معرفی فیلم
۱-Shutter island
سفر به هزارتویی تاریک با روشنایی یک کبریت
اگردرتصورتان این است که با دیدن این فیلم به یک نتیجه قطعی خواهید رسید و هرگز ذهن سیالتان به سراغتان نخواهد آمد، اگر فکر می کنید پس از پایان فیلم به مرور صحنه ها و دیالوگ ها نمی پردازید و در هر رفت و بازگشت به داستان به یک پایان متفاوت نمی رسید در اشتباهید. شگفت انگیز بودن و هیجان این فیلم به عدم قطعیت آن است. پیشنهاد می شود ضمن تماشای این فیلم ذهن خود را رها سازید تا با دست و بالی باز از شاخ و برگ های ذهن نویسنده و کارگردان و کاریزمای بازیگران برداشت کند. سفر به عمق این فیلم لایه های پنهانی بیشتری را برایتان روشن می کند و با هر کشف جدید لذت دیوانه واربیشتری خواهید برد.در این فیلم چیزی به نام فهمیدن کامل وجود ندارد و این نفهمیدن چه خوب است .
عوامل فیلم :
کارگردان این فیلم : Martin Scorsese. نویسندگان: Laeta Kalogridis,Dennis Lehane وبازیگران Leonardo DiCaprio,Emily Mortimer,Mark Ruffaloهستند.
روایت نخست
جزیره شاتر در واقع هم زندان است و هم آسایشگاه روانی . مجرمانی که برچسب بیماری روانی به آنان زده شده است به این جزیره منتقل می شوند.این بیماران به شدت خطرناک هستند و باید دور از مردمان نگاه داشته شوند. این جزیره ۶۷ بیمار دارد که یکی از آنان فرار کرده است و این ۶۶ تا شدن بیماران همه را نگران کرده است تا آنجا که از “تد دنیلز” (لئوناردو دیکاپریو) که یک مارشال ایالات متحده آمریکا است می خواهند که به این جزیره مراجعت کند و به اوضاع ان جا رسیدگی کند. در همین میان متوجه می شویم که “تدی “که در جنگ جهانی دوم جنگیده است هنوز خاطرات وحشتناک کشت و کشتار آن جا و صحنه های فاجعه باری را که دیده فراموش نکرده است . به شخصیت تدی که نزدیک تر می شویم متوجه می شویم که او همسرش را در یک آتش سوزی عمدی که توسط یک مجرم روانی به نام “اندرو لدیس” بر پای شده بود از دست داده و همین اتفاق مهیب بر روح او خراش های فراوان ایجاد کرده است . اما نکته جالب این قسمت از فیلم این است که اندرو لدیس(قاتل زن تدی) در همین جزیره بستری شده است. تدی در این سفر کاری همکارش “چاک ایول” (مارک رافالو) را نیز با خود می برد.در صحنه بعدی با شخصیتی به نام “دکتر جان کاولی” (بن کینگزلی) آشنا می شویم که سرپرستی جزیره شاتر را بر عهده دارد .تدی پس از جستجوهای فراوان متوجه می شود آن نفر شصت و هفتم که از جزیره گریخته است قاتل همسرش “اندرو لدیس” است. بنابراین علاوه بر انجام وظیفه پای احساسات نیز به میان می آید و او برای یافتن یار شصت و هفتم مصمم تر می شود. در هنگام جستوجو برای یافتن او به یک تکه کاغذ برخورد میکند که روی آن درمورد شصت و هفتمین نفر نوشته شده است . از این جا به بعد فیلم در رمز و رازی شیرین و وحشتناک معلق می زند. تدی پس از یافتن کاغذ متوجه می شود که گروهی که سرپرستی بیمارستان را بر عهده دارند در حقیقت دارند روی انسانها آزمایشهای روانی انجام داده و داروهای روانی را روی آن ها امتحان میکنند. تدی به محض وقوف از این مسئله تصمیم می گیرد جزیره را ترک کند اما با صحنه بسیار عجیبی مواجه می شود و آن هم این است که دکتر و دستیارانش سعی می کنند او را دیوانه نشان دهند و از این طریق او را در جزیره نگه دارند . تماشاگر با دیدن این رفتار پزشک مبهوت تصمیم گیری او می شود …
روایت دوم
روایت دوم زمانی است که دکتر به تدی می گوید: تو دو سال است در جزیره شاتر بستری هستی و برای اینکه تدی باور کند اسنادی را به او نشان می دهد. دکتر قصه گوی اصلی روایت دوم است و به تدی می گوید که او خودش همسرش را کشته است و به همین دلیل او را به جزیرهی شاتر آوردهاند و کسی به نام اندرو لدیس اصلا وجود خارجی ندارد و این یک نام ساختگی است که از ذهن روان پریش، از هم گسیخته و روان نژند تدی پدید آمده است ؛ تا از تفکرات آزاردهندهی مرگ همسرش رها شود. اوج غافل گیری فیلم زمانی است که تدی متوجه می شود “چاک ایول” کسی که تدی گمان میکرد همکارش است در حقیقت روانشناس او بوده که می خواسته درمانش کند. این صحنه ی فیلم نفس گیر است. در همین حال دکتر کاولی به تدی میگوید تو بارها تا درمان شدن پیش رفتهای اما متاسفانه هر بار به همان نقطهی سرآغاز برمیگردی و در واقع بیمار شصت و هفتم بیمارستان خود تویی .
روایت سوم
در انتهای فیلم روایت دوم را باور می کنیم و شاهد بهبود حال تدی هستیم که حقایقی که به او گفته شده است را پذیرفته و در جهت بهبودش به روانشناسش کمک می کند اما در صحنه پایانی می شنویم که تدی روانشناسش را بازهمکار خطاب میکند و به ابتدای داستان باز می گردد و به او می گوید که قصد دارد از جزیره فرار کند. در نتیجه دکتر جان کاولی میبیند که باز هم درمانها اثرگذار نبوده، نمیتواند اجازه دهد او را از جزیره به بیرون بفرستند. این فیلم چند لایه ای روانشناختی – فلسفی را ببینید و بارها از سوپرایزشدنتان کیف کنید .
۲-Inglourious Basterds
انتقامی خیالی از رذالت تاریخ
عوامل فیلم Inglourious Basterds
کارگردان: Quentin Tarantino
نویسنده: Quentin Tarantino
بازیگران:Brad Pitt,Diane Kruger,Eli Roth
افتخارات فیلم
- برنده اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد
- نامزد دریافت اسکار بهترین فیلمبرداری
- نامزد دریافت اسکار بهترین کارگردانی
- نامزد دریافت اسکار بهترین تدوین
- نامزد دریافت اسکار بهترین تدوین صدا
- نامزد دریافت اسکار بهترین ترکیب صدا
- نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم
- نامزد دریافت اسکار بهترین فیلمنامه
خلاصه داستان
حرامزادههای لعنتی (Inglourious Basterds) به نویسندگی و کارگردانی کوئنتین تارانتینو، داستان جالب، خشن اما شیرین گروهی از متفقین به نام “حرامزاده های لعنتی” است که به رهبری شخصی به نام “آلدو رین” شروع به کشتار نازی ها می کنند آن هم به روشی کاملا غیر انسانی و بسیار خشن و عجیب. برای اضافه شدن جذابیت های دراماتیک فیلم، دختری جوان به نام “شوشانا” نیز به دنبال انتقام قتل عام خانوادهاش از نازیها به این گروه می پیوندد و در نهایت سرهنگ بی رحمی به نام “هانس لاندا” که چه فرمان هایی می دهد و چه جریاناتی در راه است …
تارانتینو در فیلم حرامزادههای لعنتی مرگ هیتلر را طی یک تصورخیالی به تصویر می کشد و چه خوب این کار را می کند.
نکات جالب در مورد فیلم
-در جنگ جهانی دوم واقعا گروهی به نام “حرامزاده ها” وجود داشته اند که در برابر ژاپنی ها خشونت آمیز ترین کارها را انجام داده اند و به همین دلیل این نام را بر آن ها گذاشته اند.
-کارگردان فیلم ده سال روی فیلمنامه “حرامزاده های لعنتی” کار کرد .
-کلمهی Inglorious هیچگاه در طول فیلم گفته نمیشود و تنها روی اسلحهی شخصیت آلدو رین میتوان آن را دید.
۳-The Sixth Sense
فیلمی درباره اینکه چطور می توان با ترس هایی که در زندگی با آنها درگیر هستیم روبرو شویم
مبنای فیلم “حس ششم” ترس است. ترس انسان های واقعی از ناشناخته ها، ترس از داشتن توانایی و قدرتی که کمک می کند انسان با آنچه پشت پرده است، روبرو شود و در آخر ترس از نشناختن احساسات درونیمان پس از مواجهه با حقیقت. شخصیت اصلی داستان سعی می کند به این حقایق نزدیک شود اما …. حتی اگر به این رازها دست یابد، بازگو نکردن رازها به افرادی که دوستشان داریم میتواند زندگی زناشویی، شغل، خانواده و حتی زندگی خود ما را نابود کند. این عدم ارتباط خود ترسناکتر از هر چیز دیگر است.داستان این فیلم به نوعی به زندگی هر یک از ما نیز بر می گردد. قصه ی درک کردن و رنج ناشی از فهمیدن .نکته جالب توجه درباره این فیلم این است که عاری از هر صحنۀ زائد یا کسالت باری است. کارگردان با ذکاوت تمام در طول فیلم ذره ذره اطلاعات را به ذهن مخاطب تزریق می کند و تعلیقی سرگرم کننده را در فیلم به جریان می اندازد .”کول” پسر بچه بیماری است که در تنهایی عمیق خود فرو رفته است.کول با دیدن مالکوم (روانشناس) او را ناجی خود می بیند و به کمک او دل می بندد. تا درانتها با فهمیدن اینکه مالکوم (روانشناس) مرده است غافلگیرمی شویم و او هم بی اثر و مرده از آب در می آید. در واقع در تمام مدت فیلم که این پسر بچه با روانشناس در خیابان قدم می زده و با او حرف می زده داشته با یک روح یا خودش صحبت می کرده. اما نکات بسیار مهمی در فیلم مطرح می شوند مواردی از قبیل مسئله مهم مرگ، ارواح و زندگی پس از مرگ … که قابل گفتگو و بحث فراوان هستند.
مشخصات فیلم
حس ششم (به انگلیسی: (The Sixth Sense فیلمی به کارگردانی “ام. نایت شیامالان” محصول سال ۱۹۹۹ است. بازیگران اصلی فیلم “بروس ویلیس” و “هالی جوئل آزمنت” هستند. ین فیلم نامزد شش جایزه اسکار شد.
بازیگران فیلم Bruce Willis: در نقش دکتر”مالکوم کرو”روانشناس کودکان،اولین نقش متفاوت دوران حرفه ای بازیگری یخود را بازی کرده است و همین امر این نقش را ماندگار کرده است .
:Haley Joel Osment نقش پسر بچه (کول) در بازیگری منحصر به فرد و خیره کننده ای که از خود ارائه می دهد نقش پسر بچه ای که ارواح را می بیند و صدای آنان را می شنود و با آن ها گفتگو می کند بازی کرده است.این پسر با حرکت ریزنگاه می تواند تمام تردیدها و ترس هایش را نشان دهد آن هم به صورتی کاملا باور پذیر. به نظر من بار اصلی فیلم روی شانه های این هنرپیشه ی نابغه ی ده ساله است. او عنوان بهترین بازیگر خردسال را گرفت و همه او را با این جمله به یاد می آورند: “من آدم های مرده می بینم.”
فکر نکنید که با یک بار دیدن این فیلم از دوباره دیدنش سیر می شوید . تمایلی شدید برای کشف تمام ریزه کاریهای بازیگران، کارگردان و نویسنده شما را به دیدن دوباره این فیلم ترغیب می کند. تا اندازه ای که بسیاری از دیالوگ ها که جزء نقاط قوت فیلم هستند را به خاطر خواهید سپرد.
۴-PI
نسبت طلایی در صورت میل کردن اعداد به بینهایت درست در میآید
معرفی فیلم
پی – باور به آشفتگی (به انگلیسی: pi -faith in chaos) یک فیلم سورئالیستی، تریلرو روانشناسانه بسیار جذاب است .فیلم pi یک فیلم فلسفی است، فیلمی که به مسائل آفرینش می پردازد و با نگاهی روشن گرایانه سعی در اثبات خدا توسط علم دارد .
نابغه ریاضی
ماکسیمیلیان کوهن ( نابغه ریاضی) دارای بیماری صرع است و گاه و بیگاه دچار تشنج های شدید عصبی و مغزی می شود. به عقیده او ریاضیات زبان طبیعت است. وی ثابت می کند که همه ی اتفاقات اطرافمان را می توانیم به شکل عدد درک کنیم و اگر نمودار هندسی اعداد هر سیستمی را رسم کنیم الگوهای خاصی پدید می آیند که این الگوها در همه جای جهان هستی وجود دارند . بنابراین طبق عقیده قهرمان داستان جهان از عدد ساخته شده است .
آنچه از فیلم بر می آید این است که به دلایلی نامعلوم موضوعات بسیار مهمی در علوم بشریت در زمینه ریاضیات مفقود و از بین رفته است و حال این نابغه ریاضی به نام “ماکسیمیلیان کوهن” در نظریه اعداد خود به دنبال حلقه مفقود می گردد. او سعی دارد با علم ریاضی ماهیت خدا را کشف کند و برای این کار نظریه هایی را هم ارائه می دهد.
جذابیت های بصری فیلم
فیلم سیاه و سفید است و این اولین نکته ای است که مخاطب با آن مواجه می شود، نورپردازیها عجیب و غریب اند و فضایی تیره و تاریک را القا می کنند؛ فضا سازی و طراحی صحنه نیز با این جریان همسو هستند. بیش از ۶۰ درصد این فیلم به صورت فیلمهای مستند فیلمبرداری شده است. گویی دوربین در نگاه یک انسان دارای بیماری شدید عصبی کاشته شده باشد و تکان های شدید دوربین و حرکت های ناپیوسته و چرخشهای یکباره دوربین که به نوعی نشان دهنده آغاز حملات مغزی ماکسی کوهن هستند به خوبی از کاردرآمده اند .
دیگر نکات برجسته فیلم
- موسیقی متن فیلم بی نظیراست .
- بازیگران فیلم که بازیگران مشهوری نیستند اما بی نظیر بازی می کنند.
روند داستان
رمز جاودانگی که مذهبیون ، دانشمندان و سیاستمداران در این فیلم به دنبال آن هستند چه عددی است ؟ در این فیلم مشاهده میکنیم که تمام این گروهها به هر نحوی که شده میخواهند با کشف کردن این رمز حقیقت خود را ثابت کنند وازآن برای اعمال پلید خود استفاده کنند و همین عوامل سبب میشود که تمام این گروهها سخت به دنبال ماکسی کوهن باشند چون او کلیدی است برای کشف حقیقت. پس از اینکه بالاخره او را می یابند حرف هایی بین آن ها رد و بدل می شود . در دیالوگهایی که بین کوهن و رهبران مذهبی و نمایندگان سیاسی رد و بدل میشود کوهن آنها و رویکردشان به مذهب و سیاست را تحقیر میکند و انسان های این چنینی را سطحی می پندارد.
پاسخ دهید