نقد فیلم «یه وا»

یه وا فیلمی از «آناهید آباد» است که در گروه هنر و تجربه اکران شده. این فیلم محصول مشترک ایران و ارمنستان و همچنین نماینده کشور ارمنستان برای حضور در نودمین دوره اسکار بود.

آناهید آباد که زبان ارمنی خوانده و سینما را با دستیاری علیرضا داوودنژاد، کمال تبریزی، واروژ کریم مسیحی، احمدرضا درویش و همایون اسعدیان آموخته، در فیلم خود از بازی نارینه گریگوریان، شانت هوانیسیان، مارجان آودیسیان، روزی آودیسوا، سرگی توماسیان، ورژ کاسونی، تیگران داوتیان، نانور پطروسیان، النا آدامیان و مارات داوتیان بهره برده است.

فیلم درباره زن جوانی به نام یه‌وا است که در یک شب بارانی دست دخترش را گرفته، سوارِ بارِ کامیونی شده و روز بعد در روستایی پیاده می شود. زن که به ظاهر در روستا غریبه است به کمک پسربچه ای به خانه ی یکی از آشنایان می رود و این خانواده او را به روستاییان به عنوان یکی از اقوام خود معرفی می کنند. یه وا که به خاطر مرگ شوهرش مورد ظن پدر و مادر اوست، قصد خروج از کشور را دارد و حالا به طور ناشناس به این روستا آمده تا وقتی مدارکش آماده شد از کشور خارج شود. در چند روز اقامت در روستا، او نقش معلم روستا را هم به عهده می گیرد و وقتی کودکی پایش روی مین می رود، هویت شغلی اش، یعنی پزشک بودن را لو رفته و در نهایت پلیس او را می یابد.

فیلم یه وا داستان سر راستی برای تعریف دارد. داستان با یک معما شروع می شود، معمای اینکه یه وا کیست و اینجا چه می کند؟ به این سوال در طول زمان فیلم پاسخ داده می شود. یه وا وقتی در دوران جنگ به عنوان پزشک در این روستا خدمت می کرده، با عشقش آشنا می شود، اما مرد ثمره ی عشق، یعنی دخترشان را نمی بیند. با مرگِ مرد، یه وا برای فرار از حرف های مردم با دوستِ مرد، ازدواج می کند و تمام این سالها همه از جمله خانواده ی شوهرش گمان می کردند که دخترِ یه وا، مال پسرشان است و حالا دنبال گرفتن نوه شان هستند.

داستان گویی یه‌وا، خوب، تمیز و درست است، پیچیدگی زیادی ندارد، سوال ها را به موقع پاسخ می دهد، نه همان اول جواب را به خورد بیننده می دهد که او تا آخر انگیزه ای برای ادامه ی قصه پیدا نکند و نه او را بیش از حد منتظر می گذارد. همه چیز به موقع اتفاق می افتد. اما این داستان گوییِ تمیز و اصولی باعث جذاب شدن فیلمنامه نمی شود. فیلمِ یه وا حرف جدیدی نمی زند، موضوع جدیدی را هم بیان نمی کند و حتی زاویه دید نویی به بیننده نشان نمی دهد. همان موضوع هایی را که تا به حال بارها و بارها در فیلم های دیگر دیده ایم در قالب خودش تعریف می کند و همین موضوع باعث می شود که خروجی این فیلمنامه، با وجود ساخت، کارگردانی و بازی های خوب، فیلمی متوسط باشد که ارزش یک بار دیدن دارد. نه نکته ی جا مانده ای دارد که مخاطب را ترغیب به دوباره دیدنش کند و نه آن قدر ضعیف است که مخاطب از دیدنش پیشمان شود.

یه‌وا فیلمی متوسط است و دلیل اصلی متوسط بودنش، نداشتن ایده ی اولیه جذاب است. ایده ی اولیه فیلم تکراری است، حداقل برای بیننده ی ایرانی. زنی که برای از دست ندادن فرزندش فرار می کند؛ کم نبوده فیلم هایی با این سوژه. یه وا شخصیتِ خوب قصه است. زنی مهربان که به همه کمک می کند، مسئولیت پذیر و نوع دوست است، هر کاری از دستش بر بیاید برای جامعه می کند و در کنارش هم عشق را تجربه کرده و هم نفرت را.

چیزی که در فیلم اشاره می شود اما پررنگ نمی شود بُعد دیگر شخصیت یه وا است. او شوهرش را هُل داده و باعث شده شوهر از پله ها سقوط کند و بمیرد. این وجه یه وا است که او را از بقیه ی زن های کلیشه جدا می کند. یه وا یک قاتل سهوی است و چه بهتر می بود که از عمد این کار را کرده بود تا به یه وا ی مهربان، مسئولیت پذیر و نوع دوست، وجه دیگری از انسانیت عطا شده باشد و از فرشته ی مهربان بودنش کاسته شود. یه وا برای جذاب شدن به چیزی بیشتر از مهربانی و کمک به این و آن نیاز داشت. به چیزی که این شخصیت را یگانه کند و این آن ویژگی ای است که باعث شده است یه وا در حد متوسط باقی بماند.

در فیلم، یه‌وا به نوعی شخصیت پردازی شده که همه ی بینندگان حق را به او بدهند. او از مردی که دوستش داشته، باردار شده، حالا مرد فوت کرده و دوستِ او با علم به بارداری یه وا، به او ابراز علاقه می کند و یه وا می پذیرد. یه وا به شخصیتی متفاوت بدل می شد اگر این او بود که برای ترس از آبرو و حرف مردم، سراغ دوست مرد رفته و او را مجبور به ازدواج می کرد. باید اتفاقی این وسط وجود داشته باشد که بیننده از حقِ مطلق دادن به یه وا دست بردارد. باید کمی به تعقیب کنندگان او حق داده شود که بخواهند نوه شان را بگیرند. اینکه دخترِ یه وا، نوه ی آنها نیست، عملا تمام این تعقیب و گریزها را بی فایده می کند. اگر این بچه، نوه ی آنها نیست، پس یه وا می تواند با آزمایش DNA آن را ثابت کند. این همه فرار کردن برای چیست؟

اگر یه وا از ترس آبرو این کار را می کند، مهم ترین افراد روستا که دوستانش باشند این موضوع را می دانند و با او برخورد خوبی دارند، پس گذشته باعث شرمساری و مورد قضاوت واقع گرفتنش نشده است. حتی مردی که در روستا به یه وا علاقه مند شده هم تمام راز دل یه وا را می داند و تا آخر او را همراهی می کند. پس این وسط دردِ یه وا چیست؟ وقتی دیگرانی که این موضوع را می دانند آن را پذیرفته اند، بقیه هم خواهند پذیرفت و این تعقیب و گریز از ابتدا بی مفهوم می شود.

فیلم پس از ورودِ یه‌وا به روستا، فقط به قرار دادن یه وا در موقعیت هایی می گذرد که از او راز گشایی کند. از همان بدو ورود و به محض رفتن بر سر قبر کسی که نمی دانیم کیست، بوی گذشته ی یه وا در این روستا به مشام می رسد و تا سکانس ماشین تقریبا نیمی از این گذشته افشا می شود. اما در صحنه ی ماشین و راز گشایی یه وا برای عاشق جدید، تمام نگفته های فیلم یک جا، بیان می شود و فیلمنامه خودش را از بار رازی که تمام مدت در حال حمل کردنش بود راحت می کند. البته همین راز گشایی یک باره ی همه ی اتفاقات و جزئیات شان می تواند به شخصیت پردازی ِ یه وای ِ درون گرا و مرموز لطمه بزند.

یه‌وا فیلم متوسطی است که شاید قصه و روایتش زود فراموش شود، اما چهره ی خاص و متفاوت بازیگرِ اصلی که ترکیبی از زنانگی، نجابت و اندکی خودخواهی است، خانم دکتری را به یاد مخاطب می آورد که داشت از بخشی از وجودش که در فیلمنامه فرصتی برای پرداخت آن نبود، فرار می کرد.

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران