۶ نویسنده مشهور که تنها با یک اثر جاودانه شدند‎

نویسندگان مشهور

نویسندگان معروف، معمولاً با آثار متعددشان شناخته می‌شوند؛ اما جالب است بدانید تعداد زیادی از نویسندگان مشهور دنیا  تنها با یک اثر به شهرت رسیده اند. برخی از این آثار، اولین و تنها اثر این نویسندگان بوده است و برخی دیگر، با وجود آثار متعدد، تنها عاملِ به محبوبیت رسیدنشان همین یک اثر بوده است.

با آراد مگ همرا شوید تا در این مقاله، با ۶ نویسنده مشهور که تنها با یک اثر جاودانه شده‌اند آشنا شوید؛ از نویسندگان تک رمانی معروف کلاسیک و معاصر گرفته تا کسانی که نامشان ممکن است شما را شگفت زده کند، در این فهرست قرار دارند.

بلندی‌های بادگیر؛ امیلی برونته

بلندای بادگیر

امیلی برونته شاعر و نویسنده انگلیسی، یکی از نویسندگانی است که فقط یک اثر به چاپ رساند و با همان اثر نیز به شهرت رسید. «بلندی‌های بادگیر» آن‌قدر حزن و اندوه، خشم و التهاب و شور و هیجان در خود دارد که به نظر می‌رسد نویسنده تمام نیروی خود را روی این اثر گذاشته است. این رمان، اولین و تنها رمان امیلی برونته است که به شهرت جهانی رسیده و الهام بخش ساخت فیلم‌های زیادی بوده است که اولین بار در سال ۱۹۳۹ و آخرین بار در سال ۲۰۱۱ نسخه‌ای سینمایی از این داستان تولید شد.

بلندی‌های بادگیر» در سال ۱۸۴۷ منتشر شد و یکی از آثار منتخب عصر ویکتوریا در انگلیس است. داستان این کتاب عشق نافرجام بین «هیت‌کلیف» و «کاترین ارنشاو» را روایت می‌کند. هیت کلیف  با مخالفت خانواده با خانواده کاترین برای ازدواج با او روبه‌رو می‌شود زیرا یتیم است. «هیت‌کلیف» کینه زیادی را از خانواده «ارنشاو» به دل می‌گیرد و در پی انتقام برمی‌آید.

خلاصه داستان

این رمان داستان عشق آتشین ولی مشکل‌دار میان هیث کلیف و کترین ارنشاو است. و این‌که این عشق نافرجام چگونه سرانجام این دو عاشق و بسیاری از اطرافیانشان را به نابودی می‌کشاند. هیث کلیف کولی‌زاده‌ای است که موفق به ازدواج با کتی نمی‌شود و پس از مرگ کتی دست به انتقام‌گیری روی می‌آورد.

داستان رمان از زبان خدمتکار امارت برای مسافری به نام لاک وود تعریف شده‌است و او آن را به اول شخص روایت می‌کند

امیلی برونته اشعار بسیاری نیز سروده‌است. برخی از اشعار او به همراه اشعار دو خواهر دیگرش شارلوت برونته و آن برونته در یک مجموعه به چاپ رسید.

برباد رفته؛ مارگارت میچل

بربادرفته

مارگارت میچل نویسنده و روزنامه‌نگار زن آمریکایی، در طول زندگی‌اش تنها یک رمان با موضوع جنگ داخلی آمریکا به نام «بربادرفته» منتشر کرد. میچل، به‌خاطر این رمان موفق به دریافت جایزه کتاب ملی آمریکا در سال ۱۹۳۶ و جایزه ادبی پولیتزر در سال ۱۹۳۷ شد. بربادرفته به سرعت تبدیل به پرفروش‌ترین کتاب شد و همیشه محبوب و بحث‌برانگیز باقی ماند. فیلم این داستان با بازی به‌یادماندنی کلارک گیبل و ویوین لی از عاشقانه‌های سینمای کلاسیک محسوب می‌شود و جایزه‌های زیادی را به خود اختصاص داده‌ است و به عنوان یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما شناخته شده است.

خلاصه داستان

داستان بربادرفته درباره‌ی دختری به نام اسکارلت اوهارا است. دختری با ظاهر جذاب و مغرور و بی‌پروا از ارتباط با اطرافیان که برای رسیدن به خواسته‌های خودش هیچ مرزی ندارد، زندگی و عشقش به جنگ پیوند می‌خورد! پدرش یک زمین‌دار متمول جنوبی است.

وقتی او خبر نامزدی اشلی(پسر یکی از زمین‌داران همسایه‌) با دختری ساده و بی‌آلایش به نام ملانی را می‌شنود حسادت زنانه‌اش تحریک می‌شود و به اشلی ابراز علاقه می‌کند. او فکر می‌کرد با داشتن اشلی می‌تواند به واقعیت زندگی برسد و برای رسیدن به او از هیچ کاری ابایی نداشت.

تصویر دوریان گری، اُسکار وایلد

اُسکار وایلد نویسنده تصویر دوریان گری

اگرچه اسکار وایلد به نوشتن شعر و نمایش نامه نیز می‌پرداخت، اما بحث برانگیزترین اثر و تنها رمانی که از این نویسنده ایرلندی به چاپ رسید و باعث شهرت جهانی او شد، «تصویر دوریان گری» بود. تصویر دوریان گری، به دلیل تازگی موضوع و شاید به سبب آن‌که واقعیت شخصیت خود نویسنده را منعکس می‌کرد، شهرت بسیاری یافت. وایلد با این اثر تمثیلی، قصد داشت نشان دهد که تاثیر هنر بر امور واقعی چقدر می‌تواند نیرومند و نافذ باشد. بعد از این رمان که منتقدان بسیاری هم داشت، وایلد هرگز رمان دیگری ننوشت.

خلاصه‌ای از داستان

دوریان گری جوان خوش‌سیما و برازنده‌ای است که تنها به زیبایی و لذت پایبند است و پس ازآنکه که دوست نقاشش از او پرتره ای در کمال زیبایی و جوانی می‌کشد، او با دیدن آن از اندیشه گذشت زمان و نابودی جوانی و زیبایی در اندوه عمیقی فرو می‌رود، پس در همان لحظه آرزو می‌کند که چهره خودش پیوسته جوان و شاداب بماند و در عوض، گذشت زمان و پیری و پلیدی‌ها بر پرترهٔ او منتقل شود. پس از مدتی متوجه می‌شود که آرزویش برآورده شده؛ ولی یکی از دوستان او به نام «لرد هنری» کم‌کم او را به راه‌های پلید می‌کشاند و تصویر دوریان گری در پرتره، به مرور، پیرتر، پلیدتر، و کریه تر می‌شود. دوریان گری به مرور تا جایی پلید می‌شود که اولین قتل خود را انجام می‌دهد و نقاش آن تصویر «بسیل هاوارد»، را می‌کشد.

او با گذشت زمان هرروز چهره خود را در پرتره اش فرسوده‌تر و پیرتر می‌بیند، اما راهی برای از بین بردن پلیدی‌ها پیدا نمی‌کند، ناگهان خشمگین می‌شود و چاقوی بلندی را در قلب مرد درون تصویر در پرتره فرو می‌کند. در همان لحظه مستخدمان صدای جیغ کریهی را می‌شنوند و به سوی اتاق دوریان گری می‌شتابند. آن‌ها تصویر ارباب خویش را در بوم نقاشی می‌بینند که در کمال جوانی و زیبایی است، آنچنانکه خود او را می‌دیدند، اما بر زمین جسد مردی نقش بسته است در لباس آراسته و کاردی در قلب، باپلیدترین و کریه‌ترین چهرهٔ قابل تصور؛ که تنها از انگشترانی که به دستش بود می‌شد هویت او را فهمید…

خاطرات یک گیشا؛ آرتور گلدن

آرتور گلدن نویسنده خاطرات یک گیشا

رمان تاریخی «خاطرات یک گیشا» داستانی درباره زندگی یک زن ژاپنی در اواسط قرن بیستم است. این رمان که در سال ۱۹۹۷ به عنوان اولین و تنها رمان آرتور گلدن، نویسنده آمریکایی، منتشر شد به مدت دو سال در فهرست کتاب‌های پرفروش نیویورک تایمز قرار گرفت و در سراسر جهان، بیش از چهار میلیون نسخه آن به فروش رسید. اثرگلدن، به ۳۲ زبان مختلف ترجمه شده است. در سال ۲۰۰۵، فیلمی بر اساس این رمان ساخته شد. گلدن تا ۲۰ سال پس از انتشار رمانش، سکوت اختیار کرد، اما بالاخره در سال ۲۰۱۳، طی یک مصاحبه، تأیید کرد که درحال نوشتن رمان دیگری است. این رمان تاکنون منتشر نشده است.

خلاصه‌ای از داستان

در آغاز این داستان، نیتا سایوری به توصیف رویاگونه خانه و محل زندگی‌شان می‌پردازد. خانه‌ای که او بر آن نام شنگولی را گذاشته است. در خلال توضیحات او خواننده متوجه سختی‌ها و دشواری‌های ویژه زندگی سایوری می‌شود. در حالی که وی تنها به جنبه‌های رویایی و گیرای آن دوره از زندگیش توجه دارد و آنسان که پیداست از سختی‌های آن غافل است. قطب منفی داستان، بیش از همه در منش «هاتسومومو» بازتاب یافته‌است. دشمنی کینه توزانه او در برابر سایوری، حسی از انزجار را در خواننده ایجاد می‌کند و از همین نقطه بار دراماتیک داستان شکل می‌گیرد.

همه وقایعی که سایوری در درازای رمان از سر می‌گذراند به خاطر علاقه‌ای است که از نوجوانی به کسی به نام «رییس» دارد. سایوری متوجه عشق و دلبستگی زیادش به رئیس می‌شود. ولی در ادامه، آنچه که از رئیس مشاهده می‌کند بی تفاوتی‌اش در برابر توجهات سایوری است. حال آن که در پایان داستان مشخص می‌شود که همگی کامیابی‌هایی که سایوری کسب کرده به پشتیبانی رئیس بوده‌است و این عشق و دلبستگی یک سویه نبوده است.

زیبای سیاه؛ آنا سول

 

زیبای سیاه

 

«زیبای سیاه» داستانی است که توسط یک اسب به نام «بلک بیوتی» نقل می‌شود. اسب، جزئیات زندگی خود را از کار در یک مزرعه ساده و خوش آب و هوا در انگلیس تا کشیدن درشکه در لندن نقل می‌کند. زیبای سیاه، تک رمان آنا سول، نویسنده انگلیسی است که در سال ۱۸۷۷ منتشر و به سرعت به رمانی پرفروش تبدیل شد. با فروش ۵۰ میلیون نسخه‌ای، این کتاب در زمره یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان قرار گرفت. آنا سول پنج ماه پس از انتشار اولین و تنها رمانش، درگذشت. داستان این کتاب از زبان یک اسب سیاه که ابتدا سیاه(Darkie) و بعداً زیبای سیاه (Black Beauty) نامیده می‌شد بیان می‌شود و به بیان درد و رنج اسب‌ها در قرن نوزدهم می‌پردازد و بیان بدرفتاری با آنها.

خلاصه داستان

این داستان که زبان نگارش آن اول شخص می باشد از زبان یک اسب زیبا و مشکی نگارش شده است. در این داستان ، اسب قصه به بیان مشکلات اسب ها می‌پردازد . اسب مشکی می‌گوید که چه مشکلاتی در زمان گذشته برای اسب ها وجود داشته و چه رنج هایی را باید در مزرعه ها تحمل می‌کردند . در واقع در هر فصل از این کتاب روند داستانی به گونه‌ای پیش می‌رود که اتفاقات مختلفی برای اسب داستان می‌افتد و نویسنده نیز در همان فصل در قالب داستان سعی می‌کند  راه‌های پیش‌گیری و یا مقابله با مشکل را در قالب داستانی آموزش دهد. همان طور که گفته شد این داستان معروف‌ترین داستان این نویسنده می‌باشد و خود نویسنده متاسفانه حدود پنج ماه پس از نگارش این داستان درگذشت.

خدمتکارها؛ کاترین استاکت

خدمتکارها

رمان «خدمتکارها»، اولین و تاکنون تنها اثر کاترین استاکت، نویسنده آمریکایی است که باعث شهرت و به محبوبیت رسیدن نویسنده و شگفتی منتقدان و مخاطبان ادبیات شد. رمان اسکات که با سوژه‌ای بسیار ساده و به دور از جنجال، موفق به جذب مخاطبان و منتقدان ادبی شد، درباره زنی است که همسرش را از دست داده و برای امرار معاش، به دنبال شغلی مناسب می‌گردد. در سال ۲۰۱۱، فیلمی برپایه این رمان ساخته شد. اسکات بعد از استقبالی که از کتابش شده است، تصمیم دارد به شکل جدی‌تر نوشتن را دنبال کند و دومین رمانش را با سوژه‌ای اجتماعی بنویسد.

خلاصه‌ داستان

کتاب در جامعهٔ طبقهٔ متوسط و ثروتمند سفیدپوست می‌گذرد، در کنار خدمتکارهای رنگین‌پوست و خانواده‌های آنان. رمان ساختار روایتی تکه‌تکه‌ای دارد؛ چند شخصیت کلیدی، هرکدام فصل‌هایی را برای ما روایت می‌کنند و این روایت‌ها، در کنار اخبار و گزارش‌هایی که جابه‌جا درون رمان جای گرفته، به خواننده این اجازه را می‌دهد تا خود تصمیم بگیرد که در روایت داستانی چه می‌گذرد.

آدم‌ها می‌آیند و می‌روند، مکان‌ها عوض می‌شوند و از یک ماجرا، تفسیرهای کاملاً متفاوتی عرضه می‌شود اما ساختار کلی داستانی یکی است، خدمتکارها و روزگار آن‌ها. همان‌طور که کاترین استاکت در موخرهٔ خود بر کتاب می‌نویسد:

«با اطمینان می‌توانم بگویم که هیچ‌کس در خانوادهٔ من هرگز از دیمیتری نپرسیده بود سیاه‌پوست بودن در می‌سی‌سی‌پی، و کار کردن برای خانوادهٔ سفید ما چه احساسی دارد. هرگز به ذهنمان خطور نکرد بپرسیم. روال معمولی زندگی همین بود. چیزی نبود که مردم احساس کنند ملزم هستند بررسی و تحقیق کنند.سال‌ها آرزو می‌کردم کاش آن‌قدر بزرگ و عاقل بودم تا از دیمیتری این سؤال را بپرسم. وقتی شانزده سالم بود مرد. سال‌ها، پیش خودم تصور می‌کردم پاسخش چه می‌توانست باشد. و به همین خاطر است که این کتاب را نوشتم»