محمد سیاه‌ قلم، نقاش صور غریب، نابغه فراموش‌شده…

محمد سیاه‌قلم

محمد سیاه‌ قلم، نقاش صور غریب

وقتی نام نگارگری ایرانی به میان می‌آید همه ما ابتدا با آوردن نام استاد بهزاد از این هنر یاد می‌کنیم. فضای دوبعدی که قوانین و اصول خاص خود را دارد و هنرمند نگارگر بیشتر تمایل دارد تا مضامین اساطیری را به تصویر بکشد. اما در این میان هنرمندی شروع به فعالیت می‌کند که با دیگران فرق دارد و وجود او را می‌توان نقطه عطفی در هنر ایرانی دانست.

محمد سیاه‌قلم

 محمد سیاه‌ قلم (به روایتی محمد غیاث‌الدین نقاش)، هنرمند مشهور و مجهول نیمه دوم سده نهم هجری یا به عبارتی دوره تیموریان است.

زندگی و آثار سیاه‌قلم هنوز پس از گذشت مدت‌ها در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و محققان بعد از گذشت مدت‌ها هنوز به هویت واقعی او پی نبرده‌اند. سیاه‌قلم لقبی است که بعدها به نقاشی‌ های او داده‌شده است و دلیل آن‌هم رنگ تیره‌ای است که در آثار او دیده نمی‌شود. در کاخ توپقاپی استانبول سه اثر با امضای سیاه‌قلم وجود دارد، البته این فرضیه وجود دارد که این امضا بعدها به اثر اضافه‌شده است.

محمد سیاه‌قلم

نمی‌توان در رابطه با هویت محمد سیاه‌ قلم هیچ سخن دقیق و درستی گفت ولی آثار او به‌اندازه‌ای منحصربه‌فرد است که تا مدت‌ها ذهن مخاطبان و محققان را درگیر کرده است. شیوه کار سیاه‌قلم عجایب نگاری یا گروتسک بود. گروتسک در هنر اروپا هم دیده می‌شود و بسیاری از نقاشان کلاسیک به این شیوه کار می‌کردند. اولین هنرمند عجیب نگار ایرانی را می‌توان محمد سیاه‌ قلم دانست.

محمد سیاه‌قلم

سبک سیاه‌قلم به‌هیچ‌وجه شبیه به نگارگری ایرانی نبود، گویی او به هنر ایرانی تعلق ندارد و از جایی دیگر الهام می‌گیرد. دیوها تم اصلی نقاشی‌ های سیاه‌قلم است، دیوهای دورگه، دیوهایی که منشأ آن‌ها در داستان و افسانه‌های آسیای مرکزی رایج بوده است. دیوها در بسیاری از تمدن‌ها موجوداتی وحشتناک و بدذات هستند ولی دیوها سیاه‌قلم، شبیه به انسان تصویر می‌شوند.

تصاویر سیاه‌قلم ترکیبی از انسان و حیوانات هستند، درواقع می‌توان به آن‌ها نیمه انسان و نیمه حیوان دانست. دیوهاى سیاه‌قلم، ازنظر توصیف ظاهــرى، مطابق با پیکرنگاری اهریمنی در هنر ایرانی بوده و ویژگی‌های ظاهری که دیوها در افسانه‌ها و روایت‌های کهن ایرانی دارند را شامل می‌شوند.

محمد سیاه‌قلم

دیوهای سیاه‌قلم اما در دنیایی متفاوت زندگی می‌کنند، این هیولاها در یک کارناوال باحالتی سرخوشانه می‌رقصند و کارهای عجیب‌وغریب می‌کنند. مخاطب با دیدن آثار و هیولاهای در حال رقص در نگاه اول تفاوت آثار سیاه‌قلم با سایر نگارگران ایرانی را درک می‌کند. یکی از نکات جالبی که در بسیاری از آثار او دیده می‌شود، شال قرمزی است که در هوا به حرکت درآمده و حالتی مواج دارد. این حرکت شال شاید حرکتی تکمیلی برای نشان دادن مجلس شور و شادی دیوها و تکامل رقص آن‌ها است.

حالات بدن دیوهای سیاه‌قلم، رئالیستی است، این دیوها یا مشغول نوازندگی‌اند و یا در حال عیش و نوش. دیوهای سیاه‌قلم بدن‌هایی والا و غیرمادی دارند، بدن آن‌ها تنها کالبدی است برای جشن و پای‌کوبی این دنیا.

محمد سیاه‌قلم

کمی جلوتر می‌رویم و شاهد حضور انسان‌هایی عجیب در آثار سیاه‌قلم می‌شویم، انسان‌هایی که دست و پای طبیعی دارند و شبیه به دیوها نیستند ولی بازهم با انسان‌های نگارگری ایرانی تفاوت دارند. انسانی باپوست سیاه، سرخ و موهای پریشان شخصیت‌هایی است که در آثار سیاه‌قلم دیده می‌شوند.

پوست بیشتر شخصیت‌های آثار سیاه‌قلم، ضخیم و لایه‌لایه است. دهان شخصیت‌های او در بیشتر نماها باز است و یا در حال خوردن چیزی هستند.

بسیاری از کارشناسان بر این باورند که فلسفه عمیقی پشت تک‌تک خصوصیات آثار سیاه‌قلم است. سیاه‌قلم قصد داشته تا شکم‌پرستی، خلق‌وخوی بد و خوی حیوانی انسان را نمایش دهد و به همین دلیل به سراغ ترکیب انسان و حیوان رفته است. تم‌های دوگانه، شادی و غم، مرگ وزندگی و خوب و بد در بیشتر آثار سیاه‌قلم رو به روی‌هم قرار می‌گیرند. تم تقابل‌های دوگانه در بسیاری از آثار هنرمندان غربی دیده می‌شود و شاید بتوان گفت سیاه‌قلم اولین هنرمندی بود که این تم را وارد آثار نقاشی ایرانی کرد.

محمد سیاه‌قلم

براساس صحبت‌های دکتر یعقوب آژند، سیاه‌قلم با سیاهی و روشنی، عمق و بعد را در آثارش نمایش می‌دهد. در بخش‌هایی در آثار سیاه‌قلم شاهد نوعی پوانتلیسم یا نقطه‌گذاری هستیم که این تم را از آسیا و نقاشی‌ های چینی وارد هنرش کرده بود.

اما تمام آثار سیاه‌قلم شامل دیوهای عجیب‌وغریب نمی‌شود، بخشی از آثار او که مشخص نیست متعلق به چه زمانی است، شامل صحنه‌های بیابان‌گردی است.

یکی از هنرمندانی که آثار سیاه‌قلم را بسیار نزدیک به او می‌دانند، «هیرونیموس بوش» است.

محمد سیاه‌قلم

هیرونیموس بوش، هنرمند نقاش هلندی بود که دلیل شهرت اش تخیلات عجیب‌وغریبش در تصویرسازی‌هایش بود. آثار بوش را می‌توان نمونه پیشرفته آثار سیاه‌قلم دانست. این تقارن به‌هیچ‌وجه عمدی نبود، محمد سیاه‌ قلم در قرن‌ها پیش هیچ خبری از وجود هنرمندی هلندی در آن سر دنیا خبر نداشت.

محمد سیاه‌قلماثری از هیرونیموس بوش

سیاه‌قلم از زمانش بسیار جلوتر بود و در زمان خود به‌خوبی درک نشد. حتی مدت‌ها بعد هم از او یادی نشد، در دوران مدرن تعدادی از محققان جذب کارهای او شدند و شروع به تحقیق و کندوکاو آثارش کردند و سیاه‌قلم مانند بسیاری از هنرمندان مشهور قرن‌ها بعد از مرگش مشهور و شناخته شد!

شاید ما به‌عنوان ایرانی در شناخت هنرمندانی نظیر محمد سیاه‌ قلم کم‌کاری کرده‌ایم، با دیدن آثار هنرمندان ایرانی، دین خود به هنر ایرانی و ایران را ادا کنیم.

فاطمه محمدی
فوق لیسانس گرافیک و عاشق دنیای شگفت انگیز هنر!هنر همیشه دغدغه اصلی زندگی من بوده،خواندن درباره هنر امروز به یک عادت برای من تبدیل شده،هدف من به اشتراک گذاشتن دریچه ای از تاریخ شگفت انگیز هنر با شماست!