معرفی کتاب «بخشودن»

کتاب بخشودن

نویسنده: ایوگارارد و دیوید مک ناتون

مترجم: خشایار دیهمی

انتشارات: نشر گمان

قیمت: ۲۹۰۰۰ تومان /چاپ ششم / ۱۳۹۷

تعداد صفحات: ۲۳۹

 «بخشودن» عنوان هشتمین کتابی است که قصد داریم از مجموعه «تجربه هنر و زندگی» معرفی کنیم. پیش از این کتاب های «فلسفه تنهایی»، «مرگ»، «فلسفه ترس»، «بیماری»، «من»، «کی بود کی بود؟» و «کار» از این گروه معرفی شده اند. با مراجعه به این لینک می توانید به سخن سرپرست مجموعه، «خشایار دیهیمی» در مورد معرفی این سری کتاب ها دسترسی پیدا کنید؛ کتاب هایی فسلفی که با زبانی ساده به سوالات مهم زندگی پاسخ می دهند و برای یافتن این پاسخ، نویسنده علاوه بر نظرات خودِ، از نظرات فیلسوفان دیگر نیز استفاده می نمایند.

کتاب «بخشودن» شامل شش فصل است که در ادامه توضیح داده خواهد شد. در پایان نیز منابع بیشتری قرار داده شده تا خوانندگان با رجوع به آنها بتوانند به اطلاعات کامل تری دست پیدا کنند.

در معرفیِ مفصل کتاب «بخشودن» نیز مانند کتاب های «فلسفه تنهایی»، «مرگ»، «فلسفه ترس»، «بیماری»، «من»، «کی بود کی بود؟» و «کار» سعی می کنیم بیشتر به اصل متن رجوع کرده و مستقیم و بدون تفسیر با واژه ها رو به رو شویم. به همین منظور بخش های مهم کتاب را عینا در این متن قرار می دهیم.

در این کتاب نویسندگان سعی می کنند به دو سوال مهم پاسخ دهند: اول اینکه وقتی کسی را که در حق ما جفا کرده یا با ما بد تا کرده است می بخشیم، دقیقا چه می کنیم؟ و دوم، بخشودن چه دلایلی دارد و چه دلایلی می تواند ما را از بخشودن باز دارد؟ پاسخ به این دو سوال هدف اصلی این کتاب است.

فصل اول: بحث و جدل درباره بخشودن

ویژگی مهم این کتاب این است که بدور از مفاهیم الهی و دینی به مسئله بخشودن پرداخته شده است. در فصل اول نظریه های مختلف در موافقت و مخالفت با بخشودن مطرح شده و دیدگاه های متفاوت را مورد بررسی قرار می دهد.

«فردی در میان خرابه های ساختمانی که با بمب منفجر شده دراز به دراز افتاده است. او نجات خواهد یافت، اما دخترش که تکه پاره شده و در کنار او افتاده است، نه. دست دخترش را که در حال مرگ است در دست گرفته و می فشارد. بعدا، وقتی که او را نجات دادند، می گوید تروریست هایی که دخترش را کشته اند می بخشد و کینه ای از آنها به دل ندارد و آرزو نمی کند که به خاک سیاه بنشینند.

بسیاری از افراد این بخشودنِ بی قید و شرط را مطلقا به دیده تحسین می نگرند و حتی آن را عملی قدیس مآبانه به حساب می آورند چون آن فرد توانسته بر نفرت و خصومت خویش، که احساس و واکنش طبیعی در قبال چنین حادثه هولناکی است، فائق آید. اما عده ای هم نمی توانند این کار را به دیده تحسین بنگرند و به دیده تحسین هم نمی نگرند چون فکر می کنند بخشودن کسانی که عامدانه افراد بی گناه و بی دفاع را به قتل رسانده اند کار درست یا واکنش مناسبی نیست.»

کتاب بخشودن / فصل اول / صفحه ۲۱ و ۲۲

«یکی از ویژگی های بسیار عادی پی بردن به اینکه کاری بد و غلط انجام داده ایم این است که دلمان می خواهد کاش می شد به عقب برگردیم و جور دیگری عمل کنیم، و چون این کار ناممکن است و تغییر دادن گذشته امری محال، دلمان می خواهد به نحوی معنای عملمان را عوض کنیم، و اهمیت و عوارض عملی را که انجام داده ایم تغییر دهیم. اگر کسی که در حقش جفا و بدی کرده ایم ما را ببخشد ظاهرا به نحوی از انحناء ما را به این مقصود می رساند، دست کم تا حدودی، لذا شگفت نیست که افرادی که اقرار می کنند جدا خطای فاحشی در حق دیگری کرده اند غالبا به دنبال طلب بخشودن از قربانیانشان هستند.»

کتاب بخشودن / فصل اول / صفحه ۲۵

بخشودن با معذور داشتن به کلی متفاوت است: در بخشودن ما فرد خاطی و متعرض را به دلیل خطا و تعرضش مقصر و سزاوار نکوهش می دانیم و لذا خشم گرفتن بر او و ابراز انزجار از او واکنش هایی کاملا معقول و موجه در قبال او و کاری که انجام داده است به حساب می آیند؛ اما با این همه فردی که می بخشاید از احساس خصومت نسبت به او دست می شوید و برایش آرزوی خیر می کند.

نویسندگان اشاره می کنند که افراد بسیاری از کنار فتوا دادن برای بخشودن به کار و کاسبی رسیده اند. نمونه های آن را می توان سردم داران دینی و نویسندگان کتاب هایی دانست که به بخشودن ترغیب کرده اند. کتاب هایی که بخشی از قفسه های کتاب فروشی ها را به خود اختصاص داده و فقط به بخشودن توصیه کرده اند بی آنکه دنبال دلایل و چرایی آن باشند. ببخشید تا راحت زندگی کنید یا بخشش کار بزرگان است را زیاد شنیده ایم:

«پول مفت به جیب زدن از راه توصیه ی به بخشودن و گذشت شاید کار تحسین برانگیزی نباشد، اما وفور این تبلیغات نشانه ای است از اینکه چه بازار داغ و حاضر و آماده ای برای آنها وجود دارد، نشانه ای است از اینکه عده ی بسیار زیادی از مردم فکر می کنند که بخشودن و گذشت برکات بسیار زیادی دارد. ظاهرا اندیشه محوری در این تبلیغات این است که بخشودن و گذشت شفابخش است و افراد ستم دیده با بخشودن افرادی که به آنها ستم کرده اند، احساس بهتری نسبت به خودشان و احساس بهتری نسبت به زندگی شان پیدا می کنند، و بدین ترتیب احساس قدرت بیشتری می کنند و قدرتمند تر می شوند.

اما حقیقت امر این است که این تبلیغات در کتاب های خودیاری و این نوع دفاع از بخشودن بسیار سطحی و نازل است: در این دفاع و نظر اصلا توجهی به واقعیت های خطاکاری ها و بدکردن های هولناک و بلایی که سر قربانیان می آورد و معنایی که نزد آنان دارد نمی شود. مثلا یک زن را در نظر بگیرید که مادر اطفالی خردسال است و شوهرش رابطه ای با بهترین دوست او برقرار می کند. این احساس خیانت، هم خیانت شوهر هم خیانت آن بهترین دوست، کسانی که او قاعدتا باید بیش از همه به آنها اعتماد می کرد، فقط مربوط به شخص او نمی شود بلکه مربوط به فرزندانش هم می شود، و شاید اصلا در وهله نخست مربوط به فرزندانش شود که چگونه یکی از کسانی که باید مراقب و حامی شان می بود به آنها خیانت کرده و آسیب رسانده است. بخشودن شوهر و آن بهترین دوست مثل خیانتی مضاعف نسبت به فرزندان و نادیده گرفتن و بی اعتنا گذشتن از کنار صدمه ای است که از این راه به این کودکان وارد می آید.»

کتاب بخشودن / فصل اول / صفحه ۲۸ و ۲۹

« ، بخشودن یک کار آرمانی است، در گذشته و در حال برای بسیاری از افراد یک عمل اخلاقی فوق العاده جذاب بوده و هست، و علتش را هم به آسانی می توان دریافت: اگر احساس می کنیم که زیر بار سنگین گناهانمان قامتمان خمیده شده است، پس اندیشه بخشودن و بخشایش، چه انسانی و چه الهی، این بار سنگین را از دوش مان بر می دارد و آسوده مان می کند و شاید حتی این امکان را برایمان فراهم آورد که بلکه از میل مستدام صدمه رساندن به دیگران و بد کردن به آنان بگریزیم. در این تصویر، وقتی که ما دشمنانمان را می بخشیم، تا جایی که مقدورمان است، به نیکی و سخاوت و مهربانی خداوند تشبه می جوییم؛ با بخشودن دشمنانمان از وضع اسفبار لاعلاجمان بر می گذریم و به یک هستی و زندگی بهتر می رسیم.»

کتاب بخشودن / فصل اول / صفحه ۳۲

«پس اگر اخلاق و اخلاقیات برای ما جدی است، چنان که باید باشد، احساس گناه بخشی از این اخلاقیات است، همچنانکه ستایش اخلاقی؛ اگر طالب ستایش اخلاقی هستیم، پس باید احساس گناه را هم بپذیریم. و با پذیرش احساس گناه، امکان و نیاز به بخشودن و بخشایش هم پدید می آید. اما آیا این بخشودن خطاکاران همیشه درست است؟ آیا بخشودن و گذشت به همان اندازه که مورد ستایش بوده و هست خوب است؟»

کتاب بخشودن / فصل اول / صفحه ۳۶

شخصی که انتقام می کشد در پی احساس تشفی و رضایت خاطر از دیدن رنج و درد فرد خاطی و ستمکار است، چه این درد و رنج در خدمت عدالت باشد چه نباشد. به عکس، در اجرای عدالت کیفری آنچه بیش از همه اهمیت دارد تصحیح و رفع ستم و خطا و بازگرداندن نظم اخلاقی و استوار گردانیدن اصول اخلاقی است.

«یکی از ویژگی های اصلی این همه مدیحه سرایی در این روزگار باب عظمتِ بخشودن این است که تمام توجه معطوف منافعی است که بخشودن برای خود فرد بخشاینده به ارمغان می آورد و نه منافعی که عاید فرد بخشوده می شود. در چنین تصویری از بخشودن، اگر قربانی اعمالِ ستمگرانه حاضر به بخشودن نشود اسیر گذشته خودش می شود و زندگی اش همچنان تحت الشعاع تعرضی که به او شده و شخص متعرض قرار می گیرد.»

کتاب بخشودن / فصل اول / صفحه ۳۷

«در این نگاه شفابخشانه به بخشودن، قربانی، به خاطر خیر خودش، نیاز دارد بر خطاهایی که بر او رفته است و بدی های که در حقش شده است فائق آید. و بخشودن است که به قربانی این توانایی را می دهد.»

کتاب بخشودن / فصل اول / صفحه ۳۸

«درک و برداشت شفابخشانه از بخشودن یک مشکل اضافی دیگر و متفاوت هم دارد: به نظر می رسد در این درک و برداشت یک وجه اساسی از بخشودن مورد غفلت قرار گرفته است، و آن این است که بخشودن هدیه ای است که بخشاینده، یعنی قربانی، عطا می کند، و به چه کسی؟ به آن خطاکار. در این منظر شفابخشانه، بخشودن مربوط به قربانی است و رابطه ی قربانی با فرد خطاکار عملا نادیده گرفته شده و کنار گذاشته می شود، انگار که اصلا ربطی به موضوع ندارد. در این درک و برداشت هر نفعی که ذکر می شود نفعی است که بخشودن برای دیگران غیر از فرد خطاکار دارد؛ مثلا گاهی بخشودن به این دلیل توصیه می شود که قربانی بدین ترتیب می تواند زندگی آسوده تری را با دوستان و اقوامش بگذراند، یا بدین دلیل که به این ترتیب به چرخه خشونت پایان داده می شود و در نتیجه مانع از پدید آمدن قربانیان باز هم بیشتری می شود.

آری، همه ی اینها می تواند پیامدهای مطلوب بخشودن باشد، اما هیچ یک به قلب قضیه ای که می گذرد نفوذ نمی کند. انگار فرد خطاکار عملا از صحنه ماجرا غیب شده است. ما معمولا فقط به بخشودن و بخشندگان، که بلندنظر هستند، فکر می کنیم، و فهم این مطلب سخت است که چرا فکر می کنیم که بخشودن در وهله نخست به نفع خود بخشنده است، یعنی شخصی که قربانی آن عمل خطای نخستین اصل کاری شده است.»

کتاب بخشودن / فصل اول / صفحه ۴۰ و ۴۱

عدالت و انتقام از لحاظ اخلاقی تفاوت های بسیار مهم و قابل اعتنایی با هم دارند: انتقام معمولا شخصی و خصوصی است؛ انتقام با لذتی از تحمیل رنج بر فرد ستمکار توام است؛ در انتقام کیفر معمولا بیش از حدِ معمول و نامتناسب است. به عکس عدالت امری عمومی است؛ در اجرای عدالت رعایت حد و حدود و تناسب در نظر گرفته می شود، و کیفر متناسب با جرم و منصفانه است؛ لذت بردن از تحمیل رنج بر فرد خطاکار هم به هیچ روی جایی در اجرای عدالت ندارد.

«حال آنکه بلندنظری و سخاوتمندی یکی از اجزای اصلی تصور ما از بخشودن است. پس، نیازمند شرح و گزارشی بهتر در این زمینه هستیم که عمل بخشودن چه نوع عملی است و چرا فی نفسه عمل خوبی است.»

کتاب بخشودن / فصل اول / صفحه ۴۶

«بخشودن یک کار و دستاورد اخلاقی است، نوعی جلوه گر ساختن نگرشی دشوار اما تحسین برانگیز در قبال کاری خطا و ننگین است که در آن ما بی احترامی و حتی نفرت را با خیرخواهی یا حتی محبت جواب می دهیم. بخشودن را می توان یک فضیلت به حساب آورد. یک ویژگی تحسین برانگیز در شخصیت فرد، و مثل سایر فضائل، بخشودن هم نیازمند تلاش فراوان است هم برای رسیدن به آن و هم برای حفظ و تداومش. وقتی که تعرض بسیار حاد است، بخشودن می تواند عملی قهرمانانه یا حتی قدیس مآبانه باش، عملی که بس فراتر از آن چیزی است که معمولا از افراد انتظارش را داریم.»

کتاب بخشودن / فصل اول / صفحه ۴۷

«بخشودن درست همان خصیصه ها را در ما تقویت می کند و به نمایش می گذارد که می توانیم دریابیم که چقدر برای انسانیت ما مهم و محوری هستند؛ دلیل ما برای بخشودن افراد همان دلایلی است که برای انسان بودنمان و برای مشفق بودنمان داریم، و بخشودن به این دلیل تحسین برانگیز است که این خصیصه ها را در ما ظاهر می سازد. »

کتاب بخشودن / فصل اول / صفحه ۴۸

«درست است که بخشایندگی عملا سبب تسهیل زندگی ما می شود، چون همان قدر برای فردی که بخشوده می شود اسباب خیر است برای بخشاینده هم اسباب خیر است، اما شخصی که واقعا می بخشاید هدفی که در نظر دارد خیر و صلاح خودش نیست؛ بخشاینده واقعی در آن لحظه بخشودن اصلا و ابدا به فکر خودش نیست؛ به عکس کسی که در کانون توجه او قرار دارد فردی است که بخشیده می شود. و همین جنبه از بخشودن است که ما را یکراست به این واقعیت رهنمون می شود که گرچه بخشودن جذاب است، اما با دشواری های جدی هم رو بروست، دشواری هایی چنان جدی که عده ای را به نحوی کاملا معقول به این تردید می اندازد که آیا اصلا بخشودن یک فضیلت هست یا نه. آنچه این عده را به این تردید می اندازد این است که آیا به لحاظ اخلاقی درست است که فرد خطاکار به این نحو در کانون توجه قرار گیرد یا نه، آیا به لحاظ اخلاقی درست است که بد او را نخواهیم و به عکس خیرخواهانه نگرشی بلندنظرانه و سخاوتمندانه در قبال او داشته باشیم؟»

کتاب بخشودن / فصل اول / صفحه ۴۹

فصل دوم: دلایلی علیه بخشودن

در این فصل نویسندگان به درستی و آگاهانه به بیان دلایلی علیه بخشودن می پردازند و به کسانی که نمی بخشند هم حق می دهند که نخواهند این کار را بکنند. در ادامه مسئله انتقام و عدالت را مورد بررسی قرار داده و موشکافانه بخشودن را با آنها مقایسه می کنند.

«افراد گاهی از بخشودن چنان سخن می گویند و آن را چنان در نظر می آورند که گویی بخشودن باعث می شود «گذشته ها کاملا به فراموشی سپرده شوند» و هر آنچه در نتیجه تعرض به بار آمده است پاک و محو شود و همه چیز به پیش از آن تعرض و تعدی بازگردد. اما اگر این بدان معنا باشد که ما وقتی می بخشیم باید آن جرم وجنایت را به فراموشی بسپاریم، یا چنان رفتار کنیم که گویی اصلا جرمی رخ نداده است، یا بگوییم هیچ فرقی نمی کند که با متعرض چه رفتاری شود، آنگاه به نظر می رسد که چیزی سخت اشتباه یا نادرست در این نظر وجود دارد.»

کتاب بخشودن / فصل دوم / صفحه ۵۵

«می دانیم که بخشودن مستلزم غلبه بر چیزی درون خودمان است، غلبه بر جنبه ای از واکنش طبیعی مان نسبت به ستمی که بر ما رفته است. پس باید ببینیم آن حالت های روحی و روانی که جفا و ستم در ما برمی انگیزند کدامند، و برای اینکه بتوانیم ببخشاییم بر کدام یک از آنها باید غلبه کنیم؟

واکنش معمول و قابل فهم قربانیان نسبت به متعرضان شامل خشم، نفرت، انزجار، کینه، حقیر شمردن، تلخی، بدخواهی و طیف وسیعی کلا از احساسات منفی است.»

کتاب بخشودن / فصل دوم / صفحه ۵۶

«این حالت های روحی و روانی واکنش هایی کاملا معمول در قبال عمل بد هستند، و بسیاری از این حالت ها با بخشودن منافات دارند. آرزوی صدمه رسیدن به دیگری، احساس خوشحالی از ناراحتی و دردهای دیگری (آن دیگری که با ما بد کرده است) به هیچ وجه با بخشودن او سازگاری ندارد. این حالت های روانی که شامل بدخواهی نسبت به فرد متعرض است، حالت هایی است که اگر می خواهیم فرد متعرض را ببخشیم باید بر آنها غلبه کنیم. اما همه حالت های روحی و روانی منفی شامل بدخواهی نمی شود: مثلا خشم گرفتن و آزرده شدن چنین نیست، چون تناقضی در این امر نیست که بگوییم همچنان احساس خشم و آزردگی نسبت به رفتار کسی داریم، البته با همه این احوال شخصا او را می بخشیم و برایش آرزوی خیر و خوبی داریم. اما نفرت و کینه و عداوت معمولا با بدخواهی توام است، و خبث بی تردید موجب بدخواهی می شود.»

کتاب بخشودن / فصل دوم / صفحه ۵۸

یکی از ویژگی های بسیار عادی پی بردن به اینکه کاری بد و غلط انجام داده ایم این است که دلمان می خواهد کاش می شد به عقب برگردیم و جور دیگری عمل کنیم.

«ما می توانیم به بدخواهی مان نسبت به فرد متعرض غلبه کنیم بی آنکه واقعا او برا بخشوده باشیم. شاید دلیل اینکه دیگر هیچ بدخواهی نسبت به فرد متعرض نداریم این باشد که به کلی نسبت به او بی اعتنا شده ایم: دیگر اصلا او و خطاهایش را به حساب نمی آوریم؛ اصلا هیچ علاقه ای به او نداریم و فرقی برایمان نمی کند که زنده باشد یا مرده باشد. اما این را نمی توان بخشودن در معنای کاملش به حساب آورد؛ این یک حالت روحی و روانی بی احساسی و بی تفاوتی مفرط است که نمی توان آن را بخشودن به حساب آورد.»

کتاب بخشودن / فصل دوم / صفحه ۵۹

«نیچه نگاهی تحقیر آمیز نسبت به بخشودن دارد. به نظر او، بخشودن به هیچ روی عملی بلندنظرانه و سخاوتمندانه نیست. بلکه به عکس، بخشودن، در تجلیات گوناگونش، کوشش خودمحورانه قربانی برای به زنجیر کشیدن خودپسندی جریحه دار شده اش است؛ کوششی برای تکسین دادن به جراحاتی که هم حاصل آن تعرض اولیه است، و هم حاصل آن تلخی هایی که احساس خشم و کینه در وجودشان به بار آورده است.»

کتاب بخشودن / فصل دوم / صفحه ۶۵

«نیچه نتیجه می گیرد که افراد ضعیفی که از بخشودن دفاع و آن را ترویج می کنند به یک فریب و توهم چنگ می زنند، به این امر خیالی و موهوم که می توانند بدین ترتیب خودشان را از صدمه ها و آزارها یا خوار و خفیف شدن در چشم دیگران در امان نگه دارند. بخشودن نوعی تظاهر است برای افراد ضعیف که نشان دهند از توانایی های افراد قوی برخوردارند، که با هبه کردن بخشایش می توانند به نحوی خودشان را از مبارزه هر روزه به نفع شان خویش در چشم دیگران برکنار نگه دارند.»

کتاب بخشودن / فصل دوم / صفحه ۶۶

«نیچه می گوید بخشودن نه تنها تحسین انگیز نیست، بلکه ناشی از انگیزه هایی حقارت بار و نشات گرفته از خوشیفتگی و بی صداقتی است.»

کتاب بخشودن / فصل دوم / صفحه ۶۶

«ستایش عمومی و دائمی بخشودن، و این فرض سهل که بخشودن همیشه بهترین راه و بهترین کار است، شاید همه راه های پذیرفتنی برای ابراز خشم که آنان عملا و به حق احساس می کنند مسدود کند. در چنین شرایطی، صحه گذاشتن سخاوتمندانه و بلندنظرانه به بخشودن مرتکبانِ اعمال ننگین در واقع به زیان قربانیان انجام می گیرد که واکنش عملی شان به تجاوزها و ستم هایی که بر آنان رفته است بی اعتبار شمرده می شود و حتی گوشی برای شنیدن پیدا نمی کنند.»

کتاب بخشودن / فصل دوم / صفحه ۶۸

پس اگر اخلاق و اخلاقیات برای ما جدی است، چنان که باید باشد، احساس گناه بخشی از این اخلاقیات است، همچنانکه ستایش اخلاقی؛ اگر طالب ستایش اخلاقی هستیم، پس باید احساس گناه را هم بپذیریم. و با پذیرش احساس گناه، امکان و نیاز به بخشودن و بخشایش هم پدید می آید.

«گاهی اوقات انتقام گرفتن است که تشفی بخش است: خطاست که اگر فرض را بر این بگذاریم که انتقام همیشه باعث سرخوردگی و نومیدی شخصی می شود که دست به انتقامجویی می زند. بعضی وقت ها انتقام گرفتن رضایت خاطر به همراه دارد. قربانیانی که انتقام می گیرند بعضا احساس می کنند حالا دیگر تشفی یافته اند و عدالت و نوعی از انصاف دوباره در زندگی آنها برقرار شده است. اگر چه می توان دید که انتقام مشمول خطاهای اخلاقی و عملی بسیاری هست، اما این توهمی ظاهر فریب و غلط انداز است که فرض را بر این بگذاریم که انتقام هرگز از حدت و شدت آن تلخی و نفرتی که در دل و جان قربانیان لانه کرده است نمی کاهد.»

کتاب بخشودن / فصل دوم / صفحه ۷۰

«این واقعیت که به نظر ما بخشودن بدیلی اخلاقی تر از انتقام است نباید چشم ما را بر این واقعیت دیگر ببندد که بعضا انتقام می تواند به همان اندازه بخشودن تشفی بخش باشد.»

کتاب بخشودن / فصل دوم / صفحه ۷۱

«کسی که از فجایع و قساوت های اجتماعی جان به در برده است و بر این مسئله پا می فشارد که به جا آوردن و به یاد داشتن آن نقص اصول اخلاقی بسیار مهم تر از مسائل مربوط به سلامت روانی خود اوست، موضع اخلاقی اش به هیچ روی کم اهمیت یا خوار شمردنی نیست. قربانیانی که چنین نگاه و احساسی نسبت به ستمکاران و متعرضان به حقوق انسانی دارند در واقع اسودگی روحی و روانی خودشان را فدا می کنند، آن هم نه برای انتقام جویی، بلکه به خاطر حس والاتر عدالت.»

کتاب بخشودن / فصل دوم / صفحه ۷۴

«عدالت جنبه های مختلف مهمی دارد، که یکی از آنها بازداشتن خطاکاران احتمالی آتی از دست یازیدن به تعرض است.»

کتاب بخشودن / فصل دوم / صفحه ۷۴

وقتی می گوییم با توجه به علل ریشه ای اعمال فرد خطاکار، او نمی توانسته کاری جز همان که کرده است بکند – یعنی آزادی این را نداشته که دست به انتخابی بزند که او را از اعمال خلافش برکنار نگه دارد – در واقع، حکم می دهیم که انسانیت او کمتر از بقیه ماست.

«عدالت و انتقام از لحاظ اخلاقی تفاوت های بسیار مهم و قابل اعتنایی با هم دارند: انتقام معمولا شخصی و خصوصی است؛ انتقام با لذتی از تحمیل رنج بر فرد ستمکار توام است؛ در انتقام کیفر معمولا بیش از حدِ معمول و نامتناسب است. به عکس عدالت امری عمومی است؛ در اجرای عدالت رعایت حد و حدود و تناسب در نظر گرفته می شود، و کیفر متناسب با جرم و منصفانه است؛ لذت بردن از تحمیل رنج بر فرد خطاکار هم به هیچ روی جایی در اجرای عدالت ندارد. عدالت مفهومی عمیقا اخلاقی است: اگر بنا بر انتخاب اجرای میان عدالت و بخشودن باشد، این انتخاب پایه های اخلاقی دارد و بنا بر ملاحظاتِ اخلاقی متقاوت صورت می گیرد، و انتخابی میان عملی اخلاقی و عملی خویشکامانه نیست که دلایلی نکوهیدنی نظیر میل به لذت بردن از انتقامجویی داشته باشد.»

کتاب بخشودن / فصل دوم / صفحه ۷۵

«شخصی که انتقام می کشد در پی احساس تشفی و رضایت خاطر از دیدن رنج و درد فرد خاطی و ستمکار است، چه این درد و رنج در خدمت عدالت باشد چه نباشد. به عکس، در اجرای عدالت کیفری آنچه بیش از همه اهمیت دارد تصحیح و رفع ستم و خطا و بازگرداندن نظم اخلاقی و استوار گردانیدن اصول اخلاقی است. در اجرای عدالت هیچ احساس تشفی و رضایت خاطری از درد و رنجی که فرد خطاکار می برد وجود ندارد و رضایت خاطر فقط از باب اجرا شدن عدالت است.»

کتاب بخشودن / فصل دوم / صفحه ۷۶

نویسنده بیان می کند که اصرار برای بخشودن در هر شرایطی باعث می شود که به قربانی احترام گذاشته نشود. با اصرار بی خود به بخشودن او و رنج هایی را که کشیده است بی ارج و قرب کرده و احترام قربانی را از بین می بریم.

«ما با این کار در واقع رفتاری با قربانیان می کنیم که گویی آنها و رنجشان در نهایت اهمیت اخلاقی زیادی ندارند. و این یکی از استدلال های جدی علیه بخشودن است: استدلال هایی که می گوید ما با بخشودن سهل و آسان متعرضان، آن احترامی را که باید نسبت به قربانی داشته باشیم از خود نشان نمی دهیم.»

کتاب بخشودن / فصل دوم / صفحه ۸۰

«این دسته از قربانیان با این بخشایش به هیچ روی بلندنظری و سخاوتشان را به نمایش نمی گذارند، به عکس، منفعلانه به کسانی احترام می گذارند که آنها را سخت تحقیر و خوار کرده اند، و چنین بخشودنی با چشم پوشی غیر موجه و زشت از عزت نفس و احترام به خویشتن توام است.»

کتاب بخشودن / فصل دوم / صفحه ۸۰

«مدافعان بخشودن سهل و آسان چنین بدخواهی و خصومتی را در کار نمی بینند که قرار باشد با آن مبارزه ای هم صورت گیرد، و در نتیجه می توان گفت اینان شدت و حدت و وخامت این تعرض را درست درک نمی کنند، چون اگر چنین درکی می داشتند می توانستند بفهمند که خودداری از نشان دادن واکنش طبیعی به این تعرض مستلزم کوشش زیاد بر غلبه بر حس خصومت و بدخواهی است.»

کتاب بخشودن / فصل دوم / صفحه ۸۲

فصل سوم: راه سوم

در این فصل نویسندگان سعی در ارائه راهکاری درست برای بخشودن دارند. راهکاری که مراحل متفاوتی دارد و شروطی را برای بخشودن در نظر می گیرد که مهم ترین آنها نادم بودن متعرض از ظلمی است که به قربانی کرده است.

«در برخی شرایط مجازات کسانی که دست به جنابت های ددمنشانه زده اند، اگرچه کاملا به حق و به جاست و سزای اعمالشان است، اما ممکن است این مجازات عواقبی داشته باشد که برای جامعه تحمل پذیر نباشد، مثلا بسیار دیده ایم که جنایت پیشگانی که متوجه می شوند که قطعا به زودی قدرت شان را از دست خواهند داد با کسانی که قرار است جایگزین آنها شوند وارد معامله و مذاکره می شوند و اعلام می کنند که آماده اند تا دست از مبارزه بیشتر برای حفظ قدرت شان بردارند و در نتیجه خونریزی بیشتری صورت نگیرد، به شرطی که به آنان قول داده شود که امان می گیرند و برای جنایت هایشان محاکمه نمی شوند. اگرچه این مذاکرات و معاملات قطعا غیرعادلانه هستند، اما می توانند جان چنان عده ی زیادی را از خطر در امان نگه دارند که نمی توان به سادگی و بی درنگ با این دلیل که جدا غیر اخلاقی هستند ردشان کرد و کنارشان گذاشت. جان و زندگی قربانیان آینده به هیچ روی اهمیتی کمتر از جان و زندگی قربانیان گذشته ندارد. در واقع، همیشه مجازات خطاکاران و ستمگران مقدور و میسر نیست.»

کتاب بخشودن / فصل سوم / صفحه ۹۴

«در این راه سوم:

باید بر حقیقت آنچه بر قربانی رفته است اذعان شود.

دست کم باید قربانیان جان به در برده در معرض آسیب های بعدی نباشند، و نباید بر آنان فشاری وارد آید که مجبور باشند به شیوه هایی واکنش نشان دهند که مورد قبول شان نیست.

باید به تقاضای قربانیان برای اجرای عدالت اهمیت کافی داده شود.

اگر ممکن باشد باید بار سنگین احساس قربانی بودن از دوش قربانیان برداشته شود و به آنان این توانایی داده شود که خودشان را از عواقب آن تعرض برهانند بی آنکه متحمل صدمه های روانی ماندگار شوند.

باید این مسئله مورد توجه قرار گیرد که رهانیدن خود از عواقب تعرض و پشت سر گذاشتن آن بعضا از نظر اخلاقی نادرست است، و مقاومت در برابر آن نباید به لحاظ روانی و اخلاقی بیماگونه تلقی شود.

باید به ختم و حل و فصل کشمکش ها و تنازعات کمک شود و طرفین کشمکش و منازعه قبلی باید بتوانند با هم زندگی کنند، دست کم در مواری که این خواست خودشان است.

در ضمن، زندگی کردن در کنار هم و با هم، در مواردی که جدایی و جداسازی امکان پذیر نیست، مثل دوره های بعد از کشمکش ها و منازعات ملی، قابل تحمل باشد.

و سرانجام، این راه سوم باید به لحاظ اخلاقی نه تنها جایز، بلکه مطلوب هم باشد – ما می خواهیم بدانیم چه کار، چه نگرش، و چه احساسی در قبال دشمنان پیشین ( و بعضا فعلی مان) درست است.»

کتاب بخشودن / فصل سوم / صفحه ۹۷

عدالت جنبه های مختلف مهمی دارد، که یکی از آنها بازداشتن خطاکاران احتمالی آتی از دست یازیدن به تعرض است.

در این بخش نویسندگان به بررسی سه موضوع مهم در رابطه با بخشودن می پردازند و این نظرات را هم از دیدگاه موافق و هم از دیدگاه مخالف بررسی می کنند. ابتدا موضوع را بیان کرده و سپس آن را به چالش می کشند.

«۱: فهم علل:

یکی از اندیشه ها این است که اگر دریابیم چرا فرد معترض دست به این تعرض زده است، می توانیم دریابیم که چرا او چنین تعرضی را بد نمی دانسته است، و بنابراین او دیگر در نظرمان فردی بیگانه، و متفاوت از خودمان، که باید طرد و محکومش کرد، نخواهد بود. یک اندیشه دیگرِ نزدیک و مرتبط به آن اندیشه قبلی این است که اگر ما علل ریشه ای اعمال خطاکاران را دریابیم، متوجه می شویم که اگر ما هم جای او بودیم و با همان دلایل و علل دست به عمل می زدیم، احتمالا همان کاری را می کردیم که او کرده است و بدین ترتیب دیگر او را به دلیل اعمالش نکوهش نمی کردیم.»

کتاب بخشودن / فصل سوم / صفحه ۹۹

«یک دلیل دیگر و حتی قوی تری که ایجاب می کند به فهم علل ریشه ای خطاها بیاندیشیم این است که دریابیم نباید به هیچ وجه فرد خطاکار را ملامت کرد، آن هم نه به این دلیل که ما نمی خواهیم ملامتش کنیم، بلکه به این دلیل که اصلا جای ملامت نیست، چون با توجه به علل ریشه ای او کار دیگری جز همان کاری که کرده است نمی توانسته بکند. این دقیقا بدان معناست که بگوییم وقتی علل عمل خطایی که صورت گرفته موجود بوده اند، شخص خطاکار گریزی از دست زدن به آن عمل خطا نداشته و نمی توانسته جور دیگری رفتار کند، و بنابراین دلیلی برای نسبت دادن قصور به او وجود ندارد.»

کتاب بخشودن / فصل سوم / صفحه ۹۹

«بخشودن با معذور داشتن به کلی متفاوت است: در بخشودن ما فرد خاطی و متعرض را به دلیل خطا و تعرضش مقصر و سزاوار نکوهش می دانیم و لذا خشم گرفتن بر او و ابراز انزجار از او واکنش هایی کاملا معقول و موجه در قبال او و کاری که انجام داده است به حساب می آیند؛ اما با این همه فردی که می بخشاید از احساس خصومت نسبت به او دست می شوید و برایش آرزوی خیر می کند. همین قسمت از بخشودن است که کار بخشودن را دشوار می کند: در بخشودن فرد متعرض جدا سزاوار نکوهش دانسته می شود و تقصیرکار به حساب می آید، اما در عین حال فرد بخشاینده چیزی جز خیر برای او نمی خواهد. به عکس، معذور داشتن از بیخ و بن منکر این می شود که فرد متعرض سزاوار نکوهش است.»

کتاب بخشودن / فصل سوم / صفحه ۱۰۱

یکی از ویژگی های اصلی این همه مدیحه سرایی در این روزگار باب عظمتِ بخشودن این است که تمام توجه معطوف منافعی است که بخشودن برای خود فرد بخشاینده به ارمغان می آورد و نه منافعی که عاید فرد بخشوده می شود. در چنین تصویری از بخشودن، اگر قربانی اعمالِ ستمگرانه حاضر به بخشودن نشود اسیر گذشته خودش می شود و زندگی اش همچنان تحت الشعاع تعرضی که به او شده و شخص متعرض قرار می گیرد.

«اندیشه دوم: به لطف خدا بود که قصر درفتم.

فکری که پشت این استدلال نهفته است ظاهرا این است که اگر رفتارهایی هست که همه یا تقریبا همه، همان رفتار را می کنند، پس خطا آوردن چنین رفتارهایی محلی از اعراب ندارد. این صرفا بخشی از طبیعت بشری است: ما انسان ها همینی هستیم که هستیم. ما، با توجه به طبیعت بشری، ناگزیر چنین رفتار می کنیم، و شِکوه و شکایت از این امر ناگزیر، نابجا و بیهوده است. اما این تفسیر حتی از آن تفسر قبلی هم بدتر است. نخست، این واقعیت (اگر اصلا واقعیت باشد)که رفتارهایی هست که بخشی از طبیعت بشری است نمی تواند به این معنا باشد که این رفتارها علاج ناپذیر هستند؛ مثلا در نظر بگیرید چه میزان از خوی تهاجمی طبیعی بشری، یا اعمال جنسی را نیروهای اجتماعی یا انتخاب های شخصی شکل می دهند و مقید و مهار می کنند. اینها قطعا جزء رانه های طبیعی هستند، اما بروز و ابراز آنها قطعا تفاوت های شگرفی با هم دارد. ثانیه اگر این واقعیت فرضی که ما در موقعیت های مشابه رفتار یکسانی داریم به این معنا گرفته شود که آنچه فرد خطاکار انجام داده نباید حتی خطا انگاشته شود، آنگاه می شود گفت که عملا اعمال او را نادیده می گیریم و قلم عفو بر آنها می کشیم.»

کتاب بخشودن / فصل سوم / صفحه ۱۰۵

«وقتی سومین اندیشه پشت درخواست برای فهم بیشتر و بهتر اعمال خطاکارانه را بررسی کنیم به مشکلاتی حتی عمیق تر از این هم بر می خوریم: این اندیشه که اگر ما علل ریشه ای اعمال فرد خطاکار را بشناسیم، درخواهیم یافت که او نمی توانسته جور دیگری عمل کند، و برای همین سرزنش او و مقصر شمردنش جایی ندارد. بار دیگر با نوعی عذرتراشی و معذور داشتن مواجهیم؛ اما این بار در مقیاسی بسیار کلان تر: استدلال مطرح شده در اینجا این است که اعمال ما معلول هستند و ما در برابر نیروهای عِلی عاجز و درمانده ایم و بنابراین نمی توانیم اخلاقا مسئول کارهایی باشیم که انجام می دهیم. این دیدگاه مشکلات فلسفی عظیمی را در مقابل اراده آزاد پیش می آورد.»

کتاب بخشودن / فصل سوم / صفحه ۱۰۶

«وقتی می گوییم با توجه به علل ریشه ای اعمال فرد خطاکار، او نمی توانسته کاری جز همان که کرده است بکند – یعنی آزادی این را نداشته که دست به انتخابی بزند که او را از اعمال خلافش برکنار نگه دارد – در واقع، حکم می دهیم که انسانیت او کمتر از بقیه ماست. چون انسان ها معمولا می توانند (در محدوده ای معین) دست به انتخابی به انتخابی آزادانه بزنند که چگونه عمل کنند؛ آنها صرفا بازیچه شرایط شان نیستند. اما این فکر که خطاکاران انسانیت شان کمتر از بقیه است، به نظر نمی رسد راه نوید بخشی برای حل و فصل کشمکش و تعارض با آنها باشد.»

کتاب بخشودن / فصل سوم / صفحه ۱۰۷

« ۲: فراتر رفتن از تعرض:

یک راه برای قربانی برای رهایی از این بار سنگین فراتر رفتن از تعرض و پشت سر گذاشتن آن است تا دیگر این همه بر روحش مسلط نباشد و آزارش ندهد و بر همه وجوه زندگی اش تاثیر نگذارد. قربانیان به طرق مختلفی می توانند این کار را بکنند، که از همه آشکارتر و بدیهی تر بی اعتنایی به موضوع و به فراموشی سپردن آن است. هر چه زمان بیشتری می گذرد، اعتنای قربانی به تعرضی که به او شده است و خود فرد متعرض کمتر می شود؛ شاید قربانی احساس خصومتش را نسبت به فرد متعرض از دست بدهد چون دیگر به مسئله بی اعتنا شده است. دست آخر هم به کلی مسئله را به دست فراموشی می سپارد. این نگاه و نگرش با بخشودن فرق دارد، چون شامل خیرخواهی نسبت به فرد متعرض نمی شود.»

کتاب بخشودن / فصل سوم / صفحه ۱۱۱ و ۱۱۲

بخشودن درست همان خصیصه ها را در ما تقویت می کند و به نمایش می گذارد که می توانیم دریابیم که چقدر برای انسانیت ما مهم و محوری هستند؛ دلیل ما برای بخشودن افراد همان دلایلی است که برای انسان بودنمان و برای مشفق بودنمان داریم، و بخشودن به این دلیل تحسین برانگیز است که این خصیصه ها را در ما ظاهر می سازد.

«چنین راهی برای واکنش نشان دادن به خطاکاری، به هیچ روی وزن و اهمیت لازم را برای اجرای عدالت نمی دهد. در این اندیشه اصلا درک نمی شود که راه خود را کشیدن و رفتن و تعرض را نادیده گرفتن و از آن برگذشتن از نظر اخلاقی نادرست و نامناسب است؛ و در آن حتی ماهیت اخلاقی آنچه بر قربانی رفته است دریافته و درست به جا آورده نمی شود.»

کتاب بخشودن / فصل سوم / صفحه ۱۱۵

۳: صلح و سازش، یک ضرورت سیاسی

این موضوع بیشتر از اتفاقات بین دو شخص است و در مورد اتفاقات بین دو ملت صحبت می کند. وقتی کشوری، به دیگری تعرض می کند یا قومی به قوم دیگر.

«در شرایطی که اجرای عدالت مقدور نیست، آشتی و صلح و سازش در غیاب عدالت شاید برای اینکه یک همزیستی حداقلی ممکن شود ضروری باشد: مشارکت در یک دولت و زیستن با هم بدون خون ریزی بیشتر. اما گره زدن محکم آشتی و سازش و صلح به بخشودن، و القای اینکه قربانیانی که از بخشودن سر باز می زنند از نظر اخلاقی یا روانی یا اجتماعی آدم های معیوب و بیمارگونه ای هستند، می تواند بر ستم هایی که قربانیان متحملش شده اند بیفزاید؛ در واقع، برخی از قربانیان که در روند صلح، سازش و آشتی مشارکت داشته اند دریافته اند که فشار آوردن بر آنان برای بخشودن، نه تنها به پایان سریعتر دوران خشم و کینه آنان کمکی نکرده بلکه خشم و کینه تازه ای در دلشان پدید آورده است.»

کتاب بخشودن / فصل سوم / صفحه ۱۲۱

فصل چهارم: دفاع از بخشودن I

در این فصل نویسندگان به بررسی آنچه روانشناسان درباره دفاع از بخشودن می گویند، می پردازند.

«اما در الگوی درمانی و شفابخشی، خطر در این است که فقط آسودگی و راحتی قربانی در کانون توجه قرار می گیرد. عمل اخلاقی بخشودن با یک راهنمای عمل بهداشت روانی جایگزین می شود: یک خانه تکانی و بیرون ریختن آشغال ها از انباری ذهن.

کتاب بخشودن / فصل چهارم / صفحه ۱۳۳

«بخشودنِ مشروط هم یک جور بخشودن است. بخشودن فقط به شرط معذرت خواهی یا اظهار پشیمانی یا اصلاح رفتار فرد خطاکار همچنان نوعی آمادگی برای بخشودن است. یقینا در اینجا یک سوال اخلاقی بسیار مهم پیش می آید که آیا ما باید بی قید و شرط ببخشاییم، یا اخلاقا بهتر است که بخشودن را فقط برای کسانی محفوظ نگه داریم که از خطاها و ستم های خودشان نادم هستند؟ اما این سوال اخلاقی کاملا متفاوت از این سوال است که آیا بخشودنِ مشروط به هر بخشودن هست یا نیست؟ درواقع، روشن است که بخشودن مشروط باز هم بخشودن است، و عملا هم در نظر مردم بخشودن مشروط بر بخشودن غیر مشروط مرجح است.»

کتاب بخشودن / فصل چهارم / صفحه ۱۳۹

افرادی که خطاکارانِ غیر نادم یا کسانی را که لطمات شدیدی بر آنان وارد کرده اند، می بخشایند، دست به کاری بس دشوار، شجاعانه، و سخاوتمندانه و بلندنظرانه می زنند. اما آنهایی که نمی بخشایند کاملا محقند که نبخشایند و بنا به دلایلی از بخشودن سر باز بزنند که دست کم در برخی موارد به همان قوت دلایل بخشودن هستند.

«به دست دادن تعریفی از بخشودن، کار آسانی نیست، اما بی گمان همه مان بر سر این نکته توافق داریم که بخشودن مستلزم دست شستن از احساسات خصمانه نسبت به فرد خطاکار است.»

کتاب بخشودن / فصل چهارم / صفحه ۱۴۵

«یکی از پژوهش ها درباره حمله به مرکز تجارت جهانی می گوید آنهایی که بیش از همه متحمل پریشانی و آشوب روانی شدند آنهایی بودند که نسبت به بخشودن از نظر احساسی نظری دوگانه داشتند. در این پژوهش افراد پاسخ دهنده را به سه دسته تقسیم کرده بودند: آنهایی که پیشاپیش بخشوده بودند، یا می کوشیدند ببخشایند؛ آنهایی که برایشان روشن بود که بخشودن کاری نامناسب و نادرست است؛ و آنهایی که هنوز به نتیجه گیری نهایی نرسیده بودند که کدامیک از آنها درست و مناسب است. آنهایی که بخشوده بودند به بهترین نتیجه از نظر اهدافی که پژوهش برای خودش معین کرده بود رسیده بودند. (این اهداف شامل پرهیز از فکر ناخواسته به آن واقعه، توانایی مهار واکنش های احساسی، و یافتن معنایی در آن واقعه می شدند.) اما آنهایی که اردوی ضد بخشودن بودند پریشانی شان به نسبت آنهایی که احساسی دوگانه داشتند و مردد بودند، کمتر بود. اینجاست که می توان دید در برخی شرایط امتناع از بخشودن می تواند بسی بیشتر از برخی بدیل های دیگر به افراد کمک کند.»

کتاب بخشودن / فصل چهارم / صفحه ۱۵۰ و ۱۵۱

«گاندی می نویسد: «آدم های ضعیف هرگز آدم های نیرومند را نمی بخشایند؛ بخشایندگی صفت اقویاست.» اگر سخت گاندی درباره قدرت اخلاقی است، پس ما باید با این سخن او مخالفت بورزیم. افراد ممکن است از سر ضعف اخلاقی ببخشایند، اما بخشایندگی آنها نه از نظر ما رضایت بخش است و نه رضایت خودشان را در پی دارد. بخشودن سطحی و بی مایه چیزی کم ارزش است، اگر باز می تواند از نفرت ورزیدن و بیزاری بهتر باشد، چون نفرت و بیزاری بیشتر به لذت انتقام جویی مدد می رساند تا به اجرای عدالت. و اگرچه بخشودن بنا به دلایل درست واجد هیچ ضمانتی نیست که زندگی مان پس از آن بهتر و رو به راه تر شود، اما دست کم نمی توان به بخشایندگان به چشم پادری نگاه کرد و خود این افراد هم قطعا چنین نگاه نازلی به خودشان نخواهند داشت. بخشودن به دلایل درست با قوت و قدرت اخلاقی توام است و همین نوع از بخشودن است که ستودنی و ستایش برانگیز است.»

کتاب بخشودن / فصل چهارم / صفحه ۱۵۶ و ۱۵۷

فصل پنجم: دفاع از بخشودن II

در این فصل نویسندگان برای فهمیدن بخشودن سراغ این سوال می روند که: «بخشودن چه چیزی نیست؟»

«غالبا، وقتی که می خواهیم زبده نمایی از یک مفهوم را دریابیم و ببینیم آن مفهموم چه چیزهایی را پوشش می دهد و دربر می گیرد، می توانیم کار را با بررسی مفهومی نزدیک به آن، اما به هر روی متمایز از آن، و بنابراین نامطبق بر آن و بیرون از آن، آغاز کنیم. اگر می خواهیم دریابیم که نهنگ چیست، لازم است ک بدانیم نهنگ چه تفاوتی با ماهی دارد. برای رسیدن به درک و برداشت روشن و واضح از بخشودن، لازم است نگاهی بیاندازیم به همسایگان نزدیک آن، چیزهایی که شباهت هایی به بخشودن دارند، اما عین بخشودن نیستند. برخی از نگرش ها و رویکردهایی که نمی توان آنها را بخشودن به حساب آورد، شامل چشم بر بستن و معاف دانستن تعرض، معذور داشتن، نادیده گرفتن، به فراموشی سپردن آن، یا «پاک کردن» گذشته ها می شود. باید نگاهی دقیق تر به هر یک از اینها بیاندازیم و ببینیم چگونه و از چه جهاتی با بخشودن تفاوت دارد و بدین ترتیب به تصوری روشن تر از آنچه بخشودن واقعا هست دست یابیم.»

در ادامه ی این فصل تمام چیزهایی که بخشودن نیست و در پاراگراف قبل ذکر شد تک تک مورد بررسی قرار می گیرد و سعی به تفکیک کردن آنها از بخشودن می کند.

کتاب بخشودن / فصل پنجم / صفحه ۱۶۲

فصل ششم: دفاع از بخشودن III

در این فصل به دلایل مثبت و ایجابی بخشودن پرداخته شده و در پایان فصل به نظری جامع در مورد بخشودن دست خواهیم یافت.

«قربانیان حق دارند از آنهایی که آسیبی بدیشان رسانده اند، بیزار باشند، و وقتی آسیب ها و تعرض ها جدی و حاد است، قربانیان حق دارند کینه و نفرت بورزند. اما حق چیزی است که صاحب حق می تواند از آن چشم بپوشد: مثلا من حقی نسبت به اموالم دارم، اما می توانم اگر دلم خواست از این حقم بگذرم و بخشی از اموالم را ببخشم. قربانی ها هم می توانند از حق بیزاری و نفرت شان درگذرند، اما آنچه باید دریابیم این است که آیا آنها دلیلی مثبت و ایجابی برای چشمپوشی از این حق شان دارند یا نه؟!»

کتاب بخشودن / فصل ششم / صفحه ۲۰۲

«اما وقوف بر اینکه ما خودمان اگر در همان شرایط خطاکاران می بودیم چه می کردیم، می تواند به درستی بر نگاه و احساس ما نسبت این حقایق درباره مسئولیت فرد خطاکار تاثیر بگذارد، و باعث شود به جای آنکه آنان را صرفا و مطلقا موجوات بیگانه ای بدانیم که هیچ وجه اشتراکی با ما ندارند، شاید با اندکی وحشت، دریابیم که آنها در انسانیت شان با ما شریک هستند. وقوف بر لغزش پذیری و خطا پذیری خودمان، و اینکه چقدر خودمان هم در معرض ارتکاب انواع خطاها هستیم، حس اشتراک و وحدت مان را با همه آنهایی که گرفتار همین مخصمه انسانی و امکان های هولناک آن هستند افزایش می دهد. از دل این اشتراک و وحدت هولناک شاید دلیلی به نفع بخشودن هم سربر آورد.»

کتاب بخشودن / فصل چهارم / صفحه ۲۱۱ و ۲۱۲

«وقوف بر انسانیت مشترکمان، و باز شناختن و به جا آوردن اشتراکات و وحدت مان با بدترین آدم ها و بهترین آدم ها، می تواند یک حس همبستگی با آنان به ما بدهد، حسی که ابنای بشری دارند – یعنی این حس که، چه خوشمان بیاید و چه بدمان بیاید، ما همه در انسانیت شریک و در کنار هم هستیم، و همه ما به هم وابسته ایم و مسئولیتی در قبال یکدیگر داریم. البته این همبستگی، همبستگی با اعمال دهشتناک خطاکاران نیست، بلکه همبستگی با آنان در مقام انسانیت شان است، هر قدر این انسانیت آنان کج و معوج و بی ریخت باشد. حتی بدترین خطاکاران باز جزء ما و یکی از ما هستند؛ آنها عضو خانواده بشری هستند، و ما، چه بخواهیم و چه نخواهیم، و چه خوب باشد و چه بد، سهمی در آینده آنان داریم. »

کتاب بخشودن / فصل ششم / صفحه ۲۱۴ و ۲۱۵

به دست دادن تعریفی از بخشودن، کار آسانی نیست، اما بی گمان همه مان بر سر این نکته توافق داریم که بخشودن مستلزم دست شستن از احساسات خصمانه نسبت به فرد خطاکار است.

«افرادی که خطاکارانِ غیر نادم یا کسانی را که لطمات شدیدی بر آنان وارد کرده اند، می بخشایند، دست به کاری بس دشوار، شجاعانه، و سخاوتمندانه و بلندنظرانه می زنند. اما آنهایی که نمی بخشایند کاملا محقند که نبخشایند و بنا به دلایلی از بخشودن سر باز بزنند که دست کم در برخی موارد به همان قوت دلایل بخشودن هستند.»

کتاب بخشودن / فصل ششم / صفحه ۲۲۹

«در برخی موقعیت ها ممکن است فقط آن کسانی که بر بیزاری قوی و تلخشان استوار می مانند آن قدرت روانی لازم را برای مبارزه در راه باز شناختن و به جا آوردن بی عدالتی داشته باشند، و این واکنش آنان بسی بهتر از بخشودن سهل و آسان باشد. در چنین موقعیت هایی، شخصی که از بخشودن سر باز می زند شاید کاری ستودنی می کند، و ما نباید این احتمال را نادیده بگیریم، حتی با این که شخصی که اصالتا می بخشاید ولی در عین حال به مبارزه برای عدالت هم ادامه می دهد کارش از آن شخص اول بهتر و ستودنی تر باشد.»

کتاب بخشودن / فصل چهارم / صفحه ۲۳۰

تجربه شخصی از خواندن کتاب بخشودن:

کتاب «بخشودن» کتابی است که به نسبت کتاب های قبلی این مجموعه کمی سخت فهم تر به نظر می رسد. بررسی موضوع مهم بخشودن که در مورد آن در ایران نیز فیلم های زیادی ساخته شده است می تواند برای خواننده جالب توجه باشد؛ فیلم هایی از جمله: «دهلیز»، «شهر زیبا» و بسیاری فیلم های دیگر. قرار گرفتن در موضع هر کدام از دو طرف ماجرا بسیار سخت است، قربانی یا متجاوزی که حالا باید تقاص ظلمی را که کرده است پس بدهد.

کتاب راه روشنی را در مورد بخشودن نشان می دهد و واضحا می گوید که بخشودن همیشه کارساز و لازم نیست. گاهی نبخشودن است که می تواند به قربانی و شاید به متعرض کمک کند.

نظرات تان را از خواندن کتاب «بخشودن» در بخش نظرات با ما در میان بگذارید و اگر تجربه ای در این رابطه دارید با اشتراک گذاری است دیگران را نیز از آن آگاه کنید.

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران