درباره زبان و بشریت: گفتگو با نوام چامسکی

اِمی برند مدیر بخش انتشارات MIT، در اواسط دهه ۱۹۸۰، مصاحبه‌ای را با نوام چامسکی در مورد حوزه‌های تازه پرسشگری و موضوعات مرتبط با زبان‌شناسی انجام داد. او از ساختهای نحوی در زبان‌شناسی می‌پرسد و این که چگونه انسان خردمند با استفاده از زبان مسیر پیشرفت خود و علم را هموار کرده است. نوام چامسکی درباره ساختارهای زبان‌شناسی در ارتباط با هوش مصنوعی و چگونگی یادگیری ماشین توضیح می‌دهد و در این باره هم سوالات تازه‌ای را مطرح می‌کند. چامسکی بر این باور است که زبان‌شناسی هنوز در ابتدای مسیر خود قرار دارد و نیازمند گسترش و توضیحات منطقی‌تر درباره زبان و ساختار آن است. در ادامه با آراد مگ همراه باشید.

پدر زبان‌شناسی مدرن، نوام چامسکی

شیفته این شده‌ام که ذهن تا چه حد قادر به ساخت اطلاعات است، تا زمانی که می‌توانم به خاطر آورم. در دوران کودکی، تمام فعالیت‌های مورد علاقه من در مدرسه متوسطه، شامل نمودارهای جمله سازی و مباحث مربوط به آن بود. شاید تعجب‌آور نباشد که در نشریه ام آی تی به عنوان مدیر بخش انتشارات مشغول به کار شدم و دکترای خود را در مدل‌های رسمی زبان و شناخت آن بدست آوردم. در اواسط دهه ۱۹۸۰ بود که این شانس فوق‌العاده را داشتم که چند کلاس نحوی را با نوام چامسکی بگذرانم.

اگرچه در نهایت مسیر شغل حرفه‌ای خود را انتخاب کردم، اما بیشتر دوران کاری خود را در ام آی تی بوده‌ام و در بسیاری از روش‌ها با تمرکز اصلی بر روی این که چگونه زبان اطلاعات را منتقل می‌کند، همراه بوده‌ام و آن را در کارم مورد توجه قرار داده‌ام. راه اندازی انتشارات دانشگاهی به هر حال، در مسیری از زبان که به اطلاعات، متن و دانش نیز مربوط می‌شود، قرار دارد. همچنین این فرصت را به من داده ‌است تا به عنوان ویراستار و ناشر چامسکی به او خدمت کنم. نظر به چامسکی و ارزش‌های اصلی او از جمله تحقیقات ریشه دار، آگاهی و ایده آل گرایی برای من و بسیاری دیگر از همکارانم در نشریه MIT، هر روز بیش از گذشته قوت می‌گیرند، و این روند رو به رشد در مصاحبه به خوبی نشان‌ داده شده است.

اِمی برند: شما تمایل دارید که کارتان را از شخصیت و نوشته‌های سیاسی خود جدا کنید. اما آیا بین بحث برای یگانگی انسان، در یک سو و انتقاد از نقش انسان در تغییر آب و هوا و تخریب محیط ‌زیست از سوی دیگر، تنشی وجود دارد؟ یعنی، ممکن است فاصله ما از دیگر گونه‌ها به گونه‌ای باشد که ما با محیط طبیعی خود درگیر شویم (یا در برابر آن شکست بخوریم)؟

نوام چامسکی: کار فنی در اصل کاملا از درگیری‌های شخصی من در دیگر حوزه‌ها جدا است. هیچ ارتباط منطقی وجود ندارد، هر چند که برخی چیزهای ظریف و تاریخی دیگری وجود دارند که من گاهی درباره آن‌ها بحث کرده‌ام (مانند جذب دیگران) و این ممکن است از اهمیت خاصی برخوردار باشد.

انسان خردمند کاملا متفاوت از دیگر گونه‌هاست و دلایل بی‌شماری برای این تفاوت وجود دارد که بسیاری در بررسی‌ها به روشنی مشخص شده‌اند. تسلط بر زبان یکی از عناصر مهم است که اثرات و عواقب بسیاری هم دارد. با کمی انصاف، تسلط بر زبان در گذشته به عنوان یکی از ویژگی‌های اصلی تعریف انسان‌های مدرن، منشاء خلاقیت انسان، غنای فرهنگی و ساختار پیچیده اجتماعی در نظر گرفته می‌شد.

اما در مورد “تنش” که شما به آن اشاره می‌کنید، من تنش چندانی نمی‌بینم. البته قابل ‌تصور است که فاصله ما از دیگر گونه‌ها به نژاد گناهکار ما مربوط باشد که محیط‌ زیست را از بین می‌برد، اما فکر نمی‌کنم که این نتیجه‌گیری با استفاده از سابقه تاریخی به دست آید. تقریبا برای همه تاریخ بشر، انسان‌ها در هماهنگی فوق‌العاده با محیط طبیعی خود زندگی کرده‌اند و گروه‌های بومی هنوز هم این کار را انجام می‌دهند (در واقع، در سراسر جهان، در خط مقدم تلاش‌هایشان، حفظ محیط ‌زیست مطرح است). اقدامات انسان اثرات زیست ‌محیطی داشته‌ است؛ در نتیجه پستانداران بزرگ بر اثر فعالیت بشر از بین می‌روند. اما تا قبل از انقلاب کشاورزی و افزایش چشمگیر انقلاب صنعتی چنین نبود، این دو تاثیری عمده بر این روند ناخوشاند گذاشتند. و بزرگ‌ترین و مخرب‌ترین عامل در سال‌های اخیر است و همه چیز خیلی سریع روی هم چیده و این بحران روز به روز بزرگ‌تر می‌شود. منابع در حال نابودی – که نزدیک به فاجعه هستند- به نظر می‌رسد سازمان‌دهی شده باشند، اما نه به گونه‌ای که ریشه در طبیعت انسان خردمند دارد.

“منابع در حال نابودی – که نزدیک به فاجعه هستند- به نظر می‌رسد سازمان‌دهی شده باشند، اما نه به گونه‌ای که ریشه در طبیعت انسان خردمند دارد.”

اِمی برند: در مقدمه کتابی درباره آوای پرنده و زبان، شما با همکاری زبانشناس رانشی به نام رابرت بِریک می‌نویسید: “پل بین تحقیقات آوای پرنده و گفتار و زبان به شدت با پیشرفت‌های اخیر در رشته‌های خاصی از تفکر زبانی جاری همخوانی دارد”. آیا می‌توانید در این مورد صحبت کنید؟ چه نوع بینشی ممکن است از آوای پرندگان به زبان ما عرضه شود؟

نوام چامسکی: در اینجا باید نسبتا محتاط باشیم و به خودی خود باید بین زبان و گفتار که هر دو امری ترکیبی هستند تمایز قایل شویم، که شامل هر دو زبان و یک سیستم حرکتی خاص است که برای سیستم خارجی سازی ناخودآگاه زبان استفاده می‌شود. این دو سیستم به تاریخ تکاملی وابسته نیستند؛ سیستم‌های حرکتی مدت‌ها قبل از این که زبان (و انسان‌های امروزی) وجود داشته باشد، به ندرت تحت‌تاثیر زبان قرار می‌گرفتند و یا اصلا قرار نمی‌گرفتند. گفتار حتی اگر رایج‌ترین شکل زبان باشد با این حال، فقط شکلی از سیستم خارجی سازی ناخودآگاه زبان است. این می‌تواند یک نشانه باشد، که در میان ناشنوایان به طرز حرف زدن، یا حتی لمس، رشد می‌کند.

رابرت بِریک و من استدلال کرده‌ایم (فکر می‌کنم محتمل است اما بدون تردید نیست) که زبان، سیستمی داخلی ذهنی، مستقل از سیستم خارجی سازی ناخودآگاه است و اساسا بیانی از تفکر زبان‌شناسی قاعده‌مند شده را ارائه می‌دهد. به این ترتیب، این سیستم، سیستمی متشکل از ساختاری خالص است، فاقد نظم خطی و ترتیبات دیگری است که واقعا بخشی از زبان نیستند، بلکه با الزامات سیستم تولیدی زبان (نشانه، که از فضای بصری استفاده می‌کند، و بکار بردن برخی از گزینه‌های دیگر) وارد زبان شده‌اند. زبان داخلی براساس عملیات بازگشتی است که آنچه را که ما به نام اصلی زبان می‌نامیم به دست می‌دهد: ایجاد مجموعه‌ای بی‌نهایت از عبارات ساختاری سلسله مراتبی که به عنوان افکار تفسیر می‌شوند. سیستم خارجی سازی ناخودآگاه برای زبان هیچ عملیات بازگشتی ندارد – اساسا نگاشتی قطعی است که نظم خطی و چیدمان های دیگری که توسط سیستم خروجی زبان مورد نیاز هستند را معرفی می‌کند.

آوای پرنده بسیار متفاوت است: سیستمی خروجی است که بر پایه نظم خطی بر ساختاری بسیار کوچک استوار است. چند قیاس مهم در سطح خروجی وجود دارد، اما حداقل بر اساس برداشت من نسبت به آنچه از سوی همکارانم انجام می‌شود، چنان چه کارهای زیادی هم را روی آوای پرندگان انجام می‌دهند، این است که در حالی که این پدیده‌ها علاقه قابل‌ توجهی به خودشان نشان می‌دهند، آن‌ها کمی هم درباره زبان انسانی به ما می‌گویند.

” در حالی که پدیده‌ها [ آوای پرندگان ] علاقه قابل ‌توجهی به خود دارند، آن‌ها کمی هم درباره زبان انسانی به ما می‌گویند.”

اِمی برند: شما تئوری دستور گشتاری را گسترش دادید – این ایده که ساختاری عمیق و مبتنی بر قانون در زبان انسانی وجود دارد – در حالی که یک دانشجوی کارشناسی ‌ارشد در دهه ۱۹۵۰ بودید، و نخستین کتاب خود را به نام “ساختهای نحوی” در سال ۱۹۵۷ منتشر کردید. امروزه زمینه زبان‌شناسی نظری را چگونه با آینده ۶۰ سال پیش مقایسه می‌کنید، زمانی که آن دوران ممکن بود تصورش را هم نکنید؟

نوام چامسکی: برایم غیرقابل تشخیص بود. به طور کلی در آن زمان، زبان‌شناسی زمینه‌ای نسبتا کوچک داشت و علاقه به کاری که توصیف می‌کنید تقریبا محدود به RLE [ آزمایشگاه تحقیقاتی الکترونیک] بود. دفتر روزنامه خیلی کم بود و به ندرت در این مورد می‌شد کار کرد. نخستین کتاب من – “ساختار منطقی تئوری زبان‌شناسی ” (LSLT) – در سال ۱۹۵۵ به پیشنهاد رومن یاکوبسن به انتشارات MIT تحویل داده شد. این کتاب از سوی منتقدان ادبی با نظرهای نسبتا منطقی رد شد که به نظر نمی‌رسید در هیچ زمینه شناخته‌ شده‌ای بتوان این مباحث را گنجاند (نسخه سال ۱۹۵۶، با برخی از بخش‌های حذف ‌شده، در سال ۱۹۷۵ منتشر شد، زمانی که زبان‌شناسی به خوبی در جایگاه خود تثبیت و شناخته شده بود).

در واقع در این میان عرفی وجود داشت، که در واقعیت نسبتا غنی و پر‌مایع بود، که این رشته به گونه‌ای احیا و تمدید می‌شد. اما در آن زمان کاملا ناشناخته بود (و هنوز هم غالبا چنین است).

در اواخر دهه ۵۰، موریس هال و من درخواست کردیم تا مجوز تاسیس دپارتمان زبان‌شناسی را داشته باشیم، کهبا این کار در واقع، ایده‌ی بسیار سنجیده و دیوانه‌واری را مطرح کرده بودیم. وجود دپارتمان‌های زبان‌شناسی بندرت اتفاق می‌افتاد. چرا باید در MIT دپارتمان زبان‌شناسی وجود داشته باشد، یا در هر جای دیگری؟ و برای نوعی از زبان‌شناسی، که تقریبا هیچ‌کسی درباره آن چیزی نشنیده است؟ چرا هر دانشجویی می‌خواهد در چنین بخشی درخواست استخدام کند؟ به هر حال تصمیم گرفتیم که به هر شکلی تلاش کنیم و به طور شگفت انگیزی شروع به کار کردیم. نخستین کلاس، گروه قابل ‌توجهی از دانشجویان بودند که همه آن‌ها با کارهای مربوطه و هیجان‌انگیز وارد مشاغل برجسته و ممتازی شدند و به همین ترتیب تا زمان حال دپارتمان زبان‌شناسی برقرار است و به کار خود ادامه می‌دهد. در کمال تعجب – یا شاید نه – همان الگو در کشورهای دیگر، با “دستور زایشی” که در خارج از دانشگاه‌های بزرگ ریشه می‌گرفت، اتفاق افتاد.

نخستین مدرک دکتری ما در واقع قبل از تاسیس این بخش بود: رابرت لی (یکی از همکاران در آزمایشگاه تحقیقاتی الکترونیک)، که مطالعه‌ای بسیار تاثیرگذار بر روی اسم سازی در زبان ترکیه‌ای نوشته بود. از آنجایی که هنوز هیچ دپارتمان دیگری وجود نداشت، یکی از دوستانمان، پیتر الیاس، رئیس گروه مهندسی برق در MIT، مدرک دکترای خود را از آزمایشگاه تحقیقاتی الکترونیک گرفته بود – نسبتا معمولی اما بسیار پربار بود. حتما خواندن عناوین پایان‌نامه فارغ‌التحصیلی، والدین مغرور را حسابی شگفت‌زده خواهد کرد.

زبان‌شناسی

” حوزه‌های جدید پرسشگری که به ندرت در دهه ۵۰ وجود داشتند، راه اندازی شدند. دانشجویان در حال بررسی سوالاتی هستند که تا همین چند سال پیش تدوین نشده بودند.”

در حال حاضر وضعیت به طور چشمگیری متفاوت است. با کمک‌های کشورهای بزرگ اروپایی، ژاپن و بسیاری از کشورهای دیگر، حال در همه جا دپارتمان‌های بزرگی وجود دارد. مجلات بسیاری از جمله تحقیقات زبان‌شناسی رسانه‌ای MIT، وجود دارد، و حالا MIT پنجاهمین سالگرد حضورش در این عرصه را جشن می‌گیرد. مطالعات دستور زایشی برای طیف گسترده‌ای از زبان‌های مختلف گونه شناختی، در سطحی از عمق و دامنه که قبلا قابل ‌تصور نبوده، انجام شده ‌است. حوزه‌های جدیدی از پرسشگری که به ندرت در دهه ۵۰ وجود داشتند، باز شدند. دانشجویان در حال بررسی سوالاتی هستند که چند سال پیش تدوین نشده بودند. و کار نظری به سطوح کاملا جدیدی از اعتبار سنجی عمقی و تجربی دست یافته ‌است که بسیاری از راه‌های جدید و امیدوار کننده در این زمینه مورد بررسی قرار گرفته‌اند.

در سال‌های بعد، زمانی که موریس و من در اوایل دهه ۵۰ باهم ‌کار می‌کردیم، اغلب به این فکر می‌کردیم که چه قدر اندک می‌توان در حوزه زبان‌شناسی پیش‌بینی و حتی تصور کرد. اما چیزی که از آن زمان به بعد اتفاق افتاد تقریبا مانند معجزه به نظر می‌رسید.

اِمی برند: در کتاب سال ۱۹۵۷ بود که شما از جمله معروف خود استفاده کردید: “ایده‌های سبز بی‌رنگ خشمگینانه می‌خوابند” – نمایشی از این که چگونه یک جمله می‌تواند به لحاظ گرامری درست باشد اما به لحاظ معنایی منطق و مفهومی را دربرنگیرد، در نتیجه به ساختار و نحو به عنوان چیزی بکر و مستقل از معنا اشاره می‌کند. کسی که شاعر است ممکن است به این ایده اعتراض کند و بگوید این جمله‌ای بی‌معنی است (و شاید بتوان همچون رومن یاکوبسن زبان شناس و نظریه پرداز ادبی آن را “عملکرد شاعرانه زبان” توصیف کرد) و تعدادی از مردم درباره “تزریق” جمله، به اصطلاح، معنادار صحبت کرده‌اند. چرا این طور فکر می‌کنید؟

نوام چامسکی: به خاطر فقدان درک این مفهوم و دیگر نمونه‌های مشابه است. نکته این بود که باورهای متداول در مورد وضعیت دستوری را رد کنیم: که بر اساس آمار تقریبی به دست آمده از نوشتارهای اصولی، به واسطه چهارچوب‌های رسمی و غیره مشخص شده بود. جمله‌ای که به آن استناد می‌کنید، به طور واضح باید آن را (۱) دستوری نامید، اما تمام معیارهای استاندارد را نقض می‌کند. به همین دلیل است که این اختراع به عنوان یک نمونه ابداع شد. (۱) با جمله ساختاری مشابه متفاوت است (۲) “ایده‌های تازه انقلابی به ندرت نمایان می‌شوند “(که برخلاف (۱)، معنای تحت‌الفظی و بدیهی دارد) اگر با حفظ اصالت وارونه بخوانیم در این صورت، به سختی می‌تواند حتی با توجه به قواعد بدیعی و عروضی تلفظ شوند. در وضعیتی خاص (۱) البته ناشی از این واقعیت است که اگر چه همه معیارهای استاندارد برای گرامری بودن را نقض می‌کند، اما همان شکل دستوری است که (۲) با معنای لفظی و بدون دور شدن از معنا تفسیر می‌شود. به همین دلیل، ساخت تعابیر غیر لفظی برای ((۱) ممکن است اما برای (۳) بسیار دشوار است، زیرا فاقد شباهت ساختاری با عبارات کاملا گرامری مانند (۲) است) چندان دشوار نیست.

همه اینها در “ساختهای نحوی”، و بسیار بیشتر در LSLT مورد بحث قرار گرفتند (که شامل برخی از کارهای من به طور مشترک با پیت الیاس شامل توسعه شرحی از طبقه‌بندی با نمونه‌های کوچک و محاسبات دستی بود که تنها گزینه در اوایل دهه ۵۰ بود، زمانی که ما این کار را به عنوان دانشجوان فارغ‌التحصیل از دانشگاه هاروارد انجام داده بودیم).

با فقدان درک این نکته، تعداد کمی از افراد تعابیر استعاری (“شاعرانه”) را از (۱) ارائه داده بودند، دقیقا در امتداد طرح‌های پیشنهاد شده توسط بحث‌های مطرح شده در “ساختهای نحوی” این تفسیر را انجام می‌دادند. (۳) هر چند که حتی آن هم با تلاش ممکن است. معمولا این امکان وجود دارد که نوعی از تفسیر را تنها در مورد هر کلمه به اشتراک بگذارید. سوال مرتبط، برای مطالعه زبان، این است که چگونه زبان قواعد تفسیر تحت‌اللفظی را ارائه می‌دهند (مانند (۲)) و ثانیا، چگونه سایر فرآیندهای شناختی، با اتکا به بخشی از ساختار زبان (مانند (۱)، (۳))، می‌توانند ارزشی را از دیگر تفسیرها ارائه دهند.

زبان‌شناسی
تحلیل ساختار جمله

اِمی برند: در مصاحبه‌ای با استیون پینکر در ماه می، از او پرسیدیم که نظرش درباره سر و صدای اخیر و علاقه به هوش مصنوعی و یادگیری ماشین که ممکن است در زمینه علوم شناختی رخ دهد، چیست. پینکر گفته بود که احساس می‌کرد “ناکارآمدی نظری” در این قلمروها وجود دارد که قرار است همه آن‌ها به بن‌بست برسند، مگر اینکه آن‌ها با مطالعه شناخت ادغام شوند. زمینه علوم شناختی که از این سرچشمه ناشی می‌شود، شکافی واضح از رفتارگرایی بود – تاکید بر تاثیر عوامل محیطی بر رفتار بر روی عوامل ذاتی یا ارثی – که از سوی برهاس فردریک اسکینر مطرح شد. آیا رشد یادگیری ماشین را به عنوان چیزی شبیه به بازگشت به رفتارگرایی می‌بینید؟ آیا احساس می‌کنید مسیری که در آن حوزه محاسباتی در حال توسعه است باعث نگرانی می‌شود، یا ممکن است حیات جدیدی را در مطالعه شناختی رقم زند؟

نوام چامسکی: گاهی اوقات می‌توان آن را به صراحت بیان کرد، حتی فاتحانه. به طور مثال در “انقلاب یادگیری عمیق” ترنس سنجناوسکی اظهار داشت که اسکینر در این مورد حق دارد! فکر می‌کنم سو تفاهمی جدی درباره نظریات اسکینر و دستاوردهای “انقلاب” سنجناوسکی وجود دارد.

سوالات بدیهی زیادی در مورد “یادگیری ماشین” وجود دارد. مثالی معمولی را در نظر بگیرید، تجزیه کننده‌های جملات در گوگل. سوال نخست این است که: این برای چیست؟ اگر هدف ایجاد وسیله‌های مفید است – شکل ظریفی از مهندسی – باشد، حرف بیشتری برای گفتن باقی نمی‌ماند.

فرض کنید که هدف علم است، یعنی، یادگیری چیزی در مورد جهان، در این مورد، در مورد شناخت – به طور خاص در مورد این که چگونه انسان‌ها جملات را پردازش می‌کنند. آن وقت سوال‌های دیگری هم مطرح می‌شود. جالب‌ترین سوال، و تنها چیزی که به نظر می‌رسد، این است که این برنامه تا چه حد خوب عمل می‌کند، مثلا در تجزیه پیکره زبانی وال استریت چگونه عمل می‌کند.

بیایید بگوییم که این مساله ۹۵ درصد موفق بوده است، همانطور که در رتبه صفحه گوگل قبلا اعلام شده ‌است، که می‌گوید مساله تجزیه کننده‌های جملات اساسا حل شده‌ است و دانشمندان می‌توانند روی چیز دیگری تمرکز کنند. این دقیقا چه معنایی دارد؟ به یاد آورید که در حال حاضر این را بخشی از علم در نظر می‌گیریم. هر جمله از پیکره زبانی را می توان به عنوان پاسخ پرسشی که با تجربه مطرح شده، در نظر گرفت: آیا شما جمله‌ای دستوری در زبان انگلیسی با چنین ساختاری یا فلان و فلان دارید؟ پاسخ این است: بله (معمولا). سپس این سوال را مطرح می‌کنیم که در هر حوزه علمی مطرح می‌شود. چه سودی در یک نظریه یا روش وجود دارد که پاسخ صحیح را در ۹۵ درصد از آزمایش‌های تصادفی به طور انتخابی و بدون هیچ هدفی تنظیم می‌کنند؟ پاسخ: عملا هیچ علاقه‌ای وجود ندارد. آنچه که مورد توجه قرار می‌گیرد پاسخ‌های بحرانی ناشی از تئوری است که برای پاسخ به برخی سوالات مهم طراحی شده‌اند.

پس اگر این “علم” باشد، از نوع ناشناخته‌ی آن است.

سوال بعدی این است که آیا روش‌های مورد استفاده مشابه، آن‌هایی هستند که از سوی انسان‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند. پاسخ این است: اساسا نه. باز هم، با نوعی علم ناشناخته روبرو هستیم.

سوال دیگری هم وجود دارد که ظاهرا هرگز پرسیده نشده است. تجزیه کننده‌های جملات چگونه بر روی زبان‌های غیر ممکن کار می‌کنند، آن‌هایی که اصول جهانی زبان را در زبان‌شناسی نقض می‌کنند؟ توجه داشته باشید که موفقیت در تجزیه چنین سیستم‌هایی به عنوان شکست تلقی می‌شوند و این در صورتی است که اهدافی علمی داشته باشند. اگر چه در مورد دانش من چنین امتحانی نشده است، اما پاسخ قطعا این است که موفقیت در برخی موارد حتی بالاتر از زبان‌های انسانی بوده است، به خصوص سیستم‌هایی طراحی شده‌اند که در اصل برای استفاده از ویژگی‌های ابتدایی محاسبه زبان انسانی (برای نمونه، استفاده از دستور خطی) منع شده‌اند. امروزه بسیار بهتر است که درباره جنبه‌های ناشناخته و غیرممکن زبان بیشتر بدانیم، از جمله برخی مستندات از روان‌شناسی زبان و عصب‌شناسی زبان، در مورد اینکه چگونه انسان‌ها چنین سیستم‌هایی را اداره می‌کنند – حتی اگر شده به شکل معما به آن نگاه کنیم و نه زبان.

کتابی دیگر از رابرت بِریک و نوام چامسکی

” در مورد هر نسبت مرتبط، درک این مساله دشوار است که چگونه [ یادگیری ماشینی ] هر نوع همکاری را به علم، به ویژه به علوم شناختی، تبدیل می‌کند.”

به طور خلاصه، در مورد هر نسبت مرتبط، درک این مساله دشوار است که چگونه این کار باعث می‌شود هر نوع همکاری به علم، به ویژه به علوم شناختی تبدیل شود و چه ارزشی برای ساخت دستگاه‌های مفید و یا بررسی ویژگی‌های فرآیندهای محاسباتی که به کار گرفته می‌شوند، دارد.

می‌توان استدلال کرد که سوال آخر به غلط مطرح شده است زیرا از نظر زبان‌شناسی هیچ زبان غیر ممکنی وجود ندارد: هر مجموعه، انتخابی دل‌خواه از توالی کلمات به اندازه یک زبان و دیگر زبان‌ها است. حتی صرف‌نظر از شواهد کافی و متناقض، این ادعا باید در زمینه‌های ابتدایی منطقی رد شود: اگر درست باشد، هیچ زبانی نمی‌تواند فرا گرفته شود و همه زبان‌ها بیهوده هستند. با این حال، برخی از این نظرات به طور گسترده در اوج شکوفایی رفتارگرایی و ساختارگرایی، که گاهی به صراحت، در آنچه که “تز بوئاسی” نامیده می‌شد، به طور گسترده بیان می‌شود، مبنی بر اینکه زبان‌ها می‌توانند به روش‌های دلخواه با یکدیگر متفاوت باشند و هر یک باید بدون پیش‌زمینه مورد مطالعه قرار گیرند (ادعاهای مشابهی که از سوی زیست شناسان با توجه به تنوع موجودات زنده بیان شده بود). ایده‌های مشابه حداقل به طور ضمنی در برخی از مطالب یادگیری ماشین وجود دارند. با این حال مشخص است که این ادعاها را نمی توان به طور جدی قبول کرد و در حال حاضر جز ادعاهایی نادرست، چیزی نیستند (با توجه به موجودات زنده).

کلمه بیشتر در مورد مفهوم آزمایشی انتقادی ممکن است مفید باشد – یعنی آزمایش تئوری محور که برای پاسخ به برخی سوالات مربوط به منافع زبانی طراحی شده‌ است. با توجه به اینها، سیستم‌های تجزیه زبانی مکانیکی به شدت بد عمل می‌کنند، همان طور که به طور موثر از سوی دانشمند علوم شناختی محاسباتی سندی‌وی فانگ نشان ‌داده شده ‌است. و این چیزی است که به علم اهمیت می‌دهد، نه فقط اهمیت به نتایج آزمایش‌ها به صورت خودسرانه و بدون هیچ هدفی (مانند شبیه‌سازی، یا تجزیه کردن یک پیکره زبانی). جالب‌ترین آزمایش‌ها مربوط به ساخت‌های زبانی “غیرمعمول” است که در گفتار عادی به ندرت اتفاق می‌افتد اما مردم بلافاصله با تمام شرایط عجیبی که برای پذیرش این مفهوم وجود دارد آن‌ها را درک می‌کنند. در طول این سال‌ها تعداد کمی از آن‌ها کشف شده‌اند. ویژگی‌های آن‌ها به طور خاص روشن است زیرا آن‌ها اصول یاد نگرفتن و فراموشی آنچه یادگرفته شده است را روشن می‌کنند که این امر اکتساب زبان را ممکن می‌سازد و اگر چه من این موضوع را دنبال نمی‌کنم، اما بررسی فراگیری زبان نوزادان و مطالعات دقیق آماری در مورد و مواد زبانی موجود در کودک (به ویژه توسط چارلز یانگ) نشان می‌دهد که مفهوم “غیرمعمول” به طور گسترده برای تجربه نوزاد از زبان گسترش می‌یابد.

اِمی برند: شما مثل همیشه در بیش از یک رشته از علم با همکاران خود از دیگر علوم مانند علوم کامپیوتر و علوم اعصاب در یک سری مقالات در سال‌های اخیر همکاری داشتید. در حال حاضر روی چه موضوعی کار می‌کنید؟

نوام چامسکی: ارزشش را دارد که خیلی کوتاه و مختصر به ابتدای کار برگردیم. من در اواخر دهه ۴۰، به عنوان سرگرمی شخصی خود، شروع به آزمایش بر روی گرامرهای زایشی کردم. علاقه من تا حدی مبنی بر این تلاش بود که توضیح دهم دستور زایشی مبتنی بر قاعده‌ای روشن است، اما حتی در بررسی‌های بیشتر به موضوع ساده بودن دستور زبان، ” کوتاه‌ترین دستور زبانی ” رسیدم که در واقع مشکلی جزئی نبود، و فقط به دلیل پیچیدگی سیستم‌های قاعده‌مند و شدیدا مرتبط با توجه به محاسبات دستی هم تا حدودی قابل‌ حل بود. کمی بعد از این که به دانشگاه هاروارد آمدم، موریس هال و اریک لِنبِرگ را ملاقات کردم. ما به سرعت به نزدیک‌ترین دوستان هم تبدیل شدیم و این صمیمیت به این دلیل بود که شکاکیت‌های مشترک زیادی در مورد اصول غالب دگماتیک و آموزه‌های علوم رفتاری در آن زمان داشتیم. این علایق مشترک به زودی به چیزی منجر شد که بعدها به نام”برنامه زبان‌شناسی زیستی ” خوانده شد، که به مطالعه دستور زایشی به عنوان یک ویژگی بیولوژیکی ارگانیسم (اریک در مطالعات کلاسیک خود، اخیرا بر روی زمینه‌های معاصر زیست‌شناسی زبان کار می‌کند) می‌پرداخت.

در چارچوب زیست‌شناسی زبان، واضح است که “جام مقدس” زبان، توضیحاتی را درباره ویژگی‌های اساسی زبان و زبان‌شناسی براساس دستور زایشی اصولی دارد که شرایط دوگانه یادگیری و تحول پذیری را فراهم می‌کند. این معیاری برای توضیحی واقعی است. اما این هدف دور از دسترس بود.

وظیفه بدیهی تلاش برای درک حجم عظیم داده‌های جدید و مشکلات گیج‌ کننده‌ای بود که به محض اینکه نخستین تلاش برای ساخت دستور زایشی در زبان‌شناسی صورت گرفت به سرعت فراهم شدند. چنین به نظر می‌رسید که انجام این کار به مکانیسم‌های کاملا پیچیده نیاز دارد. من تاریخ را از آن زمان بررسی نمی‌کنم، اما محور اصلی این تلاش برای نشان دادن این است که مفروضات ساده و اصولی می‌توانند نتایج تجربی مشابهی را در دامنه وسیعی  از زبان‌شناسی ارائه کنند.

در اوایل دهه ۹۰، به نظر برخی از ما وقت آن بود که این سختی را با شجاعت تحمل کنیم: برای اتخاذ ساده‌ترین مکانیسم‌های محاسباتی که حداقل می‌توانست ویژگی اصلی را به دست آورد و تلاش برای نشان دادن این که ویژگی‌های اساسی زبان را می‌توان در اصطلاحات توضیح داد، با توجه به آنچه در ” تز کمینه‌گرای با ثبات” (SMT) مطرح شده است. فکر می‌کنم با نخستین سری توضیحات واقعی درباره ویژگی‌های جهانی اخص زبانی، که به طور منطقی شرایط دوگانه را برآورده می‌کنند، پیشرفت‌های زیادی در این مورد انجام شود.

کار پیش رو چندین بخش دارد. وظیفه اصلی مشخص کردن این است که چه حد SMT می‌تواند اصول بنیادی زبان را در برگیرد که در تحقیقات سال‌های گذشته به کار گرفته شده‌اند و با تجربیات انتقادی سروکار دارند، آن‌هایی که به طور خاص با توجه به اصول عملی وارد دانشگاه زبان می‌شوند و این که به دنبال یادگیری زبان هستند.

وظیفه دوم تمایز بین اصولی است که مختص زبان – مخصوص به ساختار درونی دانشکده زبان – و اصولی دیگر هستند که کلی‌ترند. به ویژه روشن‌گری در این زمینه، اصول کارایی محاسباتی نه برای سیستمی محاسباتی همچون زبان که بسیار تعجب آور است. به طور خاص، اصول محاسباتی خاص سیستم‌هایی هستند که ظرفیت منابع کوتاه ‌مدت و محدودی دارند، مقوله‌ای که اخیرا نشان داده که دارای پیامدهای تجربی بحرانی هستند. با این حال وظیفه ی دیگر این است که این اصول را تقویت کنیم تا شامل آن‌هایی شود که در توضیحات واقعی قرار می‌گیرند در حالی که به غیر از دیگر زبان‌ها که از نظر سطحی مشابه هستند، می توان آن‌ها را هم از لحاظ تجربی و هم از لحاظ مفهومی رد شده تلقی کرد.

کار بسیار جالبی در همه این موضوعات در حال انجام است و زمان برای بررسی جامع این تحولات مناسب به نظر می‌رسد که به نظر من، مرحله‌ای نسبتا جدید و هیجان‌انگیز در زمینه تحقیقات باستانی زبان در حال فراهم شدن است.

زبان‌شناسی

” برای نخستین بار فکر می‌کنم که جام مقدس دست‌کم در برخی نواحی مرکزی زبان، دیده می‌شود و شاید حتی در دسترس باشد.”

به طور خلاصه، برای نخستین بار فکر می‌کنم که جام مقدس حداقل در برخی مناطق مرکزی زبان، شاید حتی در دسترس باشد. این موضوع اصلی کاری است که اخیرا با آن درگیر بوده‌ام و امیدوارم به زودی بتوانم آن‌ها را به طور منسجم ارائه کنم.

اِمی برند: شما به تازگی با گروه بزرگی از دوستان و همکاران خود در محوطه ساختمان MIT – روز تولد ۹۰ سالگی خود – جشن گرفتید. این نقاط عطف به یقین قابل تامل هستند، حتی با نگاهی به آینده. با نگاهی به کارهایتان از گذشته تا به امروز، به نظرتان مهم‌ترین کار نظری شما در زمینه زبان‌شناسی چه بوده ‌است؟

نوام چامسکی: مطرح کردن انواع سوالات و موضوعات جدید برای پرسشگری در حوزه زبان‌شناسی و دیگر علوم.

اِمی برند: سوال بسیار بزرگی است، و شاید این سوال درباره زمانی صحبت می‌کند که در حال حاضر در آن زندگی می‌کنیم: این روزها چه چیزی را می‌توانید به عنوان علت خوش بینی خود معرفی کنید؟

نوام چامسکی: چیزهای زیادی هستند. نخست، زمان‌هایی که ما در آن زندگی می‌کنیم بسیار خطرناک هستند، به طریقی بیش از هر زمان دیگری در تاریخ بشر خطرناک هستند که اگر به طور موثر با تهدیدات فزاینده جنگ هسته‌ای و فجایای زیست‌ محیطی مبارزه نکنیم خیلی زود به پایان خود می‌رسیم. این امر مستلزم معکوس کردن مسیر آمریکا و روسیه در جهت خلع‌ کنترل سلاح های جنگی و پیشروی آن‌ها است – توسعه پایدار و بی‌ثبات سازی سیستم‌های سلاح‌های کشنده و ناپایدار نه تنها کمکی در جهت تلاش جهانیان برای بهبود بحران شدید زیست‌ محیطی نمی‌کند، بلکه به شدت به دنبال تشدید خطر، شکل دهی گروه‌های تروریستی با سابقه تاریخی و یا بدون سابقه تاریخی است.

کار آسانی نیست، اما می‌توان انجامش داد.

بحران‌های شدید دیگری حتی اگر در این مقیاس نباشد در تاریخ بشر وجود داشته‌ است. من به اندازه کافی پیر هستم که روزهایی را بیاد آورم که به نظر می‌رسید فاشیسم روز به روز بی‌رحم‌تر می‌شود – و منظورم چیزی نیست که امروزه به عنوان فاشیسم شناخته می‌شود، چیزی بسیار وحشتناک‌تر و غیرقابل باور که در نهایت شکست خورد.

اشکال بسیار موثری از عمل‌گرایی و تعامل وجود دارد که عمدتا در میان افراد جوان رخ می‌دهد. این خیلی دلگرم ‌کننده است.

در تحلیل نهایی، ما همیشه دو گزینه داریم: ما می‌توانیم به بدبینی و بی‌عاطفگی خود تکیه کنیم و فرض کنیم که هیچ کاری نمی‌توان انجام داد و آنقدر به این نگرش اطمینان دهیم که باور کنیم بدترین اتفاق رخ خواهد داد. یا می‌توانیم فرصت‌هایی که وجود دارند را درک کنیم – و آن‌ها را تا حدی که می‌توانیم بررسی کنیم، در نتیجه به کمک هم در ساخت دنیایی بهتر سهیم باشم.

انتخاب سختی نیست.

تصحیح: در نسخه اولیه این مقاله آمده است که “ساختار منطقی نظریه زبانی” در سال ۱۹۵۵ به انتشارات MIT تحویل داده شد و بعدها در ۱۹۸۵ منتشر شد. در واقع، در سال ۱۹۷۵ منتشر شده بود.

شهین غمگسار
مترجم هستم. با واژه‌ها سروکار دارم. و گاهی می نویسم.