ایران درودی نقاش، کارگردان، منتقد
هنری و استاد دانشگاه برجسته ایرانی است که در سال ۱۳۱۵ در خراسان به دنیا آمد. درودی در خانوادهای هنرمند و با اصالت متولد شد و تا به امروز که در ۸۲ سال سن دارد، بهعنوان یکی از پرکارترین هنرمندان نقاش ایرانی شناخته میشود. در خانوادهای اصیل به دنیا آمد و در کودکی زندگی پرفرازونشیبی را پشت سر گذاشت. در کتاب فاصله دونقطه که زندگینامه این بانوی نقاش به قلم خود اوست، کودکیشان را دقیق شرح دادهاند. یکی از مسائلی که در کودکی درودی را رنج میداد انحرافی بود که در چشمانش داشت و این انحراف چشم باعث میشد که دیگران دید متفاوتی به او داشته باشند.
در کودکی مدتزمان طولانی تحت درمان بود و برای مداوای چشمهایش بهصورت مرتب به دکتر مراجعه میکرد و مجبور بود چشمانش را پانسمان کند.
مادر درودی قفقازی و پدرش خراسانی بود. خاندان پدری وی تاجر و بازرگان بودند و پدرش هم در این حرفه فعالیت داشت. او به همراه خانوادهاش در انقلاب اکتبر و تشکیل شوروی از قفقاز به ایران مهاجرت کردند.
درودی در طول دوران کودکی بیشتر شهرهای اروپایی را دید و در طول جنگ جهانی دوم به همراه خانواده در هامبورگ سکنی گزید.
زمانی که سن به مدرسه رفتن او آغاز شد، خانوادهاش به تهران آمدند و در تهران ساکن شدند. در طول دوران راهنمایی و دبیرستان بود که درودی به سمت نقاشی و طراحی گرایش پیدا کرد و برای ادامه تحصیل در رشته نقاشی به دانشکده بوزار پاریس رفت.
درودی به همراه خواهر بزرگترش در پاریس چندین سال درس خواند. خواهرش در رشته طراحی لباس فعالیت داشت و در دوران شاهنشاهی طراحی چند لباس فرح پهلوی را بر عهده گرفت.
درودی در طول سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۸ در مراکز هنری و آموزشگاههای زیادی ازجمله مدرسه هنرهای زیبای پاریس، مدرسه لوور پاریس، دانشکده سلطنتی بروکسل در رشته ویترای، انستیتو آر. سی.آی در نیویورک در رشته کارگردانی و تهیهکنندگی آموزش دید.
یکی از خاطرات جالبی که درودی از آغاز آموزش خود در پاریس در کتاب در فاصله دونقطه به آن اشاره میکند، داستان استادی است که به او گفت تو هیچ از نقاشی نمیدانی و باید کپیبرداری کنی!
استاد یکی از دروس در مواجه باکارهای درودی به او میگوید که کارهایش بُعد ندارد و تخت است، برای ایجاد بُعد در آثارش باید ابتدا از آثار هنرمندان بزرگ کپیبرداری کند! درودی مدت زیادی را در سالنهای موزه لوور با بومهای سنگین به کپیبرداری آثار خارجی پرداخت تا از نقطه زیر صفر بُعد در نقاشی را درک کند.
درودی در دوران دانشجویی یکی از پرکارترین و بهترین دانشجوها بود، از انتقاد اساتیدش دلسرد نشد و راهش را با استواری تمام ادامه داد. در سال ۱۳۴۷ درودی از شرکت آی.تی.تی که پروژه لولهکشی نفت آبادان در ماهشهر را بر عهده داشت سفارش نقاشی تابلوی نفت ایران را گرفت. این تصویر پس از اتمام جهانی شد و با تیراژی چندمیلیونی در بسیاری از مطبوعات مهم دنیا ازجمله لایف، تایمز، نیویورک و ایران به چاپ رسید. درودی در سالهای پس از اتمام تحصیلش آثارش را در گالریهای مختلف به نمایش گذاشت و در دهه ۴۰ برای آموزش کارگردانی و تهیهکنندگی به نیویورک رفت. در نیویورک بود که درودی با همسرش، پرویز مقدسی آشنا شد و در مدت کوتاهی با او ازدواج کرد. درودی و مقدسی رابطهای بسیار عاشقانه داشتند و متأسفانه بانو درودی تنها عشق زندگیاش را زود از دست داد.
درودی مدتزمان زیادی را در پاریس گذراند و در این شهر دوستان مشهوری داشت و با بسیاری از هنرمندان بزرگ ازجمله ژان کوکتو، آندره مالرو و سالوادور دالی دیدن کرد. بسیاری از منتقدان بر این باور هستند که آثار درودی را میتوان در دسته سورئالیسم یا فرا واقعگرایی قرارداد. ملاقات و نشستهای درودی با دالی در این مسئله بیتأثیر نبود و شاید بتوان گفت که درودی از سمت و سویی خط گرفته است.
مناظری که در بیشتر آثار درودی به تصویر درآمدهاند، شامل تصاویر حاشیه کویر، گلها و افق دوراست.
درودی و پرویز مقدسی مدتی در تلویزیون ایران برنامهای مستند را اداره میکردند که این پروژه یکی از معدود همکاریهای مشترک این دو هنرمند بود. احمد شاملو در سال ۱۳۵۱ شعر اشاراتی از مجموعه ابراهیم در آتش را به ایران درودی تقدیم کرد.
در سال ۱۳۸۴ امید بنکدار و کیوان علی محمدی فیلم «چه شگفت است عشق که زخم است و هم مرهم» را با اقتباسی از زندگی ایران درودی ساختند.
کارنامه درودی پر است از نمایشگاههای گروهی و انفرادی که در جایجای جهان برگزار کرده است. درودی بدون شک پرکارترین نقاش زن ایرانی در نیمقرن اخیر است. فعالیتهای او در حیطه نقاشی، سینما و تهیهکنندگی بسیار تأثیرگذار بوده است.
مستندهای زیادی از زندگی این شیر زن ایرانی ساختهشده است ولی مستند که مستانه مهاجر از زندگی درودی تهیهکرده است، یکی از کاملترین مستندها است.
درودی در سالهای اخیر در تلاش برای تأسیس بنیاد موزه ایران درودی است و در این مسیر با مشکلات زیادی روبهرو شده است. بنیادهای مربوطه همکاری لازم را برای تأسیس این بنیاد موزه را انجام ندادند و بزرگترین آرزوی این هنرمند نقاش، تأسیس بنیاد موزه اوست.
پاسخ دهید