همینگوی را با پیرمرد و دریایش میشناسیم، نویسنده بزرگ آمریکایی که مبدع سبک وقایعنگاری است و قدرت بیانش بهاندازهای پرنفوذ و فاخر است که هیچ نویسندهای تا به امروز نتوانسته اثری نزدیک به آثار او خلق کند. ارنست همینگوی را پدر ادبیات مدرن لقب دادهاند و بدون شک آثارش تحولی در دنیای نگارش بود.
ارنست همینگوی در ۱۸۹۹ در ایالت ایلینوی متولد شد. پدرش پزشک و مادرش معلم پیانو و آواز بود. ارنست تابستانها را به همراه خانوادهاش در شمال میشیگان زندگی میکرد و در همانجا بود که او متوجّه علاقه شدید خود به ماهیگیری شد.
او پس از پایان دوره دبیرستان، در سال ۱۹۱۷ برای مدتی در کانزاس بهعنوان گزارشگر گاهنامه استار مشغول به کار شد. در جنگ جهانی اول او داوطلب خدمت در ارتش شد اما ضعف بینایی، مانع رفتن او شد در عوض بهعنوان راننده آمبولانس صلیب سرخ در نزدیکی جبهه ایتالیا به خدمت گرفته شد. در ۱۹۱۸ مجروح شد و در بیمارستان بستری بود.
ارنست همینگوی در بازگشتش به ایالت متحده مردم شهر و محلهاش در اوک پارک از او شبیه به قهرمانان استقبال کردند. ارنست همینگوی کار خبرنگاری را دوباره شروع کرد. در پاریس ارنست برای تورنتو استار مشغول به کار شد. آنها همچنان برای گذران زندگی از سهم ارث پدری هدلی استفاده میکردند و ارنست به کار داستاننویسی هم میپرداخت. در همین دوران یعنی بین سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۶ بود که بهعنوان نویسنده شناخته شد و به شهرت رسید.
سبک ویژه ارنست همینگوی در نوشتن او را نویسندهای بیهمتا و بسیار تأثیرگذار کرده بود. در سال ۱۹۲۵ اولین رشته داستانهای کوتاهش، «در زمانه ما»، منتشر شد که بهخوبی گویای سبک خاص او بود. خاطراتش از آن دوران که پس از مرگ او در سال ۱۹۶۴ با عنوان «عید متغیر» انتشار یافت، برداشتی شخصی و بینظیر از نویسندگان، هنرمندان، فرهنگ و شیوه زندگی در پاریس دهه ۱۹۲۰ است.
ارنست همینگوی و هدلی در اکتبر ۱۹۲۳ صاحب یک فرزند پسر شدند و نام او را جان گذاشتند. این خانواده جوان به مکانهای زیادی از اروپا بهویژه اروپای مرکزی سفر میکردند و در زمستانها به اسکی میپرداختند. در تابستانها برای شرکت در جشنواره سن فرمین در پامپلونا به اسپانیا سفر میکردند که اولین سفرشان در تابستان ۱۹۲۳ بود. در سال ۱۹۲۶ اولین رمان او بر پایه تجربههای بهدستآمدهاش از اسپانیا بانام «خورشید هم طلوع میکند» به چاپ رسید.
ارنست همینگوی بیشتر عمرش سرگرم ماجراجویی بود. از زخمی شدن در ایتالیا براثر اصابت ۲۰۰ تکه ترکش گلوله نیروهای اتریشی در خلال جنگ جهانی اول تا شرکت در خط مقدم جبهههای جنگ داخلی اسپانیا یا سفرهای توریستی به حیاتوحش آفریقا تا ماهیگیری و شکار حیوانات وحشی وزندگی در کوبا. سرانجام نیز با اسلحه شکاری خودکشی کرد.
ارنست همینگوی رمانهای زیادی را به رشته تحریر درآورده است. در این بخش به بررسی برترین رمانهای همینگوی میپردازیم. با آرادمگ همراه باشید.
مردان بدون زنان
مجموعه داستان «مردان بدون زنان»،چهارده داستان کوتاه ارنست همینگوی را درباره نخستین دوران اقامت او در پاریس دربرمی گیرد. نسخه اول این کتاب در سال ۱۹۲۷ منتشر شد. ترجمه دیگری از این مجموعه داستان در دهه چهل در ایران منتشرشده بود.
این کتاب شامل ۱۴ داستان کوتاه است که ۱۰ داستان آن قبل از انتشار کتاب در مجلات مختلف به چاپ رسیده بود. موضوعات اصلی مطرحشده در این کتاب عبارتاند از: طلاق، خیانت، مرگ و گاوبازی. آدمکشها، تپههایی مثل فیل سفید و در کشوری دیگر، از آثار برجسته و بهترین آثار همینگوی، در این کتاب هستند. مردان بدون زنان دومین مجموعه داستان کوتاهی است که توسط ارنست همینگوی چاپشده است.
خورشید همچنان میدمد
خورشید همچنان میدمد رمانی است که در سال ۱۹۲۶ منتشر شد. این کتاب یکی از آثار مشهور ادبی جهان است. محور داستان مسافرت گروهی آمریکایی و انگلیسی مقیم فرانسه از «نسل گمشده» به اسپانیا برای دیدن فستیوال گاوبازی پامپلونا است. راوی داستان مردی است که براثر زخمی از دوران جنگ جهانی اول عقیم شده است. مشتزنی یهودی و مردی ثروتمند از اعضای دیگر گروهاند. وجود زنی جذاب در این گروه موجب رقابت و درگیری بین اعضای گروه میشود. ارنست همینگوی از این درگیری استفاده میکند تا نگاهی عمیقتر به مسائلی مانند عشق، مرگ، زندگی و علایق مردانه بیندازد.
این کتاب از پرفروشترین و مهمترین آثار ارنست همینگوی محسوب میشود. در سال ۱۹۸۳، روزنامه نیویورکتایمز گزارش کرد که این کتاب از سال ۱۹۲۶ تا آن سال همهساله تجدید چاپ میشده است.
تپههای سبز آفریقا
تپههای سبز آفریقا از آثار رئالیستی و زیبای ارنست همینگوی است که از جهاتی با آثار دیگر او متفاوت است. او در این رمان خود را از جنگ و خون کنار کشیده و طبیعت و زیبای سرزمین آفریقا را به تصویر کشیده است. ارنست همینگوی درباره این رمان میگوید، تپههای سرسبز آفریقا سرآغاز عشق من به زندگی و طبیعت وزنده بودن بود.
گاوبازی و شکار ازجمله علاقههای همینگوی بودند. او از طریق نوشتن درباره آنها میخواست دست به تجربیات تازهای بزند که جنبه ادبی داشته باشد. ازاینرو خیلیها تپههای سبز آفریقا را شکار ادبی خواندند چون ازنظر همینگوی فرصتی بود تا به قول خودش کتابی مطلقاً واقعی بنویسد، درواقع آزمایشی به کار بندد تا ببیند که وصف یک سرزمین و گردشی یکماهه بهمنظور شکار، در صورت روایت جز بهجز آن، میتواند با اثری تخیلی رقابت کند یا نه. بهعبارتدیگر رئالیسم بدون تخیل که تنها صورت گزارشی دارد اصولاً میتواند جذابیت ادبی داشته باشد؟ همینگوی میگفت:
«باید نثری به وجود آورد که فراتر از شعر رود.»
شاید هم کنیای سالهای ۱۹۳۰ این امکان را به او داد تا در ترسیم مناظر همانطور که آرزویش بود شبیه به نقاشان امپرسیونیست فرانسوی عمل کند. امّا در روایت این کتاب، تأثیر مستقیم ماجراهای هاکلبری فین اثر مارک توین کاملاً مشهود است و نمیتوان آن را نادیده گرفت، بهویژه در توصیف رودخانه و جنگل؛ و اینکه میگویند تپههای سبز آفریقا بیانگر یک شکار ادبی است چندان هم دور از واقعیت نیست.
داشتن و نداشتن
داشتن و نداشتن رمان دیگری از همینگوی است که در سال ۱۹۷۳ منتشر شد. این رمان درباره هری مورگان کاپیتان قایقی که در کی وست فلوریدا زندگی میکند.
داستان رمان داشتن و نداشتن، اثر ارنست همینگوی، در سال ۱۹۳۷ انتشار یافت. داشتن و نداشتن، داستان یک ناخدای قایق ماهیگیری به نام هری مورگان در فلوریدا را روایت میکند. رمان، هری را ذاتاً شخصیت خوبی معرفی میکند که به خاطر شرایط سخت اقتصادی که خارج از کنترل او هستند، مجبور به ورود به بازار سیاه و جابهجا کردن کالای قاچاق بین کوبا و فلوریدا شده است. یکی از مشتریان ثروتمند هری، دستمزد یک سفر ماهیگیری سههفتهای را به او پرداخت نکرده و او را در شرایط بسیار بدی قرار میدهد. پسازاین اتفاق، هری با انتخابی سرنوشتساز، تصمیم میگیرد که برای تأمین مخارج خانوادهاش، مهاجرین چینی را بهصورت قاچاق و غیرقانونی از کوبا به فلوریدا انتقال دهد. او سپس شروع به عبور انواع مختلفی از بارهای غیرقانونی [از الکل گرفته تا انقلابیهای کوبا] بین دو کشور میکند. داشتن و نداشتن، با جزئیات و داستانی بسیار ملموس و واقعی و دارا بودن یکی از ظریفترین و تکاندهندهترین ارتباطات انسانی در آثار همینگوی، بهعنوان یکی از برترین آثار ادبی در تمامی اعصار، خود را معرفی میکند.
وداع با اسلحه
وداع با اسلحه برنده جایزه نوبل، در سال ۱۹۲۹ منتشر شد. داستان آن درباره جوانی آمریکایی بانام فردریک هنری است که با درجه ستوان در جنگ جهانی اول در بخش آمبولانسها در ارتش ایتالیا خدمت میکند. عنوان آن از شعری گرفتهشده که جرج پیل در سده ۱۶ میلادی سروده است.
در فیلم در عشق و جنگ به کارگردانی و تهیهکنندگی ریچارد اتنبرا محصول سال ۱۹۹۶، بخشهایی از زندگی واقعی همینگوی که در این کتاب نیز آمده است به تصویر کشیده شده است.
داستان رمان وداع با اسلحه در زمان جنگ جهانی اول روایت میشود. شخصیت اصلی داستان، جوانی به نام فردریک هنری» است که با درجه ستوان در جنگ جهانی اول در بخش آمبولانسها در ارتش ایتالیا خدمت میکند.
رمان وداع با اسلحه به گفتهی خود نویسنده، ۳۶ پایان مختلف را تجربه کرده تا اینکه درنهایت به شکل آنچه منتشر شد درآمده است. اسم این کتاب نیز مانند پایانبندی داستان، انتخابهای زیادی را از سر گذرانده تا درنهایت از شعری انگلیسی که برای ملکه سروده شده بوده است، نام «وداع با اسلحه» برای آن انتخاب شد
زنگها برای که به صدا درمیآیند
زنگها برای که به صدا درمیآیند نام رمانی است که در سال ۱۹۴۰ منتشر شد. این اثر که میتوان آن را نتیجه ایدئالیسم روشنفکران سالهای ۱۹۳۰ و اولین رمان مردمپسند نویسنده بود.
موضوع کتاب جنگ داخلی اسپانیا میان جمهوری خواهان و سلطنتطلبان فاشیست است. رابرت جوردن آمریکایی داوطلبانه وارد ارتش جمهوری خواهان شده است و چون به او مأموریت دادهاند که یک پل استراتژیک را منفجر کند، به گروهی از چریکهای منطقه سگوویا میپیوندد. این گروه تحت سلطه زنی به نام پیلار قرار دارد که مظهر اسپانیا و آزادیخواهی آن است.
عنوان کتاب برگرفته از یکی از آثار جان دان، شاعر انگلیسیزبان است. مهدی غبرایی این کتاب را با عنوان این ناقوس مرگ کیست؟ ترجمه کرده که به مفهوم عنوان انگلیسی کتاب نزدیکتر است. منظور از «زنگ» در عنوان کتاب، ناقوس (زنگ کلیسا) است که هنگام تشییعجنازه نواخته میشود و به مرگ افراد در جنگ داخلی اسپانیا اشاره دارد.
در امتداد رودخانه به سمت درختها
این کتاب ارنست همینگوی در سال ۱۹۵۰ منتشر شد و اسم این کتاب هم از آخرین کلمات ژنرال استون جکسن برداشته شد. داستان این کتاب دربارهی یک شکارچی اردک به نام سرهنگ کانت ول است که براثر بیماری قلبی به اواخر عمر خود رسیده است یک بعدازظهر یکشنبه را در منطقه تریست برای شکار اردک بیان میکند…
پیرمرد و دریا
پیرمرد و دریا رمان کوتاهی از ارنست همینگوی است که رمان در سال ۱۹۵۱ در کوبا نوشته شد و در ۱۹۵۲ به چاپ رسید. پیرمرد و دریا آخرین اثر مهم داستانی همینگوی بود که در دوره زندگیاش به چاپ رسید. این داستان که یکی از مشهورترین آثار اوست، شرح تلاشهای یک ماهیگیر پیر کوبایی است که در دل دریاهای دور برای به دام انداختن یک نیزهماهی بسیار بزرگ با آن وارد مبارزه مرگ وزندگی میگردد. نوشتن این کتاب یکی از دلایل عمده اهدای جایزه ادبی نوبل سال ۱۹۵۴ به ارنست همینگوی بوده است.
ارنست همینگوی در این کتاب به حوزه زندگی پیرمردی وارد میشود که روزی قلمرو بزرگ دریا در حیطه اقتدارش بود و عروسکان خوشخرام دریا بیوههایی بودهاند درمانده در تاروپود تورش و امروز زندگی او به پایان خود میرسد، در آرزوی بزرگترین صیدش دل به دریای بزرگ میسپارد و بزرگترین صیدش را به چنگ میآورد ولی آن قدرتی که بتواند شاهکار آخرین خود را به ساحل بکشد ندارد و چیزی جز اسکلت به ساحل نمیآورد. همینگوی در پیرمرد و دریا شکوه قلمرو دریا را با افتوخیز زندگی دراز یک صیاد در هم میآمیزد و از این آمیزش زندگینامهای سرشار از اندوه برای صیادی ازپاافتاده فراهم میکند.
پیرمرد و دریا یک «رمان کوتاه» است، چراکه این رمان به فصلها یا قسمتهای جدا تقسیمنشده است و علاوه بر این فقط اندکی از یک داستان کوتاه بلندتر است. پیرمرد و دریا اولین بار در شماره اول سپتامبر ۱۹۵۲ مجله لایف (Life) منتشر شد و باعث شد ظرف فقط ۲ روز بیش از ۵ میلیون نسخه از این مجله فروش برود. نقدهایی که درباره این داستان نوشته شد همگی بدون استثناء و بهطور اغراقآمیزی مثبت بودند. هرچند بعدها تعداد کمی نقد مخالف نیز نوشته شد که نویسندگانشان زیاد با پیرمرد و دریا میانه خوبی نداشتند و به آن خرده میگرفتند. دریکی از چاپهای اولیه نام کتاب بر روی جلد بهاشتباه پیرمردها و دریا چاپشده بود.
پس از سال ۱۹۴۰ وقتیکه ارنست همینگوی به همراه همسر سومش مارتا گلهورن در کوبا زندگی میکرد، قایقرانی و ماهی گیری تفریحات اصلی او بهحساب میآمدند. زندگینامه نویسانی که در مورد زندگی و آثار همینگوی مقاله و کتاب نوشتهاند همگی همدست شخصیت «پیرمرد» در داستان پیرمرد و دریا دستکم در برخی موارد برگرفته از شخصیت واقعی یک ماهی گیر کوبایی به نام گرگوریو فوئنتس بوده است. همینگوی در سالهای ۱۹۳۰ گرگوریو را برای نگهداری و محافظت از قایق خود، «پیلار»، استخدام کرده بود و بعدها وقتی در کوبا اقامت گزید بین او و آن پیرمرد ماهی گیر پیوندهای دوستی محکمی ریشه گرفت. فوئنتس تقریباً ۳۰ سال، حتی وقتیکه همینگوی در کوبا زندگی نمیکرد، ناخدایی «پیلار» را به عهده داشت. فوئنتس در سال ۲۰۰۲ براثر ابتلا به سرطان در ۱۰۴ سالگی درگذشت. وی پیش از مرگ «پیلار» را به دولت کوبا هدیه کرد. با توجه به بیسوادی فوئنتس، او هرگز نتوانست پیرمرد و دریا را بخواند.
بدون شک همینگوی یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ جهان است که جایزه ادبی معتبری به نام او ثبتشده است. جایزه قلم همینگوی، نام جایزه معتبر ادبی است که سالانه به «نخستین کتاب یک داستاننویس» اهدا میشود.
کتابخانه و موزه جان اف. کندی، در تاریخ ۱ آوریل ۲۰۱۲ میلادی، با انتشار ۱۵ نامه چاپنشده توسط ارنست همینگوی، گوشههایی دیگر از زندگی او را عیان کرد. این نامهها که خطاب به جیان فرانکو ایوانچیک ایتالیایی نوشتهشدهاند، از تاریخ ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۰ میلادی ادامه داشتهاند. کتابخانه و موزه جان اف. کندی، این پانزده نامه را اواخر سال ۲۰۱۱ میلادی، از جیان فرانکو ایوانچیک خریداری کرد.
پاسخ دهید