نقد فیلم «چاقی»

 

امیر صداگذار است و زندگی خوبی در کنار همسرش، بهار و دخترش،گندم دارد. دوستِ امیر، رامین، کارگردان سینماست و به تازگی با زنی به نام شادی آشنا شده و قصد دارد با او ازدواج کند. در این راستا او از امیر می خواهد صدای شادی را ضبط کرده تا به عنوان نریشن در فیلم اش استفاده کند. امیر که مخالف ازدواج رامین و شادی است، خود به شادی علاقه مند می شود.

«راما قویدل» در اولین فیلم بلندش دست روی موضوع مهمی گذاشته است. در فیلم «چاقی»، خیانت به معنی عام کلمه اتفاق نمی افتاد، تنها لغزشی صورت می گیرد که می تواند به خیانت منجر شود. امیر زندگی آرامی دارد، زوجی خوشبخت که تنها مشکل شان یک همسایه ی بی نزاکت است. آنها زندگی منسجمی داشته و کنار هم خوشبخت اند. امیر که سالها از ازدواجش می گذرد، هنوز سالگرد ازدواج شان را در یاد دارد و برای همسرش هدیه می خرد. او هر شب برای گندم قصه می گوید و همسرش نیز پذیرفته که او اضافه وزن داشته باشد. این زندگی روزمره و آرام با حضور شادی به هم می ریزد. امیر بی اراده درگیر شادی شده و با خود درگیر می شود.

نکته ی مثبت فیلم چاقی را می توان رفتار متفاوت آدم ها در مقابل اشتباهات یکدیگر عنوان کرد. بهار متوجه می شود که امیر به سوی شادی تمایل پیدا کرده اما به جای کلیشه ی ترک خانه و بحث های زناشویی، تلاش می کند تا به حال امیر پی برده و دلیل ناخوشی اش را از زبان او بشنود. رامین نیز می داند که شادی، پس از جواب رد به او، به سوی امیر متمایل شده است. او نیز به جای دعواهای غیرت مدارانه، کنایه اش را در صحبت هایش به امیر گفته و او را متوجه موضوع می کند.

امیر مردی آرام است که درگیر علاقه ای ناخواسته شده. از جایی به بعد او با وجدان خود نیز درگیر می شود تا در نهایت بتواند شماره شادی را از گوشی اش پاک کند. در این صحنه، امیر در حال صداگذاری یک فیلم جنگی است و صداهای این فیلم، صدای دو ندای خیر و شر درون اوست که با هم بر سر انتخاب تعهد و عشق می جنگند و در نهایت این تعهد است که پیروز می شود.

چاقی نیز مانند بسیاری از فیلم های این روزها در داستان پردازی مشکل داشته و مخاطب را با چراهایی رو به رو می کند که به آنها پاسخ داده نمی شود. پاسخ هایی که مخاطب به فیلم می دهد به تجربه های شخصی او و حدس هایی برمی گردد که در مورد شخصیت ها زده است.

اولین ابهام در مورد شخصیت امیر است و اینکه او چرا در ابتدا از شادی خوشش نمی آید؟ دلیل این سوال را می توان این موضوع دانست که در بسیاری مواقع انسان از افرادی که حس می کند می توانند او را از نظر عاطفی دچار چالش کرده و به سوی خیانت بکشانند، دوری می کند و امیر این موضوع را حس کرده است. او فهمیده که شادی زن جذابی است و به سویش گرایش دارد و به همین دلیل در ابتدا و برای مقابله با این حس، از شادی خوشش نیامده و حتی با او پرخاش می کند. اما آیا این جواب در فیلم اشاره می شود؟ خیر! این یکی از جواب هایی است که مخاطب می تواند به این سوال بدهد.

از این دست سوال های بی جواب به کرات در فیلم دیده می شود. به عنوان مثال می توان به رفتار بهار در قبال رابطه ی امیر و شادی اشاره کرد. بهار هیچ چیز به روی خودش نمی آورد، هدیه شادی را که روبالشی است، به اتاق خوابش منتقل می کند تا هر لحظه یاد شادی جلوی چشم خودش و شوهرش باشد. وقتی امیر زنگ زده و می گوید شب به خانه نمی آید و در استودیو می خوابد، واکنشی نشان نمی دهد و حتی شک هم نمی کند که از قضا واقعا امیر شب را در استودیو می خوابد. دلیل رفتارهای بهار را هم می توان این طور بیان کرد که او می خواهد امیر با این قضیه رو به رو شود. او می خواهد امیری که این قدر از خود مطمئن است در موقعیت قرار گرفته و با این بحران رو به رو شود و شاید حتی خودش را آماده ی شکست در این موضوع کرده باشد. اما آیا این جواب از رفتارهای بهار گرفته شده است؟ خیر! این نیز یکی از بی شمار جواب هایی است که مخاطب می تواند به خونسردی بهار در این موقعیت بدهد.

در سوی دیگر سوال های زیادی نیز هست که برای مخاطب بی جواب باقی می ماند و او نمی تواند حتی با حدس زدن به آنها برسد. مانند زمانی که امیر در استودیو به شادی حرفی می زند که شنیده نمی شود. حرفی که گمان می رود دلیل نیامدن شادی به مهمانی خانه امیر باشد. این حرف چیست؟ مشخص نمی شود. در سوی دیگر شخصیت شادی نیز با ابهاماتی رو به روست که به هیچ کدام پاسخ داده نمی شود. قویدل به طور کلی زیاد به شادی نمی پردازد و بیشتر از دریچه رامین و امیر این شخصیت را معرفی می کند، به جز یک صحنه که شادی را دنبال کرده و به همراه او به خانه ای می رود که در آنجا پرستار است و شبها باید بر سر بیمار بیدار بماند. اما آیا این اطلاعات در روند فیلمنامه و جلو بردن آن، کمکی می کند؟ خیر! اگر نمی دانستیم که شادی شبها پرستار یک فرد مسن است، آیا تفاوتی در داستان می کرد یا روند فیلمنامه را تغییر می داد؟ خیر! این اتفاق نمی افتاد. آیا اینکه مخاطب می فهمد شادی شبها پرستار است، به او کمک می کند دلیل علاقه اش به امیر و جواب ردش به رامین را بفهمد؟ نه چندان. فقط می تواند حدس بزند که علاقه ی شادی به امیر از روی صداقت می آید و جذب موقعیت و پول رامین نشده است.

در بخش ابتدایی فیلم، بهار مدام بر صرفه جویی تاکید کرده و از امیر می خواهد برای او هدیه ای نخرد. اما دلیلی برای این صرفه جویی پیدا نمی شود. گندم، شادی را در دفتر کار امیر می بیند اما شب در آغوش او می خوابد و خشمش را فراموش می کند. چرا؟ دلیل این رفتار نیز مشخص نیست. امیر سعی دارد وزن کند و مدام در باشگاه با مربی آنجا درگیر است یا به عبارتی مربی از او خوشش نمی آید. چرا؟

چاقی نگاهی نو به مسئله خیانت می کند اما در این راستا آنچنان که باید قصه پردازی و شخصیت پردازی قوی ای را ارائه نمی دهد. نام فیلم نیز تناسب زیادی با اتفاقات آن ندارد و به نوعی در تضاد با آن چیزی است که در فیلم رخ می دهد. تا زمانی که امیر جلوی خوردنش را نمی گیرد و چاق تر می شود، اشتهای عاطفی اش در محدوده ی خانه باقی می ماند، اما زمانی که تصمیم به خودداری از خوردن می گیرد، اشتهای عاطفی اش به بیرون از حریم خانه رفته و به سوی خیانت گام بر می دارد. او وقتی در جنگ درونی با وجدان و هوس اش گرفتار شده، به یخچال هجوم می برد تا شاید با رها کردن اشتهایش بتواند امیال عاطفی اش را نیز فرو نشاند. تلاشی که بلاخره به ثمر نشسته و کمی بعدتر شماره شادی را پاک می کند.

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران