واقع‌گرایانه‌ترین صحنه‌های تیراندازی در دنیای هالیوود

سه صحنه تیراندازی برتر در هالیوود
سه صحنه تیراندازی برتر در هالیوود

همه از خطاهای فیلم‌ها درباره سلاح‌های گرم و نحوه استفاده از آنها در جنگ و درگیری خبر دارند. از سوپراستارهای دهه هشتاد که راضی نمی‌شدند در صحنه تیراندازی قنداق اسلحه را روی شانه‌شان تکیه بدهند تا فشنگ‌های تمام نشدنی تفنگ قهرمان فیلم. این خطاها نشان می‌دهد فیلم‌سازان جذابیت را به واقعیت ترجیح می‌دهند. البته چندان هم نمی‌شود آنها را سرزنش کرد.

بالاخره پریدن وسط پیاده‌رو با یک تفنگ در هر دست و شلیک بی‌وقفه، برای مخاطب بسیار جذاب است. حتی اگر احمقانه‌ترین کار ممکن در یک نبرد واقعی باشد.

اگر تریلر فیلم های هالیوودی را  دیده باشید، می‌توانید لیست این کارهای احمقانه در صحنه تیراندازی را تا ابد ادامه بدهید. اما دنیای هالیوود هم در به تصویر کشیدن صحنه‌های جنگ و تیراندازی استثناهایی دارد. فیلم‌های زیادی هستند که تصویری واقعی از مبارزه مسلحانه ساخته‌اند و در عین حال موفق شده‌اند نفس تماشاچی را بند بیاورند.

وقتی این مطلب را انتخاب کردید، احتمالا از صحنه‌هایی که همه چیز را فدای هیجان کاذب می‌کنند خسته شده‌اید. پس با ما همراه باشید و سه صحنه تیراندازی و جنگ در دنیای هالیوود که منطبق بر واقعیت هستند را ببینید.

این فیلم‌ها شاید از ابتدا تا انتها واقع‌بینانه نبوده باشند اما هر کدام از آنها حداقل یک صحنه کاملا واقعی دارند که حتی نفس سربازان حرفه‌ای را هم در سینه حبس کند.

سیکاریو: فرصت نیروی دلتا برای درخشیدن

صحنه مرز فیلم سیکاریو (محصول ۲۰۱۵) ارزش مطالعه از چندین زاویه مختلف را دارد. این صحنه آنقدر در ایجاد تنش موفق است که هر فیلمساز جوانی می‌تواند به چشم تمرین فیلم‌سازی نگاهش کند. حتی چند عنصر غیرواقعی این صحنه هم خللی در کشش و تنش صحنه ایجاد نمی‌کنند. پردازش این صحنه تیراندازی طوریست که یک معرفی کوتاه و بی‌رحمانه از مهارت مردانی که راهشان به نیروی دلتا ختم می‌شود، ارائه می‌کند.

برخلاف تصویری که چاک نوریس از نیروی دلتا در اذهان عمومی ایجاد کرده، این مردان کم حرف می‌زنند و سخت عمل می‌کنند. آنها با تکیه بر مهارت‌هایشان نه تنها دشمنان را شکست می‌دهند بلکه موقعیت را هر طور که بخواهند کنترل می‌کنند.

پایانبندی سریع و ناگهانی تنش، حتی بعد از پایان تیراندازی هم حس استرس و هیجان را در بیننده باقی می‌گذارد. حسی که کسانیکه تیراندازی را از نزدیک تجربه کرده باشند، به خوبی آن را می‌شناسند؛ هرچند خود بازیگران خیلی آرام به نظر می‌رسند. البته آنطور که سربازان واقعی شهادت می‌دهند، این آرام بودن یا اهمیت ندادن نیست؛ بلکه تمرکز روی انجام کار است. البته که امثال ما درکی از این تمرکز در بحبوحه تنش نداریم!

نجات سرباز رایان : استاندارد طلایی

این حماسه جنگی استیون اسپیلبرگ و تام هنکس بیش از هر کس دیگری روی سربازان جنگ ویتنام تاثیر گذاشته است. همین نشان از کیفیت بالای فیلم و البته صحنه‌های جنگش دارد. اینجا قصد داریم صحنه تیراندازی و جنگ واقعی را به شما معرفی کنیم. اما بار واقعیت این یکی آنقدر زیادست که تحملش کمی سخت می‌شود.

هنگام اکران فیلم، تماشای همین صحنه نبرد افتتاحیه کافی بوده تا بسیاری از کهنه سربازان جنگ ویتنام سالن سینما را ترک کنند. فقط قطع شدن صدا در این صحنه و بازگشت صدای مداوم تیراندازی برای یادآوری تمام خاطرات جنگی کفایت می‌کند. همین یک موفقیت می‌تواند این اثر را با شاهکاری در عرصه فیلم‌سازی تبدیل کند.
استفاده از رنگ‌های اشباع شده، حس تماشای تاریخ را کاملا از بیننده می‌گیرد و نزدیک‌ترین تجربه ممکن را از واقعیت جنگ ایجاد می‌کند. آسمان خاکستری اندوه صحنه را به شما منتقل می‌کند و وقتی شدیدترین رنگ قرمز باشد، نزدیک‌ترین ادراک از خشونت و خون صحنه در بیننده ایجاد می‌شود. حرکت دوربین هم در ایجاد حس آشوب و انفجار بسیار موثر و موفق بوده است.

همه جای این صحنه حتی زیر آب هم پر از فشنگ است و همین به خوبی نشان می‌دهد در یک صحنه تیراندازی یا نبرد واقعی، هیج جایی امن نیست. در نهایت هم به کمک اسلوموشن و قطع صدای صحنه، حیرت و گیجی کاپیتان میلر به بهترین شکل به بیننده منتقل می‌شود.

مخمصه : وال کیلمر به کلاه سبزها درس می‌دهد

صحنه تیراندازی ده دقیقه‌ای در فیلم مخمصه به یکی از افسانه در دنیای هالیوود تبدیل شده است. و دلایل خوبی هم برایش وجود دارد.

تیم تولید به مدت شش هفته، هر شنبه و یک‌شنبه بخش‌های جنوبی مرکز شهر لس آنجلس را می‌بستند تا آن را به منطقه جنگی تبدیل کنند. بازیگران هم به خوبی برای اجرای نقش‌شان آماده شده بودند. تهیه‌کنندگان برای آموزش تاکتیک‌های نبرد واقعی به بازیگران از ماموران سرویس هوایی ویژه انگلیس کمک گرفتند.

اینطور می‌گویند که وال کیلمر آنقدر در دوره‌های آموزشی خوب بوده که صحنه تیراندازی در حالت درازکش در جهت‌های مختلف و پر کردن چندباره تفنگ‌های او به عنوان بخشی از آموزش کلاه سبزهای ارتش امریکا استفاده می‌شود. همینجا باید یادآوری کنیم که این صحنه کات ندارد! برای آموزش نحوه صحیح عقب‌نشینی زیر آتش به تفنگ‌داران دریایی MCRD هم از این صحنه فیلم مخمصه استفاده می‌شود!

همین که از صحنه تیراندازی یک فیلم هالیوودی برای تربیت نیروهای دنیای واقعی استفاده بشود، میزان واقعی بودن عناصر و پردازش آن صحنه را نشان می‌دهد.

شما چه صحنه جنگی یا تیراندازی را در سینما به خاطر سپرده‌اید؟ کدام صحنه حس حضور میان شلیک‌های ممتد و مداوم را در شما ایجاد کرده؟ نظرتان را با آرادمگ در میان بگذارید.