
«سینا کیان پور» دانش آموخته کارشناسی سینما از دانشگاه سوره و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد عکاسی از پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. او که قبلا تجربه فیلمسازی با مستند کوتاه «برای زمستان آماده شو» را داشته، این روزها مستند «اینستاگرامر» را نیز در بخش هنر و تجربه در حال اکران دارد. در ادامه گفت و گوی آرادمگ را با او می خوانید.

– اینستاگرامر از کجا آغاز شد؟ از چه ایده ای؟ و چه شد به این نتیجه رسیدید که شبکه اینستاگرام می تواند سوژه ی خوبی برای ساخت یک فیلم بلند باشد؟
– در ابتدای امر قصد من ساختن فیلم بلند نبود؛ چراکه تجربه ی لازم را در این زمینه نداشتم. قبلا یک مستند کوتاه و مستندهای تبلیغاتی کار کرده بودم اما در خودم آمادگی لازم برای ساخت فیلم بلند را نمی دیدم. ابتدا که شروع به کار کردم در ذهنم فیلمی نیمه بلند، حدود پنجاه یا شصت دقیقه می دیدم، اما پس از گذشت مدتی از شروع تحقیقات متوجه شدم این موضوع بسیار گسترده بوده و از تنوع خوبی هم برخوردار است و پتانسیل لازم برای ساخت یک فیلم بلند را دارد و هر چه جلوتر رفتم مطمئن تر شدم که می شود از دل این ماجرا مستندی بلند بیرون کشید.
اما اینکه از کجا آغاز شد مسلما به شروع استفاده ی کاربران ایرانی از اینستاگرام باز می گردد. اوایل که اینستاگرام در ایران باب شد، من به فاصله ی کمی این برنامه را نصب کرده و استفاده می کردم و عکس های معمولی، سفر و یا عکس هایی که را با دوربین گرفته بودم در اینستاگرام قرار می دادم. این ماجرا مربوط به زمانی است که هنوز این برنامه خیلی همه گیر نشده بود. آن روزها هنوز صفحه ی خودم پرایویت بود و پابلیک نکرده بودم. در این مدت دوستانی هم داشتم که دنبال کننده هایم بودند و دوستانی را هم دنبال می کردم. اما بعد از مدتی متوجه شدم اسم بعضی از اکانت ها مدام تکرار می شود، یا به واسطه ی اکسپلورر اینستاگرام یا به واسطه ی دوستانی که آنها را دنبال کرده بودند. این اکانت فالوورهای زیادی داشتند و به ظاهر دنیای اینستاگرام برایشان جدی تر بود و دوست داشتند دیده شوند. یکی از این افراد که در فیلم هم هست «سروش» بود. من سروش را زمانی شناختم که چند تا از هم دانشگاهی هایم در دانشگاه سوره درباره او حرف می زنند؛ یعنی در مورد آدمی که در دنیای واقعی شهرت ندارد اما در دنیای مجازی بدون آنکه کار خاصی کرده، شغل خاصی داشته و یا ویژگی متفاوتی در او باشد مشهور شده و این شهرت به فضای واقعی و گپ و گفت های دوستانه هم کشیده شده است و همین موضوع برایم جذاب بود، اینکه ظاهرا دارد اتفاق خاصی با این برنامه در زندگی مردم می افتد.
البته فسیبوک هم قبلا با کارکردی مشابه در فضای مجازی بود اما به این شدت نبود. افرادی در اینستاگرام شهرت دارند که نمی شود به آنها اسم ستاره یا سلبریتی را اطلاق کرد و شاید مناسب ترین واژه برایشان «بچه معروف» باشد. در ارتباطات به این افراد میکرو سلبریتی می گویند؛ اما من بچه معروف را ترکیب مناسبی برای معرفی آنها می دانم. آنها سلبریتی و ستاره نیستند چون ویژگی های یک ستاره یا سلبریتی را ندارند. این برای من جذاب بود که در حال تجربه ی نوع جدیدی از شهرت هستیم و یک رسانه باعث شده است قشری از جامعه دیده شوند که ویژگی خاصی ندارند، آدم مهمی در دنیای واقعی نیستند، کار خاصی انجام نمی دهند، هنر متفاوت و برجسته ای ندارد اما مخاطب جدی دارند، مخاطب هایی که تعدادشان کم نیست.

– یکی از ویژگی های مستند شما انتخاب سوژه های متفاوت است، سوژه هایی که باعث تنوع شده و فیلم را از یکنواختی مصاحبه های تکراری نجات داده است، این سوژه ها را چطور انتخاب کردید؟ چرا سراغ افراد معروف تر نرفتید؟
– من بعضی از افراد را به واسطه ی فعالیت خودم شناخته بودم، مثل سروش و یا چند نفر دیگری که در فیلم حضور ندارند، اما در این رابطه از دوستی کمک گرفتم که بعدها به عنوان محقق و دستیار کارگردان در این فیلم با من همکاری کرد. شقایق ارتباطات بیشتری در دنیای مجازی داشت و صد البته اطلاعات بیشتری از این بچه معروف ها، با چندی از این افراد رابطه ی دوستانه و رفت و آمد داشت و من با بقیه سوژه ها از این طریق او آشنا شدم و هر چه در تحقیقات جلوتر می رفتم به سوژه های جدید و متفاوت تری می رسیدم. من در این پروژه دنبال آدم هایی بودم که کار خاصی انجام نمی دهند اما معروف هستند، مثلا در کلیپی که ما برای معرفی فیلم ساخته بودیم دو نفر هستند که برای هم شاخ و شانه می کشند. هر دو یکدیگر را تهدید می کنند و تعدادی آدم دوست دارند این دعوای مجازی را نگاه کنند، همان طور که در دنیای واقعی اگر شما کنار خیابان دعوا کنید، قطعا عده ای از مردم عادی می ایستند و دعوای شما را نگاه می کنند؛ چرا که دلیلی برای دنبال کردن شما دارند، دلیلی حتی از جنس دعوا. مثال دیگر افرادی هستند که در اینستاگرام ویدیوهای طنز درست می کنند و فالوورهای زیادی دارند که باز هم دلیلی برای دنبال کردنشان وجود دارد، ولی من بیشتر دنبال سوژه هایی بودم که حتی خودم هم نتوانم دلیلی برای دنبال کردن آنها بیابم. اینکه یک نفر سفر برود و عکس های سفرش را در اینستاگرام قرار دهد و یا دو تا عکس از کافه ای که رفته است بگذارد دلیل قانع کننده ای برای دنبال شدن توسط تعداد بالای فالوورها نیست؛ کسانی که هر روز با تو همراه هستند و هر پست تو را از نظر می گذارند. بی دلیل بودن این فالو کردن ها و نفهمیدن چرایی این ماجرا دلیل اصلی انتخاب سوژه های این فیلم بود. دلیلی که پیچیده تر از این است که بشود در موردش در این فیلم صحبت و یا در دو خط تعریفش کرد و نیاز به روانشناسی ماجرا دارد تا شاید به کمک یک روانشناس بشود پی برد چرا یک نفر تمام زندگی خصوصی اش را از صبح که از خواب بیدار می شود تا شب که می خوابد در معرض دید عموم قرار می دهد.
اما نکته مهم این است که من در همین حوزه و با توجه به معیارهایی که سوژه ها را انتخاب می کردم، باز هم دنبال تنوع بیشتری در سوژه هایم بودم و دوست داشتم ویژگی های متفاوت تری داشته باشند. مثلا شخصیت «آرش» که در فیلم هست برای من سوژه ی جالبی بود؛ فردی که زمانی یکی از فعالان مهم اینستاگرام بوده و بعد از همه گیر شدن این برنامه دیگر فعالیتش را ادامه نداده است و نظرات متفاوتی نسبت به این قضیه دارد.

– می توان گفت یکی دیگر از ویژگی های مشترک سوژه ها این است که جزء اولین کاربران اینستاگرام بوده اند.
– دقیقا. این کاربران جزء اولین کاربران اینستاگرام هستند و شاید نامشخص بودن اهداف پیج شان به این دلیل باشد که جزء نسل اول هستند، اگر دقت کرده باشید نسل های بعدی کاربران اینستاگرام هدفمندتر پست می گذارند و تمرکز مشخصی روی موضوع مورد نظرشان دارند. البته بعد از این فیلم کمی مسیر بعضی از این پیج ها تغییر کرده و روی یک موضوع خاص تمرکز کرده اند. مثلا مهسا روی سفرهایی که رفته متمرکز شده و دلیلی برای دنبال شدن پیدا کرده است.
– چطور تصمیم گرفتید سراغ آسیب شناسی این ماجرا نروید و در برابر این وسوسه که فیلم شما جای مناسبی برای بیانش بود مقاوت کرده و خط داستانی مستقیم خود را حفظ کردید؟
– البته من سراغ روانشناس رفتم اما برای تحقیق و بررسی قبل از شروع فیلمبرداری، اما اینکه از مشاور و روانشناس در فیلم استفاده کنم، نه، چراکه باعث تغییر مسیر فیلم می شد و فیلم تبدیل می شد به یک مستند مناسب برای پخش در تلویزیون، اتفاقی که من نمی خواستم برای فیلم بیافتد. اینکه یک کارشناس از زاویه دید بالا و برتر به این موضوع نگاه کند و به بررسی این ماجرا بپردازد مورد نظر من در این فیلم نبود. من دوست داشتم قصه ی این آدم ها را بگویم و بیان کنم که این اپلیکیشن چه بخواهیم و چه نخواهیم دارد خرده فرهنگ تولید می کند، این فضا فرهنگ خودش را دارد، آدم های خودش را دارد، فالوورها و اصطلاحات خودش را دارد و من دوست داشتم این موضوع را نشان بدهم.

– در ادامه سوال قبل باید گفت که ویژگی خوب این کار حفظ روایت درست فیلم بدون وارد کردن بحث های اضافه و غیر مرتبط است. چطور به این روایت رسیدید؟
– قطعا قبل از شروع، طرح روایت را داشتم تا طبق آن کار را جلو ببرم. البته باید پذیرفت که بخش زیادی از مستند در تدوین شکل می گیرد اما تا زمانی که سیر درست روایت رعایت نشود تدوین هم نمی تواند این مهم را انجام دهد. مهم ترین نکته ای که من دنبال بیان آن بودم و امیدوار مخاطب فیلم هم به آن پی ببرد این موضوع بود که «یک چیز الکی دارد جدی می شود» و در طول فیلم نیز سعی کردم از مسیر این جمله خارج نشوم. این چیز آن قدر جدی شد که مثلا خانم ماهی صفت در فیلم اشاره می کند من روزهایی را خرید می کردم فقط به خاطر اینکه غذا درست کنم و عکس اش را در صفحه ام قرار دهم و خب این جدیت زمانی که بحث مالی هم به وسط بیاید بیشتر و بیشتر می شود.
– ما در این فیلم بُعد هایی از زندگی این شخصیت ها را می بینم که در صفحه ی اینستاگرامشان دیده نمی شود. چطور سوژه ها را برای نشان دادن این بخش زندگی شان راضی کردید؟
– باید حس اعتماد را به وجود می آوردم. مثلا یکی از شخصیت ها در مورد بخشی از زندگی شخصی و همسرش صحبت کرده است که دوست نداشت در موردش حرف بزند اما با تکیه بر اعتمادی که بین ما به وجود آمد این اتفاق افتاد.
– این اعتماد چطور به وجود آمد؟
– اینکه برایشان روشن کنیم در این فیلم قرار است چه اتفاقی بیافتد و چه کسانی مخاطبان آن هستند. این موضوع مهمی است که باید سوژه ها در جریان قرار بگیرند و قطعا راضی کردن آنها کار آسانی نبود، چرا که نگران نظرات و بازخوردهای فالوورهایشان بودند. واقعیت این است که تعداد فالوورهای آنها با مخاطبان فیلم قابل مقایسه نیست و تقابل یک دنیای صدهزار نفره و یک دنیای نهایتا و خوشبینانه پنج هزار نفره است. اتفاقی که در پیج های آنها می افتد بسیار گسترده تر است و مخاطبان بیشتری دارد. سوژه ها دوست نداشتند وارد بحث حاشیه ای شوند تا به تناسب این حاشیه، دایرکت و پیام های مختلف دریافت کنند و وقتی این اطمینان را یافتند که قرار نیست صحبت هایشان در فیلم تاثیری در دنیای مجازی شان داشته باشد، این موضوع را پذیرفتند.

– آیا شخصیت های فیلم، اینستاگرامر را در پیج های خودشان تبلیغ کردند؟
بله، دو نفر از شخصیت ها این کار را کردند، خانم ماهی صفت و حاج آقا، بقیه اما نه، چون از آنها نخواسته بودم. حتی دو نفر از این افراد برای دیدن فیلم در جشنواره سینما حقیقت حضور نداشتند و نمی دانم بلاخره فیلم را در اکران دیده اند یا خیر.
– بازخورد شخصیت ها وقتی خودشان را روی پرده و در این روایت می دیدند چطور بود؟ آیا از تصویری که از آنها ساخته شده بود راضی بودند؟
بله راضی بودند، چون چیزی نبود که خودشان نباشند. در مورد بعضی ها ممکن است فیلم را دوست نداشته باشند چون من خود واقعی شان را به نمایش گذاشتم و تنها اعتراضی که می توانند بکنند این است که من همان چیزی را که بوده اند نشان داده ام. مثلا یکی از شخصیت ها که در مصاحبه ها اعلام کرده بود در مورد انتخابات موضع گیری نداشته و جناحی را مشخص نکرده است، در ویدیویی که در پیج اش گذاشته بود به طور واضح از فالوورهایش خواسته بود به کاندیدای مورد نظر او رای بدهند و من این بخش را که خود واقعی شخصیت است در فیلم نشان دادم. شاید این شخصیت بتواند از این موضوع ناراحت باشد ولی نمی تواند برای نمایش خود واقعی اش معترض باشد.
– سوژه هایی که برای فیلم انتخاب شدند هم متفاوت بودند و هم از جهاتی به هم شبیه بودند. غیر از دلایلی که ذکر کردید دیگر چه عنصر مشترکی بین این سوژه ها بود؟
– من در عکس هایی که می دیدم و جنس فعالیت ها و گپ هایی که با هم می زدیم احساس کردم که همه ی این افراد دارند یک کار را انجام می دهند، همه ی این افراد فارغ از سن، جنس، سبک زندگی، شغل و ظاهر مختلف دارند یک کار می کنند: تبعیت از یک ویژگی و ابزار. برای توضیح حرفم باید مثالی بزنم؛ مثلا یکی از شخصیت ها در فیلم بیان می کند که عکس از کفش هایش می گذاشته، این کاری است که حاج آقای فیلم هم انجام می دهد، عکسی از بالا و از نعلین طلبگی، در واقع انگار این ابزار ویژگی هایی دارد که شما را مجبور می کند در یک فرم مشخص کار کنید.

– چطور متفاوت ترین سوژه ی فیلم، یعنی حاج آقا را راضی به نشستن جلوی دوربین کردید؟ مخصوصا که همسرشان هم در فیلم حضور دارند.
– راضی کردن ایشان کار سختی نبود، یعنی اصلا مخالفتی برای این قضیه نداشتند که بحث راضی کردن به میان کشیده شود. ایشان معتقد بودند رسالتی در زندگی دارند که باید ترویج اش کنند و با نشان دادن زندگی خودشان سعی دارند جوانان را به دنیای طلبگی دعوت کرده و حتی دختران جوان را مشتاق کنند که با یک طلبه ازدواج کنند. در مورد همسرشان هم مخالفتی در کار نبود. توضیح شان هم در مورد اینکه چرا عکس همسرشان را در پیج خودشان و خانم نمی گذارند، سوء استفاده هایی هست که ممکن است انجام شود و مثالی در این زمینه می زدند که عکس فردی روحانی را کنار زنی بی حجاب فتوشاپ کرده اند تا برای روحانی دردسر درست کنند. اما در مورد حضور همسرشان بدون روبنده در جلوی دوربین معقتد بودند که در این فیلم هیچ اتفاقی از این دست امکان رخ دادن ندارد، پس مخالفت هم بی معناست.

– پروسه ی ساخت این مستند چقدر طول کشید؟
از روزی که استارت ماجرا زده شده و تحقیق و پژوهش آغاز شد تا زمانی که فیلم در اولین و سریع ترین تدوین به جشنواره حقیقت سال ۹۶ رسید، کمی بیش از دو سال زمان برد. شش، هفت ماه پروسه فیلمبرداری طول کشید که عمده ی آن در سال ۹۵ انجام شد. البته در مدت فیلمبرداری باز هم سوژه های جدیدی اضافه و یا کم می شدند و اینکه اصرار داشتم فیلم به جشنواره حقیقت برسد به دو دلیل بود؛ اول اینکه ممکن بود فیلمساز های دیگر سراغ این سوژه بروند و دوم سوژه کهنه شده و یا برنامه ای دیگری جایش را بگیرد.
– از وضعیت اکران فیلم در گروه هنر و تجربه راضی هستید؟ بازخورد مخاطب ها پس از دیدن فیلم چطور بود؟
وضعیت اکران خوب است اما متاسفانه ساعت های پر مخاطب و سینماهای خوب هنوز در اختیار این فیلم قرار نگرفته است. بازخورد مخاطب ها هم خوب بوده هرچند هنوز بازخورد خیلی جدی و متفاوتی در مورد فیلم دریافت نکرده ام و بازخورد خیلی منفی هم ندیدم به جز موردی که شما به عنوان نقطه قوت فیلم بیان کردید یعنی بدون قضاوت بودن. اینکه وظیفه یک فیلمساز ارائه گزارش از یک اتفاق نیست و باید از زاویه دید دیگری به موضوع نگاه کرد و بدون قضاوت بودن را نقص فیلم می دانند؛ اما این چیزی نبود که من دوست داشته باشم؛ اینکه نتیجه ی فیلم توی چشم بزند. شاید می شد با پرسیدن سوالات چالش برانگیزتر و چیدمان متفاوت در تدوین به این نتیجه رسید اما این نتیجه مد نظر من نبود. مثلا در فیلم قسمتی هست که مهسا به ما می گوید اگر از آرش که این قدر فعالیت های اینستاگرامی او را مورد قضاوت قرار می دهد، تقاضای مبلغی پول کند، آرشی در کار نخواهد بود اما این پولی است که می تواند از همین صفحه ای که این قدر مورد قضاوت گرفته است در بیاورد. خب این جمله خود، مفهوم کاملی در بر دارد که بیننده با توجه به سلیقه و معیارهای خود، برداشت خودش را می کند، حال دیگر نیاز نیست من به این جمله حرفی اضافه کنم و یا توضیحی در راستای آن بدهم. این جمله خودش به اندازه ی کافی عجیب است و مورد بحث، پس چه بهتر که برداشت ها از آن هم به خود مخاطب واگذار شود.

– آیا فیلم در جشنواره های خارج از کشور حضور داشته است؟
بله! فیلم تا امروز در جشنواره بین المللی فیلم مستند یراپترا (یونان)، جشنواره فیلم برِمِن (آلمان) و جشنواره بین المللی لیفت ایندیا (هند) حضور داشته است.
– واکنش های غیر فارسی زبانان در مورد فیلم چه بود؟
من در یونان حضور داشتم و واکنش ها را از نزدیک مشاهده کردم. واکنش ها مثبت بود اما مهم ترین مشکلی که فیلم در جشنواره های خارجی دارد حجم بالای دیالوگ و به دنبال آن حجم بالای زیرنویس است که باعث خسته شدن چشم مخاطب و گم کردن رشته کلام می شود. معمولا فیلم های کم دیالوگ تر بیشتر مورد پسند جشنواره ها هستند.
– فیلم را برای جشنواره فجر هم فرستاده بودید؟
متاسفانه سال گذشته که فیلم آماده ارسال برای فجر بود، بخش مستند از جشنواره حذف شد و امکان حضور و دیده شدن این فیلم در فجر از ما گرفته شد.

– استقبال فیلم در جشنواره حقیقت چطور بود؟
– در جشنواره حقیقت سال ۹۶، که در واقع تنها جشنواره ی داخلی ای بود که امکان نمایش فیلم در آن وجود داشت، بازخوردها و استقبال مثبت بود. البته ورژن فیلمی که در حقیقت وجود داشت طولانی تر بود که برای اکران بیست دقیقه از فیلم یعنی یکی از کاراکتر ها حذف شد.
– چرا؟
– به این خاطر که مخاطب ها با این کاراکتر کمتر ارتباط گرفته بودند. البته کاراکترهایی دیگری هم بودند که در مسیر تدوین و یا قبل از آن، تنها با دیدن راش های فیلم حدف شدند، از جمله زوجی که ارتباط و داستانشان با کلیت و مسیر فیلم همخوانی نداشت.
– از اینستاگرامر که بگذریم، آیا فیلم بعدی را شروع کرده اید؟
بله، مستند جدیدی را شروع کردم که فعلا فیلمبرداری آن به دلیل مشکلات مالی متوقف شده است. من کلا دنبال این پرسش هستم که چه اتفاقی می افتد که توده ای از آدم ها یکباره سراغ یک موضوعِ واحد می روند. سوژه فیلم جدیدم کلاس های موفقیت است و اینکه چه اتفاقی می افتد که آدم ها حاضرند می شوند پولی را که به سختی در می آورند در این کلاس ها خرج کنند و چرا یکباره جمعیت زیادی از همه ی قشرهای جامعه به سوی این موضوع کشیده شده اند.
پاسخ دهید