«لاموزیکا» متنی از «مارگارت دوراس» است که این روزها به کارگردانی «علی تاجیک» و با بازی «مهران مرادی» و «هدی اساسی» بر روی صحنه سالن تجربه ی تماشاخانه آژمان در حال اجراست.
لاموزیکا داستان یک زوج است، داستان عشق و جدایی. زن و مردی که روزی عاشق یکدیگر بوده، با هم زندگی کرده و از هم جدا شده اند، به صورت اتفاقی یکدیگر را در سالن کنسرت می بینند. مرد از گروه می خواهد قطعه ای را که نواخته می شود، خراب کند، زیرا این قطعه یادآور عشق است.
علی تاجیک در اولین تجربه ی کارگردانی اش دست روی متنی گذاشته که در ابتدا ساده به نظر می رسد اما از پیچیدگی های زیادی برخوردار است. او سالن تجربه ی تماشاخانه ی آژمان را برای اجرایش در نظر گرفته. سالنی که از سقفی کوتاه برخوردار است و فضایی غیر تئاتری دارد. تاجیک اما با تجربه ای که در طراحی صحنه و دکور داشته توانسته است فضایی متفاوت را در این اجرا به وجود بیاورد.
با ورود مخاطب به سالن، او با دکوری رو به رو می شود که یک میز H مانند است. دو بازیگر در دو سوی میز نشسته اند و تماشاگران در دو طرف آن. نمایش با نوازندگی همزمان پیانو و ویولن سل شروع می شود؛ موسیقی دلنشینی که مخاطب را به کلی از فضای بیرون سالن دور می کند. موسیقی به نسبت طولانی نواخته می شود تا اینکه بازیگر مرد از نوازندگان می خواهد این آهنگ را به هم بزنند.
فضایی که علی تاجیک با موسیقی ساخته به خوبی مخاطب را برای ورود به اجرای متفاوت این نمایش آماده می کند. در اجرا نیز دکور نمایش، از نقاط جذاب و سوال برانگیز اجراست. مخاطب در همان ابتدا با فضایی رو به رو می شود که دو بازیگر را محدود و از هم جدا کرده است. هر بازیگر با اندازه ی یک بدن امکان حرکت در عرض و به اندازه ی چند قدم امکان حرکت در طول را دارد. مرزی که بین دو بازیگر گذاشته شده از همان ابتدا به مخاطب نشان می دهد که قرار نیست بین این دو ارتباطی شکل بگیرد و زوج این قصه از هم فاصله دارند؛ فاصله ای که از میانشان برداشته نمی شود.
لاموزیکا در مورد عشق است و بلاتکلیفی. مرد قصه، زن را دوست دارد و ظاهرا به صورت اتفاقی او را دیده و از او می خواهد که بیشتر ببیندش. زن اما تکلیفش را با خودش روشن کرده و وارد رابطه ی جدیدی شده است و تقاضایش از مرد دیدارهای ناگهانی است. در پایان می بینم هیچ اتفاقی وجود نداشته و این دیدار ناگهانی را خود مرد به وجود آورده است، دیداری که در آن قصد داشته زن را به قتل برساند.
داستان در مورد آدم هایی تمامیت خواه است که نمی دانند از عشق چه می خواهند، تنها چیزی که آنها می خواهند همه وجود و هر لحظه از زندگی معشوق است؛ معشوقی که نمی تواند این تمامیت را بپذیرد و تن به خیانت و دوری می دهد. مرد قصه خودش نیز خیانت کرده اما باور مورد خیانت قرار گرفتن برایش سخت تر است.
علی تاجیک با ساختن چنین دکوری مخاطب را در نزدیک ترین نقطه به اجرا قرار می دهد. مخاطب بر سر این میز نشسته و به خوبی می تواند شخصیت های این نمایش را مورد قضاوت قرار دهد و تصمیم بگیرد که می خواهد حق را به چه کسی بدهد. تاجیک همچنین با دکور فضایی را به وجود آورده که می تواند نمایانگر هر مکانی باشد. در ابتدای ورود مخاطب، سالن کنسرت، جایی است که او خود را در آن تصور می کند و زن و مردی که اتفاقی یکدیگر را دیده اند. کمی بعدتر دیالوگ ها، جایی مانند ایستگاه قطار را برای مخاطب یادآور می شوند و حتی فضایی خارج از شهر را. سیال بودن مکان از جمله ویژگی هایی است که با طراحی و فضاسازی تاجیک به خوبی درآمده و قوه ی تخیل مخاطب را به کار انداخته است.
طراحی نور نمایش نیز به سختی اما به درستی انجام شده. سقف کوتاه سالن تجربه ی تماشاخانه ی آژمان امکان نورپردازی راحت را برای «آرمان رحمانی زاده» فراهم نکرده و به همین منظور او از تابش نور بر فضاهای خالی و بازتابش آن بر روی چهره ی بازیگران استفاده کرده است. به عنوان مثال، پروژکتور فضایی خالی در وسط میز را روشن می کند، بازیگران به این فضای خالی نزدیک می شوند و بازتاب نوری که از میز بر می گردد چهره ی آنها را به اندازه ای روشن می کند که مخاطب بتواند حس آن دو را متوجه شود.
در بازی های این نمایش نیز از هر گونه حرکت و اکت اضافه خودداری شده است. بازیگران که در فضایی محدود از نظر طولی و عرضی قرار دارند و تنها کمی بیش از نیم تنه شان دیده می شود، باید با رعایت این محدودیت ها، مخاطب را با خود همراه کنند. حتی دست بازیگر نیز بی دلیل بالا نمی آید یا صورتش بی جهت به سویی نمی چرخد. مینیمالی که در بازی بازیگران وجود دارد، باعث شده کوچکترین حرکات آنها به چشم بیاید و حواس مخاطب به سوی آن حرکت جلب کند.
سالن تجربه ی تماشاخانه آژمان سالنی استاندارد نیست و سقف بسیار کوتاهش فضایی غیر تئاتری به وجود آورده است؛ اما نامی که برای سالن انتخاب شده، به درستی ذهن مخاطب را برای رو به رو شدن با اجراهایی تجربی آماده می کند. علی تاجیک در اجرای خود از نمایشنامه لاموزیکا، سعی کرده از تمامی امکانات سالن در راستای فضاسازی اثرش استفاده کند. او حتی از عیب و نقص های سالن نیز به درستی بهره برده. به عنوان مثال می توان به انعکاس تصویر نوازنده ی پیانو در شیشه ی اتاق فرمان اشاره کرد، موضوعی که خود نشان نقص سالن است و می تواند به راحتی حواس مخاطب را پرت کند اما در انتهای نمایش، تصویری ناب از نوازنده ای می سازد که با تمام احساسش در حال نواختن پیانو است.
لاموزیکا به عنوان اولین تجربه ی «علی تاجیک» نمایشی قابل قبول بوده و این کارگردان جوان به خوبی توانسته است در تجربه ای نو، متنی کم پرسوناژ را در فضایی جدید به روی صحنه ببرد و در این راستا از هیچ امکانی برای بهتر شدن نمایشش چشم پوشی نکرده است. او دکوری سنگین برای نمایشش طراحی کرده، از موسیقی زنده در طول کار استفاده نموده و بازیگرانش نیز به خوبی توانسته اند مخاطب را در فضایی سیال قرار دهند، فضایی که تخیل مخاطب را به کار می اندازد.
پاسخ دهید