درباره نمایش «نقل مکان»

 

«محمدعلی جمالزاده» را پدر داستان کوتاه فارسی می دانند. وی در سال ۱۹۶۵ نامزد جایزه نوبل ادبیات شد. داستان های او ساده، طنز آمیز، آکنده از ضرب المثل ها و اصطلاحات عامیانه است. او را به همراه «صادق هدایت» و «بزرگ علوی» سه بنیانگذار اصلی ادبیات داستانی ایرانی می دانند. حال «فاطمه محمودی» نمایش «نقل مکان» را که اقتباسی از رمان «دارالمجانین» از جمالزاده است، با بازی «امیر شمس» بر صحنه تالار مولوی آورده است.

«نقل مکان» داستانی است در مورد محمود، پسرکی یتیم که در خانه عمویش زندگی کرده و عاشق دختر او، بلقیس، می ­شود. روزی نامه عاشقانه محمود به بلقیس به دست عمو می ­افتد و محمود مجبور می ­شود آن خانه را ترک کند. در این مسیر اتفاقاتی رخ داده و او سر از دارالمجانین درمی ­آورد؛ جایی که دوستش داشته و دلش می ­خواهد در آن بماند.

«فاطمه محمودی» در نگارش متن نمایش «نقل مکان» که تقدیر بهترین متن را از جشنواره مونولوگ نیز به دست آورده، با حفظ کلیت قصه، انتقال شخصیت ­های مهم به نمایشنامه و البته حفظ زبانِ اثر، توانسته است نمایشنامه ­ای روان خلق کند. او در نمایش «نقل مکان» تمام شخصیت ­های مهم را در قالب یک کاراکتر، یعنی محمود به روی صحنه آورده است. وی در این نمایش که حرف اصلی آن را جنون می زند، به این سوال پاسخ می دهد که چه باید بر سر یک فرد بگذرد تا او ترجیح دهد دنیای عادی را رها کرده و در دارالمجانین زندگی کند. محمودی در روند تعریف قصه اش مخاطب را با شخصیتی مواجه می کند که پس از شکست در عشق، رانده شدن از خانه ای که حق او نیز هست، برخورد با دوستانی که خود به نوعی جنون گرفتارند، در نهایت به مکانی می رسد که آن را دوست دارد. مکانی که محمودِ خسته و مجنون را در خود جای می دهد. جایی که بیرون از آن زندگی عادی جریان داشته و داخلش دیوانگان به دیوارهای این دیوانه خانه دل بسته و نمی خواهند از آن خارج شوند. جایی که سهم عادی هر فرد در آن روزنه ای کوچک از آسمان است، اما برای آنها که این مکان را انتخاب کرده اند، هیچ جایی بهتر و برتر از آن وجود ندارد.

متن خوب محمودی در قالب بازی سخت، جدی و دلنشین «امیر شمس» به نمایشی ارزشمند تبدیل شده؛ نمایشی کوچک در مقیاس و اندازه اما بزرگ از منظر جدیتِ اجرا. امیر شمس که وزنه­ ی سنگین این نمایش است، چهل و پنج دقیقه بی­ وقفه روی صحنه مونولوگ گفته و قصه ­ی محمود را در قالب زبان ادبی/ تاریخی نمایشنامه روایت می ­کند. از دیگر سختی ­های بازیِ این بازیگر، بازی کردن چندین نقش در قالب یک شخصیت است. او علاوه بر نقش محمود نقش ­های دیگری، از جمله چند تن از دوستان محمود، دکتر، بازاری و کاسب را هم بازی می­ کند؛ نقش ­هایی که یکی پس از دیگری به کمک واسطه­ ی محمود به هم وصل شده ­اند. امیر شمس در این نقش ­آفرینی عصاره ­ای از شخصیت­ های دیگر را در کاراکتر محمود قرار داده. به بیان دیگر این امیر شمس نیست که دیگر شخصیت­ ها را بازی می­ کند؛ او تنها نقش محمود را بازی کرده و این محمود است که با جنونی که به آن مبتلا شده، نقش دیگر شخصیت ­ها را بازی می ­کند و ژست و لحن آنها را به خود می ­گیرد. در این بازی در بازی، کارگردان تنها به بازیگرِ خود و توانایی ­های او تکیه نموده و از هر چیز دیگری که بتواند شخصیت ­ها را از یکدیگر متمایز کند از جمله استفاده از لباس­ های مختلف و آکسسوار پرهیز کرده است.

«نقل مکان» در سالن کوچک تالار مولوی به روی صحنه می ­رود، سالنی که صحنه ­اش به اندازه ­ی کافی کوچک بوده و امکان صحنه­ پردازی و میزانسن ­های مختلف حرکتی را به گروه نمی ­دهد، اما فاطمه محمودی این صحنه ­ی کوچک را نیز به اندازه ­ی مربعی یک در یک محدود کرده و فضای بازی بازیگرش را کاملا بسته است. او با طراحی دکورش که تداعی کننده­ ی در و دیوار سلول انفرادی دارالمجانین است، مخاطب را کاملا با فضای بسته ­ای رو به رو می ­کند که محمود در آن به سر می­ برد. فضایی که امکان حرکت وجود نداشته و تنها دارایی محمود در آن، تکه ­ای کوچک از آسمان آبی رنگ است که خود را از پنجره ­ی سلول به کف اتاق رسانده.

نمایش «نقل مکان» ریتم تندی دارد. بازیگر پیوسته حرف زده، در قالب شخصیت های دیگر ظاهر می شود و قصه را دنبال می کند. در اکثر لحظات این نمایش هیچ وقفه ی وجود ندارد و بازیگر بدون مکث از شخصیتی به شخصیت دیگر می پرد. این موضوع می توان به درستی جنون محمود را نشان دهد. جنونی که تحملش فرای قالب زمینی اوست. ریتم تند نمایش البته بازی امیر شمس را هم سخت تر می کند زیرا او کمترین فرصت را برای حرکت بین نقش های مختلف دارد و از سوی دیگر برای مخاطبی که در سالن نشسته است، هیچ فرصتی باقی نمی ماند تا کمی با شخصیت های مختلف این نمایش عجین شود. نمایش «نقل مکان» به مخاطب فرصتی برای فکر کردن در طول اجرا نمی دهد و محمود مجنون وار واژگانش را پر سرعت و بی وقفه به سوی مخاطب پرتاب می کند و او را لبریز از اتفاقاتی می دارد که ثانیه ای فرصت برای فکر کردن به آن ندارد. «نقل مکان» نمایشی است که در طول اجرا فقط باید آن را شنید و شنید و شنید و پس از اتمام اجراست که تازه مخاطب فرصت پیدا می کند به آنچه بر محمود گذشته فکر کند و چرایی اش را بیشتر مورد حلاجی قرار دهد.

فاطمه محمودی اقتباسی قوی از رمانی به صحنه آورده که در سال ۱۳۱۹ نوشته شده و زبانش، زبان روزمره ­ی مردم نیست. این اقتباس در قالب بازی بی ­عیب و نقص امیر شمس توانسته است به اثری ارزشمند تبدیل شود. اثری که با کمترین امکانات، بهترین کیفیت را ارائه داده و تمام توجه مخاطب را به شخصیتی جلب می ­کند که در مربع آسمانی رنگش، روایتی جنون ­آمیز از یک زندگی و آدم ­هایش را تعریف می کند.

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران