درباره نمایش «تجربه های اخیر»

دختر و پسری در سال ۱۹۰۰ با هم نجوا می کنند و از رابطه ی عاشقانه ای که دارند خوشحال اند. آن دو آرام حرف زده و رابطه شان را جسارتی در آن سال می دانند. یک سال می گذرد، یک سالی به سرعت گفتن یک دیالوگ و پنچ سال به سرعت گفتن پنج جمله. پنج سال می گذرد و پسر، دختر را ترک می کند. از او دو دختر دوقلو در درون زن باقی می ماند. دخترها به دنیا می آید، بزرگ می شوند و مادرشان را ترک می کنند. پسری از راه می رسد دختر اول را به نامزدی می گیرد. دختر اول اما کشته می شود و پسر، دختر دوم را به زنی می گیرد و از او صاحب یک دختر می شود. دختر کوچک نیز به روال زندگی بزرگ می شود و از روانشناسی دوره گرد، آبستن می گردد و او نیز دختری به دنیا می آورد. دختری که نقشش را مادربزرگش بازی می کند. ۱۱۹ سال می گذرد، آخرین دختر خانواده در سال ۲۰۱۹ زندگی و کار می کند و این داستان همچنان ادامه دارد.

«تجربه های اخیر» داستان زندگی است، زندگی ای که در یک چشم بهم زدن می گذرد و داستان تکرارهاست. آدم های این قصه ادامه ای از نسل قبل خود هستند و شبیه آنها می شوند. گویی هر چند نسل در میان مادربزرگ دختر می شود و دختر، مادربزرگ و زندگی در چرخه ای بی پایان ادامه می یابد.

«تجربه های اخیر»، نمایشنامه ای از «امیررضا کوهستانی» است که «مجتبی جدی» آن را با بازی «زینب ایزد پناه»، «رضا شیخ انصاری»، «مرضیه فیلی»، «علیرضا مویدی»، «نیوشا نادری» و «پریسا هاشم پور» در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان به صحنه آورده است. امیررضا کوهستانی را می توان مشهورترین کارگردانِ تئاتر ایرانی در جهان دانست تا حدی که برخی به او لقب کیارستمی تئاتر ایران داده اند. کوهستانی در نمایشنامه «تجربه های اخیر» به مفهوم تاثیر زمان روی انسان می پردازد و آن را بر اساس اثری از «نادیا راس» و «جکوب ورن» به رشته ی تحریر در آورده است. کوهستانی خود این نمایش را در سال ۱۳۸۲ اجرا کرده و پس از او نیز این متن را کارگردانان دیگری به اجرا رسانده اند.

در اجرای این نمایشنامه به کارگردانی «مجتبی جدی» بر فضاسازی اثر تلاش وافری صورت گرفته. فضاسازی ای که از بدن های ماسیده، تُن صدای آرام و یکنواخت و صحنه ای مینیمال متشکل از چند صندلی چوبی و چند آکسسوار محدود تشکیل شده. بازی ها نیز به همین اندازه مینیمال است و از هر اکت و حرکت اضافه ای پرهیز شده. نمایش جغرافیای مشخصی ندارد و شخصیت های آن نیز نامی ندارند و یکدیگر را صدا نمی زنند. فقط زمان است که به سرعت می گذرد، نسل ها را می آورد و با خود می برد.

تئاتر دنیای قراردادهاست، اما مجتبی جدی در این نمایش قراردادهای از پیش گذاشته شده را نیز می شکند و فرمی جدید به اجرایش می بخشد. در صحنه ی اول نمایش، دختر و پسر در بیشترین فاصله ی فیزیکیِ ممکن روی صحنه قرار دارند، اما صدای نجوا مانند و دیالوگ هایشان با مخاطب قرارداد می کند که آنها بسیار نزدیک به هم و شاید در آغوش یکدیگر باشند. در مثالی دیگر در نمایش اشاره می شود که دختر روی کنده نشسته است، اما مخاطب زنی را می بیند که در صحنه ایستاده است.

بازیگران این نمایش را می توان راوی کل قصه دانست. آنها خود پروژکتورهای اجرا را روشن می کنند، روی صحنه و لا به لای صندلی ها حرکت می نمایند، تُن صدایشان آرام و یکنواخت و گاهی نجوا مانند است. آنها داد نمی زنند، دعوا نمی کنند، خشمگین نمی شوند، قهقه نمی زنند و همین طور نمی گریند. بازی بازیگران کاملا یکنواخت و آرام است و بدن هایشان از هر گونه حرکت اضافه ای پرهیز می کند. این بازیگران به خوبی شخصیت هایی را ایفا می کنند که تن به تقدیر و زندگی سپرده اند. شخصیت هایی که هیچ مخالفتی در مقابل تقدیر ندارند و آن را تمام و کمال پذیرفته اند. آنها مخالفتی در راستای زندگی ندارند، مردها می آیند، زن ها را آبستن می کنند و می روند. زن ها تلاشی برای بازگرداندن این مردها نمی کنند. مخالفتی برای رفتن شان به جنگ یا تلاشی برای نگه داشتن شان در زندگی. در این نمایش رورانسی وجود ندارد و بازیگران دوباره اجرا را از سر می گیرند.

در این نمایش گویی تنها زن ها تن به زندگی و این چرخه ی پایان ناپذیر سپرده اند. تنها زن های قصه هستند که شمارش سالها را اعلام می کنند و فقط آنها هستند که در نسل دیگر خود را نشان می دهند؛ اما مردها این خصیصه را ندارند. مردها در چرخه ی دائمی زندگی گیر نیافتاده و فقط در بازه ای از آن حضور می یابند و بعد می روند ولی زن ها در این چرخه اسیر شده اند و همچون نسل های قبل خود با همان مشکلات نیز رو به رو هستند.

جدی در این نمایش بر دوسویه بودن صحنه نیز تاکیدی مضاعف داشته است، آن قدر که با عوض شدن صندلی های سالن استاد انتظامی باز هم از بیرون، صندلی های غیر تئاتری و پرتابل را به سالن آورده و مخاطب را با صحنه ای دوسویه مواجه کرده است. دو سویه بودن صحنه در هر لحظه به مخاطب یادآوری می کند که او در حال دیدن نمایش است و می تواند واکنش دیگر مخاطبان به این اجرا را هم ببیند. اما در نمایش هایی که بر فضاسازی تاکید بسیار شده است، کوچکترین واکنشی از مخاطب رو به رو باعث بر هم خودن تمرکز از اجرا می شود. در این راستا و با توجه به فرم اجرایی انتخابی برای این نمایش، شاید با تک سویه ی بودن صحنه، مخاطب تمرکز بیشتری برای دیدن نمایشی داشت که سالهایش به سرعت برق و باد می گذرد.

«مجتبی جدی» با اجرای «تجربه های اخیر»، نشان داده است که زمان با سرعتی عجیب می گذرد، نسل ها می آیند و می روند، جنگ ها شروع می شوند و پایان می یابند، آدم ها به دنیا می آید، مسیری چند ساله از این چرخه را طی می کنند، می میرند و به راحتی با آدم هایی دیگر جایگزین می شوند، گویی هیچ وقت نبوده اند. شاید تنها چیزی که به این زندگیِ تکراری معنا می دهد، معنویت است. معنویتی که یکی از خواهرهای دوقلو به دنبال آن می گردد و تنها ترسش از مرگی است که نمی داند چطور و کی فرا می رسد.

سمانه استاد
کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران