای خودش مشتری جمع می کند. رقابت این دو بر سر کسب مشتری بیشتر است که نمایش را جذاب می کند. این خیابان بین المللی، مملو از جمعیت های مختلف است که هر کدام فرهنگ خاص خودشان را با رد شدن و تعاملی که با این دو شخصیت دارند، نشان می دهند.
اقلیت نمایشی جذاب است و به نوعی فانتزی محسوب می شود. اعمال و رفتار آدم ها در این نمایش به شکلی غلو شده و پررنگ است که به کاریکاتور طعنه می زند. نوع رفتارها و تنش های روی صحنه نیز از همین جنس است. اما مهم ترین نقدی که می توان به اقلیت وارد دانست، قصه ی نمایش است. نمایش روایت مشخصی ندارد و اتفاقی برای تعریف کردن. اقلیت از این جهت جذاب است که روایت روزانه ی آدمهایی از کشوری دیگر را نشان می دهد. آدم هایی که همه در یک مکان گرد آمده اند. از غیرت مردِ عرب و حساسیتش نسبت به زن و فرزند گرفته تا خبرنگار فرانسوی و دغدغه ی فمنیستی اش. در این میان نمایش طعنه هایی به مسائل اجتماعی مختص ایران نیز می زند که نمونه ی بارز آن را می توان عشق و عاشقی مرد سامورایی و دختر ژاپنی دانست. طعنه زمانی است که مرد پاسخ منفی از دختر می شنود و گل را که حال نقش اسید گرفته به صورت او می پاشد. تعبیری جذاب، درست و البته مختص وطن و چه کسی است که داستان عاشق های اسیدپاش وطنی را نشنیده باشد.
قصه ی نمایش کمی شلخته است و روایت منسجمی برای تعریف کردن ندارد، هرچند اگر دقت بیشتری داشته باشیم کنایه های زیادی را می توانیم دریبایم که فقط برای تماشاگرِ آشنا با موضوعات اجتماعی، سیاسی و فرهنگیِ ایران قابل فهم است. اقلیت در مورد تظاهراتی که نمی دانیم برای چیست حرف می زند، در مورد فمینیسم و حقوق زن چیزهایی را نشان می دهد، در مورد بی توجهی غرب به بدبختی آدم های جهان سوم و حتی جهان اول نیز صحبت کرده و نشان می دهد که آدم ها طعمه ی هدف های یکدیگر قرار می گیرند. مثلا گدا گاهی دلیلی است برای مصاحبه کردن با او و گاهی تر مشکلی بر سر راه. این را هم می توان طعنه ای به سیاست های روز ایران دانست. مانند مردمی که در انتخابات مهم می شوند در غیر آن با بدترین لحن از سوی نماینده هایشان رو به رو می گردند.
اما مهم ترین بخش قصه که آسیب جدی به محتوای نمایش زده است، تروریست قرار دادن مردِ عرب، فرستادن او به درون کافه و انفجاری است که او باعثش می شود. انفجاری که مرد همه ی اهالی قصه به جز پسربچه و دلقک را می کشد. این پایان خود از کلیشه ی «عرب، اسلام و تروریست» می آید و بر آن صحه می گذارد که هر جا پای ترور در میان است، نام یک عرب، مسلمان یا ایرانی می درخشد.
از زبان نمایش که جذاب ترین بُعد نمایش است که بگذریم به بازی های بسیار خوب بازیگران می رسیم. بازیگران نمایش اقلیت که مشخص است زمان زیادی را صرف تمرین کرده اند، به شدت در نقش متفاوت خود خوب بازی می کنند و مسلط بر زبانی هستند که آن را حرف می زنند. بازیگر نقش دلقک بدنی آماده داشته و از آن در راستای تاثیر گذاریِ درست، استفاده کرده است. طراحی لباس اقلیت نیز از نکات مثبت نمایش است که نمونه ی بازر آن را می توان لباس زن فرانسوی دانست که در عین آراستگی نشان دهنده ی سِمَت و حرفه ی او و البته شخصیتش می باشد. لباسی که او را قد بلند تر نشان داده و تحکم رفتاری او را پررنگ تر کرده است.
«پدرام صمدی» در نمایش اقلیت دست به کاری سخت و دشوار زده است. او صحنه ی بزرگ تالار مولوی را به اندازه ی یک خیابان کوچک محدود کرده و حرکت بازیگران نیز به تناسب آن محدود شده است. بازیگران فقط یک پیاده رو برای حرکت دارند، پیاده رویی که از صحنه پردازی خوبی نیز بهره مند است. صمدی با نمایش متفاوت اقلیت، تجربه ای نو را به مخاطب هدیه می دهد. اقلیت که ریتم خوبی دارد و مخاطب را خسته نمی کند، نمایشی جذاب است با میزانسن های خوب در فضایی محدود. باید به صمدی نویسنده و کارگردانِ جوان اقلیت تبریک گفت که توانسته زبانِ آشنایِ فارسی را از یک نمایش بگیرد، اما ارتباطِ مخاطب با اثر را همچنان و چه بسا بیشتر حفظ کند. شاید اگر صمدی در طراحی قصه نیز به اندازه ی ساختار و زبان وقت می گذاشت می توانست موضوعی غنی را برای نمایشش برگزیند که همانند زبان نمایش در ذهن بیننده باقی بماند و او را به تفکر وا بدارد، ارزش مهمی که فعلا نمایش اقلیت فاقد آن است، یعنی منجر شدن به تفکر.
پاسخ دهید