پرونده نمایش «شاهدین … اعدام»

«عدالت» مفهمومی گم شده در جهان معاصر و شاید در همه ی ایام است. موضوعی که همیشه پررنگ بوده و زیاد درباره اش حرف زده می شود و در دین نیز به آن اشاره شده و جنگ ها برایش در گرفته است. مفهومی که جای شک دارد و همیشه این سوال را به وجود می آورد که آیا عدالتی در دنیا وجود دارد و یا این واژه ساخته شده به دست انسان است. «طاها محمدی» و گروه نمایش «شاهدین … اعدام» سعی کرده اند در قالب نمایشی کُمِدی بخشی از این سوال را پاسخ دهند. در ادامه گفتگوی ما را با «طاها محمدی»، کارگردان و «محمدرضا حسن زاده»، بازیگر نمایش «شاهدین … اعدام» می خوانید.

طاها محمدی (کارگردان و بازیگر نقش قاضی)

– تئاتر را از کی شروع کرده و چه تجربه هایی در این زمینه دارید؟

من از سال ۱۳۸۰ تئاتر را شروع کرده و در همان ابتدا کارگردانان مهمی چون «اکبر زنجانپور» و «بهروز غریب پور» کار کرده ام. بعد از مدتی تصمیم گرفتم با جوان های همسن و سال خودم کار کرده و تجربه های نویی در بازیگری به دست آوردم. بازی در کنار کارگردانان بزرگ کمی محدودیت می آورد، چرا که آنها نقشی را به شما واگذار کرده و چارچوب های خاص خود را دارند؛ اما من دوست داشتم از آن چارچوب ها خارج شده و نقش های متفاوت تری را بازی کنم. تا الان که نزدیک به دو دهه از فعالیت من در بازیگری می گذرد از این تصمیم پشیمان نشده ام، هر چند همین دلیل باعث شد به شهرتی که باید و می توانست بازی در نمایش کارگردانان بزرگ برایم به ارمغان بیاورد، نرسم. در این مدت میان گروه های جوان زیادی چرخیده و نقش های زیادی را بازی کرده ام که شاید حتی به اجرا هم نرسیده باشند، اما آن نقش در حافظه ی من وجود دارد و اگر پیشنهادی در رابطه با آن نقش ها داشته باشم می دانم که آن شخصیت را آماده دارم.

 

– آیا بازیگری تصویر را هم تجربه کرده اید؟

بله، شروع کار تصویرِ من با بازی در فیلم پانزده دقیقه ای «بیشتر از دو ساعت» به کارگردانی آقای «علی عسگری» بود. فیلمی که جزء اولین کارهای این کارگردان محسوب می شود و به جشنواره کن نیز راه یافت و در بیش از سیصد جشنواره حضور پیدا کرد. بازی در این فیلم جایزه ی بازیگری جشنواره های ایتالیا و پرتقال را هم برای من به ارمغان داشت. بعد از آن در فیلم های کوتاه زیادی بازی کردم. پیشنهاداتی هم برای فیلم بلند داشته ام اما برایم مهم است که چه نقشی را بازی می کنم. من طالب نقش های حاشیه ای نیستم و ترجیح می دهم دیر این اتفاق بیافتد اما با نقش اصلی شروع به بازی فیلم بلند کنم.

– دغدغه ی شما در کارگردانی چیست؟

یکی از دلایلی که من زیاد کارگردانی نمی کنم به خاطر دغدغه های سیاسی و اجتماعی ای است که دارم. دغدغه هایی که محدویت های بیشتری برای اجرا دارند و اگر قرار باشد کار کنم، برایم مهم است که کارهایم در راستای همین دغدغه ها باشد، مانند نمایش «سروگروهبان خوش قلب»، «گاردن پارتی در انتظار هوگو» و «شاهدین اعدام». در هر سه ی این نمایش ها دغدغه های سیاسی و اجتماعی وجود دارد. این نمایش ها در مورد مردمی حرف می زند که در یک کلمه «ابله» هستند و به راحتی گول می خورند.

– چرا این نمایشنامه و فضای دادگاه را برای اجرا انتخاب کردید؟

چون این نمایشنامه به سیاست و اجتماع ارتباط دارد. قبل از این نمایشنامه سراغ نمایشنامه ای از «وودی آلن» به نام «این آب آشامیدنی نیست»  رفته بودم که داستانش در مورد یک سفارت و پسر رئیس سفارت بود که با حماقتش مشکلات زیادی به وجود می آورد. من معمولا سمت متن های عاشقانه و درام نمی روم چون دغدغه ی من مسائل عاشقانه نیست. دغدغه ی من مسائلی است که در متن هایی که برای کارگردانی انتخاب کرده و می کنم نمود پیدا می کند.

– آیا در بازیگری هم سراغ دغدغه هایتان می روید و نقش هایتان را بر اساس آنها انتخاب می کنید؟

در بازیگری این موضوع کمتر اتفاق می افتد؛ چرا که دوست دارم هر نوع نقشی را بازی کنم. در بازیگری دغدغه ام بیشتر خودِ بازی است. گاهی کُمِدی بازی می کنم و گاهی حسی، برای اینکه خودم را در آفرینش هر نقشی امتحان کنم.

– چقدر به متنِ اصلی نمایشنامه وفادار بودید؟

متن نمایش از نمایشنامه «تماشاچی محکوم به اعدام» برداشته شده است. در نمایشنامه اصلی فضایی که مد نظر من بود وجود داشت اما فاصله گذاری نمایش زیاد بود. در نمایشنامه اشاره می شد که این یک تئاتر است و دادگاه در قبال تئاتر اتفاق می افتاد. اما من نمی خواستم بیان کنم که این دادگاه یک تئاتر است و با پایان بندی نمایش اتفاقا اعلام می کنم که این یک دادگاه واقعی است. در نمایشنامه اصلی، شاهدین بعد از شهادت دادن از دادگاه بیرون می رفتند؛ اما در نمایش ما شاهدین نجات پیدا نمی کنند و خودشان متهم می گردند.

– چرا در این نمایش نقش قاضی را برای بازی انتخاب کردید؟

قاضی نمایش به نوعی کارگردان فضای دادگاه است و کنترل صحنه را در دست دارد و برای من که کارگردان نمایش هستم قرار گرفتن در نقشی که بیشترین کنترل روی صحنه را دارد و می تواند نبض نمایش را در دست بگیرد مهم بود. اگر دادستان این توانایی را می داشت، من دادستان را برای بازی انتخاب می کردم.

– قاضی این نمایش چهار دست دارد، چرا؟!

یکی از دلایل امر این بود که دو دست توان انجام کارهای زیادی را که قاضی باید انجام بدهد، ندارد. قاضی در همه جا دست دارد و دو دست برای این موضوع کم است. اما مهم ترین دلیل، اشاره به دست های پشت پرده بود، دست هایی که قاضی را هدایت می کنند. قاضی کارکردن با کامپیوتر را بلد نیست، در دیالوگی اعلام می کند که شش کلاس بیشتر سواد ندارد و در واقع نماد کامل یک آدم بی سواد و احمق است. پس این قاضی احمق به کمک دست های پشت پرده به این درجه رسیده است. دست هایی که او را هدایت کرده، همراهی اش می کنند و به او می گویند چه کار کند و چه کار نکند. دست هایی که به جای قاضی تصمیم نیز می گیرند.

– در نمایش اشاره نمی شود که متهم به چه جرمی در دادگاه حضور دارد. آیا تعمدی برای بیان نکردن جرم وجود داشت؟

بله و عمدش این بود که اصلا جرمی اتفاق نیافتاده است. متهمِ نمایش، نمادی از مردم کشورهایی است که در آنها عدالت رعایت نمی شود. این متهم کر و لال است و حتی متوجه نیست که در دادگاه چه اتفاقی در حال رخ دادن است و نمی فهمد که دارند او را به اعدام محکوم می کنند، مثل بسیاری از مردم جهان که بی آنکه کاری انجام دهند، همیشه محکوم اند.

– شاهدین نمایش هم نمی دانند برای چه جرمی قرار است شهادت بدهند.

دادستان دنبال شاهد هایی می رود که اصلا ندانند چه خبر است. دو نفر از شاهد ها برادر بودند و برای شهادت دروغ دادن پول می گرفتند و به نوعی این شغل شان به حساب می آمد. یکی از شاهد ها هم خانم اِف بود که عاشق بازیگری بوده و دادستان در کسوت دستیار کارگردان او را فریب داده، به دادگاه آورده و از خواسته بود دیالوگ هایی را که نمی داند چیست بیان کند. شاهد بعدی دخترِ بوفه چی تئاتر بود که برای فروختن چای به دادگاه آمده و دادستان سعی داشت با دادن رشوه او را به شهادت راضی کند اما موفق نشد. پس خود دختر کافه چی هم محکوم شده و به زندان برده شد.

– تفنگ های روی صحنه به رنگ قرمز انتخاب شده بود. چرا؟

برای یاد آوری خون، مرگ و اعدام.

– وجود این تفنگ ها در دست قاضی، دادستان و وکیل این ذهنیت را ایجاد می کرد که این افراد خود قاتل هستند و مستقیما وارد عمل می شوند، اما این اتفاق نمی افتد و آنها دنبال جلاد می گردند. چرا خودشان اقدام به اجرای حکمی که بریده اند نمی کنند؟

این افراد، آدم هایی هستند که فقط نشسته و حکم صادر می کنند، اما دست شان را مستقیما به خون آلوده نمی گردانند و جنایت را به دست دیگران به انجام می رسانند. دیگرانی که از جنس مردم عادی جامعه هستند و در مواقع زیادی حتی نمی دانند قرار است انسانی را بکشند. مستقیم وارد شدن در جنایت برای قاضی و دیگران، درد سر ساز می شود و ممکن است خودشان هم گیر بیافتند. برای همین این کار را واگذار می کنند. همان طور که در نمایش دیدید آنها حتی به شاهد هایی که در دادن شهادت دروغ همکاری نکرده نیز رحم نمی کنند و آنها را به زندان فرستاده و جرمی جعلی به آنها نسبت می دهند. آنها می ترسند که مبادا شاهدین بیرون رفته و مردم عادی در جریان اتفاقی که در دادگاه رخ داده است قرار بگیرند.

– در بخشی از نمایش رقصی وجود دارد که ارتباط مستقمی با روایت پیدا نمی کند. در این رقص دست های پشت پرده نیز بلاخره روی صحنه ظاهر می شوند. چه دلیلی برای گذاشتن صحنه رقص در نمایش وجود دارد؟

هدف صحنه ی رقص فریب دادن شاهدی است که به بازیگری علاقه داشته و شهادت دروغ نداده است. آنها به کمک حربه رقص این فرد را به میان صحنه کشیده و باعث می شوند او در جریان رقص ساختگی، شواهد و مدارک دادگاه را پاره کند و این دلیل باعث می شود که شاهد را زندانی کرده و اجازه ی خروجش از دادگاه را ندهند. یکی دیگر از دلایل این امر، وارد شدن دست های پشت پرده به صحنه و نحوه ی رفتار او با قاضی است. همان طور که مشاهده کردید این دست های پشت پرده است که قاضی را تماما کنترل کرده و اجازه ی حرکت و رقص او با دیگران را نمی دهد. این دست ها هستند که بر قاضی احاطه داشته و حکم می رانند.

– در بخشی از نمایش، شاهدی که نقش برادر را داشت، منولوگی خارج از فضای نمایش به زبان آورده و اشاره می کند که از بدبختی حاضر به شهادت دروغ شده است. قرار دادن این صحنه ی احساسی در این نمایش، کمی مسیر را عوض کرده و به سوی دیگری بُرد. چه دلیلی برای نمایش این صحنه وجود داشت؟

ما سعی داشتیم با این منولوگ از بدبختی مردمِ کشورهایی را بگوییم که در آنها عدالت رعایت نمی شود. مردمی که مجبورند برای گذراندن زندگی دست به هر کاری از جمله شهادت دروغ بزنند.

– آیا نمی شد این حرف را در قالب باقی صحنه های نمایش زد تا نیاز نباشد صحنه ی پررنگ و شعار آمیزی در آن قرار داد؟ گویی کارگردان نمایش را متوقف کرده تا همه ی توجه ها به سمت منولوگی که در حال بیان است، جلب شود.

یکی از دلایل نمایش این صحنه این است که در کل کار آدم های نمایش به اندازه ی کافی ابله و احمق هستند و نیاز بود تا صحنه ای در نمایش قرار بگیرد که در آن بازیگر به مخاطب بگوید ما آدم هایی از جنس شما هستیم که به دلیل مشکلات فراوان مجبور به این کار شده ایم. دلیل دیگرش این بود که بیان کنیم طنز این نمایش تلخ است و پشت ابله بودن این آدم ها بدبختی نهفته است.

– نمایش شما در شبی که موفق به دیدنش شدم، دارای شلختگی های لحظه ای بود که ریتم کار را به هم می زند. آیا این شلختگی جزئی از نمایش است یا اتفاقی منحصر به آن شب؟

این موضوع اتفاقی بود که فقط در یکی از شبهای اجرا رخ داد که البته دلایلی هم داشت از جمله اینکه دکور شکسته، ترازوی روی سقف گیر کرده و همه ی اینها باعث به هم خوردن ریتم نمایش شد. در نمایش ما، ریتم به شدت اهمیت دارد. دیالوگ ها باید در لحظه و ضرب گفته شود و اگر این اتفاق نیافتد ریتم نمایش از دست رفته و تماشاگر خسته می شود که متاسفانه در یکی از شب ها این اتفاق افتاد.

– پروسه ی تمرینات به چه شکل بود و چند ماه طول کشید؟

ما پارسال این نمایش را برای اجرای عموم آماده کردیم که به دلایلی امکان پذیر نشد. در طول این مدت سه گروه عوض کردیم. تمرینات نمایش به شکل کارگاهی جلو می رفت و شش ماه طول کشید. متن نیز پا به پای تمرینات شکل گرفت. خانم «هما پارسایی» که متن کار را دراماتورژی کردند، خود بازیگر این نمایش بودند. در شروع تمرینات و بعد از هر تمرین و بداهه های بازیگران، ایشان متن را نوشته و در صحبت هایمان بخش هایی اضافه و یا کم می شد و بعد از مدتی به یک متن کامل رسیدیم.

– با توجه به اینکه نمایش پارسال آماده ی اجرا بود، چرا پروسه ی اجرای آن این قدر طولانی شد؟

دلیل اولی که کار اجرا نرفت، نداشتن سالن بود. در آن بازه نمایش قرار بود در سالنی اجرا برود که برای زمان مقرر آماده نشد و وارد سال ۱۳۹۷ شدیم. در سال جدید نیز اجرای نمایش همزمان شد با دو ماه محرم که به دلیل طنز بودن شاهدین اعدام، باز هم امکان اجرای عموم این نمایش مهیا نشد و برای بار سوم بلاخره در این بهمن ماه موفق به اجرا شدیم.

– دلیل انتخاب خانه نمایش مهرگان برای اجرای شاهدین اعدام چه بود؟

اولین دلیل این است که محدودیت ها در سالن های خصوصی کمتر از سالن های دولتی است. دومین دلیل هم کارهای خوبی بود که در این تماشاخانه اجرا رفته و سابقه ی قابل قبولی برای مهرگان ساخته بود که ما را مشتاق به اجرا در این سالن کرد.

محمد رضا حسن زاده

محمد رضا حسن زاده (بازیگر نقش دادستان)

محمدرضا حسن زاده، از سال ۱۳۸۵ فعالیتش را در تئاتر شروع کرده و تجربه ی کار تصویر نیز در کارنامه دارد. از جمله فعالیت های او می توان به بازی در نمایش های«کُمِدی بی حیوان» به کارگردانی «مسعود مَنَقچی»، «گاردن پارتی در انتظار هوگو» به کارگردانی «طاها محمدی»، «بر پهنه دریا» به کارگردانی «کوروش ولیدی»، «سرکلانتر خوشبخت» به کارگردانی «طاها محمدی» و نقش آفرینی در فیلم سینمایی «بیست و یک روز بعد» به کارگردانی «محمدرضا خردمندان» و تعداد زیادی تئاتر خیابانی اشاره کرد.

– جغرافیای نمایش شاهدین اعدام کجاست؟

این نمایش، جهان شمول است و می تواند نماد هر کشوری باشد که در آن عدالت رعایت نمی شود. نمایش کمدی است و ما حتی سعی کردیم از طرف دیگر بوم بیافتیم و میزان و غلظت اتفاقات نمایش را پررنگ کردیم. در این نمایش غلو شده تر به اتفاقات و فضای دادگاه و محکومیتی که مشخص نمی شود اصلا برای چه بود پرداختیم.

– نمایش در مورد متهمی است که همه ی عوامل تلاش دارند محکومش کنند. اما مشخص نمی شود این متهم چه کار خطایی انجام داده است. خطای متهم چیست که دادستان این قدر برای اعدام کردنش عجله دارد؟

در متن اصلی فاصله گذاری در نمایش وجود دارد و فضا مدام بین فضای تئاتر و دادگاه تغییر می کند. در آن متن متهم چون بدون بلیط وارد تئاتر شده، محکوم می گردد. در اینجا کمتر به این موضوع پرداخته شده و بیشتر سعی کردیم خود محکوم شدن را به تصویر بکشیم تا علت محکوم شدن را.

– شما در طول نمایش خروج نداشته و بیشترین حجم دیالوگ ها را هم بیان می کردید و برای همین مدام در نقطه ی تمرکز تماشاگر قرار داشتید. در سوی دیگر نقش دلنشینی را هم ارائه دادید. این شطینت های دادستان چطور به کار اضافه شد؟

این شیطنت ها به مرور زمان به شخصیت اضافه شد. در متن اصلی (تماشاچی محکوم به اعدام) هم دادستان همین قدر پررنگ است و همین اتفاقات را رقم می زند ولی فضای کار در متن اصلی خیلی جدی است. هر چند متن اصلی هم در ژانر کمدی است اما جدیدت خاصی را دنبال می کند که ما در طول اجرا از این جدیدت کم کردیم. نقش دادستان هم نقش جالبی بود. من نقش را خیلی دوست داشتم و هر لحظه با آن درگیر بودم. شیطنت ها هم پله پله شکل گرفت و هر شب در حال پخته تر شدن است.

– ویژگی اصلی شخصیت دادستان چیست که شما آن را برای بازی پذیرفتید؟

من مدت ها بود نقش های درون گرا بازی می کردم. از من خواسته می شد درونی بازی کنم با حس زیاد و ولوم صدای پایین. مدتی بود که دنبال شخصیت برون گرا بودم تا اینکه این نقش به من پیشنهاد شد. من معمولا وقتی اولین بار متنی را می خوانم، چهل تا پنجاه درصد شخصیت در ذهنم شکل می گیرد که این اتفاق در مورد دادستان هم افتاد و حتی تُن صدای دادستان در نظرم مسجم شد. دادستان فردی برون گرا و صادق است، او حتی در حماقت کردن هم صادق است و رفتار های نادرستش مانند رشوه دادن را هم در معرض عموم انجام می دهد و البته پای محکومیتش هم می ایستد. حتی زمانی که قاضی به او می گوید دادگاه بعدی، دادگاه اوست، دادستان علت را می پرسد و از خودش دفاع می نماید.

– چرا دادستان این قدر با قاضی درگیر است؟

اگر دقت کنید، دادگاه زمانی کارش را شروع می کند که هنوز خانم وکیل تشریف نیاورده اند. یعنی بدون اینکه متهم وکیلی داشته باشد که از او دفاع کند، کار دادگاه آغاز می شود. دادستان و قاضی در ابتدا تنها هستند. این نشان می دهد که این مسئله قبلا هم اتفاق افتاده و سابقه دارد که بدون حضور یکی از اعضای مهم دادگاه شروع شود. اینجا عشق به اعدام باعث شده است این دو نفر دادگاه شان را سریع تشکیل بدهند و سریع تر به بخش دلنشین صادر کردن حکم اعدام برسند. اما درگیری اصلی این دو برای این است که دادستان برای اعدام کردن عجول است و اصلا دلیلی نمی بیند که ثابت شود متهم محکوم است، همین که متهمی وجود دارد کافی است تا اعدام صورت بگیرد اما قاضی به دلیل قاضی بودن و حفظ کردن رویه کار وجود دلیل و شاهد را برای صدور حکم اعدام ضروری می داند و همین باعث درگیری مدام آنها روی صحنه است.

– این چندین همکاری شما با آقای محمدی است؟

من کارم را با آقای محمدی شروع کردم. سال ۸۵ یا ۸۶ بود که من وارد تئاتر شدم و آقای محمدی لطف کرده و به من آموختند. حتی اولین نقش جدی را هم در کار ایشان داشتم، نمایش «سرکلانتر خوش قلب» که در فرهنگسرای بهمن اجرا شد. غیر از کارهایی که به اجرا بردیم، کارهای زیادی را هم با هم تمرین کردیم که به اجرا نرسید. اما گمان می کنم این تجربه ی پنجم همکاری من با ایشان باشد.

– چه کارهای دیگری را در عرصه ی تئاتر و تصویر در برنامه آینده دارید؟

در این مدت نمایش های زیادی را تمرین کرده ایم اما یا به خاطر بازبینی رد شده و یا به خاطر مسائل مالی به مرحله اجرا نرسیده اند. یکی از کارهای دست تمرین نمایش «شبی در تهران» به کارگردانی خانم «مهشید حسینیان» است که در اردیبهشت ماه در تالار محراب به صحنه خواهد رفت و  سریالی به نام «خط تماس» به کارگردانی آقای «جواد شمقدری» که از هفته آینده پخش آن از شبکه یک آغاز خواهد شد.

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران